فضای سیاسی بزرگترین اتحادیه جهان یعنی اتحادیه اروپا روزهای پر آشوبی را سپری میکند که نقشی تعیین کننده در آینده این اتحادیه خواهد داشت. د
وم تا پنجم خرداد ماه پارلمان اروپا شاهد انتخابات دیگری است که تا سالیان اخیر، کمتر مقامی از سران این قاره این اوضاع را پیشبینی میکرد. انتخابات پارلمان اروپا هر پنج سال یک بار برگزار می شود و در انتخابات پیش رو، طبق آمار اعلام شده از سوی «یورو نیوز»، نزدیک به ۴۰۰ میلیون نفر در ۲۸ کشور عضو اتحادیه اروپا در این انتخابات میتوانند رای دهند. در مجموع ۷۵۱ نماینده پارلمان اروپا نمایندگی بیش از ۵۱۲ میلیون نفر از اعضای این اتحادیه را برعهده دارند.
کشور مالت با ۶ کرسی کمترین و آلمان با ۹۶ کرسی بیشترین نماینده را در پارلمان اروپا خواهند داشت. در باب اهمیت این انتخابات همان بس است که پارلمان اروپا نقش حساسی در قانونگذاری این قاره دارد و اعضای این نهاد با همکاری شورای اروپا وظیفه نظارت بر جهتگیری و سیاستگذاریهای کلی در زمینههای مختلف مفاد منشور بنیادین اتحادیه اروپا را برعهده دارند. اما آنچه اهمیت این انتخابات را بیش از گذشته ساخته جریانهای حاضر در این انتخابات است چنانکه در انتخابات پیش رو، حضور جریانهای راست افراطی در کشورهای مختلف اتحادیه اروپا و تلاش آنها برای ورود به پارلمان این تشکل، به نگرانی بزرگ سردمداران این قاره تبدیل شده است.
دولت های اروپایی نگرانند که نمایش عالی احزابی که سران اروپا آنها را پوپولیست می نامند بدبین به اتحادیه اروپا در جریان انتخابات، تصمیم گیری در بروکسل را مختل کند. نتایج نظرسنجی ها از پیشگامی احزاب ملی گرا و پوپولیست مخالف با یکپارچگی اتحادیه اروپا حکایت دارد؛ روندی که تمهیدات مربوط به اصلاحات در این اتحادیه را با تهدید رو به رو می کند. امانوئل ماکرون رئیس جمهوری فرانسه این انتخابات را مهمترین انتخابات پارلمانی اروپا از زمان اولین انتخابات این پارلمان در سال ۱۹۷۹میلادی دانسته و هشدار داده که اتحادیه اروپا با تهدید موجودیتی مواجه است. حال این سوال مطرح می شود که چرا چنین سرنوشتی برای پارلمان اروپا رقم خورده است و چرا جریانهای راست افراطی در حال قدرت گرفتن هستند؟ آنچه از سوی برخی محافل رسانه ای و سیاسی اروپایی مطرح میشود این است که ترامپیس در اروپات در جریان است و آمریکا به دنبال از بین بردن یکپارچگی اروپاست هر چند سناریوی حذف رقیب از میدان از کارکردهای آمریکاست چنانکه علیه روسیه و چین نیز چین می کند اما در باب آنچه در اروپا در جریان است یک اصل مهم مطرح است و آن نارضایتی شدید مردم از ساختار نظام سرمایه داری حاکم بر اروپاست.
نظام سرمایهداری که ادعای حل بحرانهای اقتصادی و ارتقا جایگاه جهانی اروپا را سر میداد نه تنها این مهم را محقق نساخته بلکه بر شکاف طبقاتی و نیز بحرانهای شدید اقتصادی و اجتماعی در اروپا دامن زده است. عدم استقلال اروپا در برابر سیاستهای جهانی آمریکا نیز از دیگر چالشهای اتحادیه است. مجموع این تحولات موجب بی اعتمادی مردم به نظام سرمایهداری و رویکرد آنها به ملی گرایی شده که خروج کشورها از اتحادیه اروپا و رویکرد مستقل جهانی از محورهای آن است.
نویسنده: علی تتماج