۱ـ از ريشه و اساس بسياري از مشكلات كشور كه بخواهي سر درآوري به عبارتي به نام فرهنگ ميرسي. مشكلات عدم فرهنگي شدن جامعه را هم اگر بخواهي ريشهيابي كني بدون شك به واژهاي معتبر، موثر و تعيين كننده به نام ضعف مديريت فرهنگي ميرسي. اساسا ما نيازمند مديريتي فرهنگي و البته كلاننگر هستيم تا با اتكا به آن بتوان برنامههايي در حوزههاي مختلف سياست و اقتصاد و ... بر روي ريل فرهنگ جاري نمود و شاهد شكوفايي ايران اسلامي بود.
۲ـ بزرگترين مشكل رسانه ملي هم كه از قضا با اتكا به ساختارهاي قانوني، تنها رسانه قانوني مجاز به پخش صدا و تصوير در كشور است، نيز همين نبود و ضعف مديريت فرهنگي كلاننگر است كه همين رخوت در آن موجب شده رسانه ملي داراي روند حركتي منطقي و داراي ساختاري قوي و مستحكم نباشد.
۳ـ اما آيا به راستي برنامههاي صداوسيما داراي روندي غيرمنطقي است؟
در برابر يكهتازي فرهنگي غرب كه تلاش دارد با به زانو درآوردن فرهنگي، ايران اسلامي را از مسير رشد و بالندگي به مسير زوال رهنمون شود، رسانهملي قرار است ناخداي هدايت فرهنگي كشور باشد و به خصوص مردم را در برابر امواج پرتعداد و پرحجم برنامههاي مختلف ماهوارهاي كشورهاي بيگانه به سلامت نگاه دارد.
در چنين شرايطي صداوسيما به توليد برنامههاي سرگرم كننده از جمله در قالب سريال دست ميزند. سريال پليسي «ماتادور» در هفته نيروي انتظامي تلاشي است از صداوسيما براي تجليل از نقش ارزشي پليس در ايران و البته ايجاد فضايي سرگرمكننده و شوقآور براي مخاطب ايراني.
اما در توليد همين سريال گويي نقض غرض شده و از راز عدم جذابيت مناسب سريالي كه قرار است موجب توجه بيشتر مخاطبان ايراني به شبكههاي ايراني باشد پردهبرداري شده است.
اخباري در ميان خبرگزاريها منتشر شده است كه «فرهاد نجفي» كارگردان سريال «ماتادور» در واکنش به انتقادات مطرح شده درباره ریتم کند اين سریال گفته است که مسئول آب بستن داخل سریال نیست. این کارگردان دلیل ریتم کند سریال را تبدیل شدن سریال ۷ قسمتی به ۱۲ قسمتی عنوان کرده و گفته است: افزایش قسمت به من ارتباطی نداشت. سفارش دهنده تصمیم گرفت این اتفاق بیفتد و به من سفارش داد که تعداد قسمتها را اضافه کنم، من هم انجام دادم اما اینجای کار اصلا در حوزه انتخاب من نبوده است.
حالادر صورت پذيرفتن اين اتهام آب بستن هفتاددرصدي شبكه يك سيما بر يكي از پربينندهترين برنامههاي كنداكتور خود، چگونه ميتوان تحليل كرد و بر اين باور رسيد كه مديريت فرهنگي كلاننگر و داناي كلي بر اين اريكه تكيه دارد كه به خوبي ميفهمد محصول چنين خبط و خطايي چيست؟
۴ـ حالا به نظر ميرسد رسانه ملي ميبايد با بررسي فوري اين ادعاها به خوبي و صراحت روشن كند و اعلام كند كه آيا اين اتهام واقعي است و چنين آبي بر اين سريال بسته شده است؟ ديگر اينكه بررسي شود كه اين اقدام به چه ميزان در دلسردي مخاطب داخلي از رسانه ملي موثر است؟ و اينكه آيا نبايد اين گزاره را پذيرفت كه چنين آببستني، بيش از آنكه شائبه سوءاستفادههاي فردي و احيانا اقتصادي را داشته باشد، شائبه ريختن آب به آسياب كشورهاي بيگانهاي را در ذهن متبادر كند كه تلاش دارند با چند هزار شبكه ماهوارهاي و با زرق و برق برنامههايشان خود را معتمد مخاطب ايراني و تكتك ما را دلزده از داخل و اميدوار و بيننده پروپاقرص شبكههاي ماهوارهاي با انبوهي از فرهنگ القايي خويش نمايند.