یکم) در منطقه خاورمیانه تحولات شتابنده با متغیرهای جدیدی در حال شکلگیری است که رصد رخدادها و بحرانهای محلی در این جغرافیای سیاسی را باید در فاز بزرگ منطقه مورد بررسی قرار داد. هم اکنون از میان خاکستر منازعات خونین و سریالی در منطقه خاورمیانه به نظر میرسد که یک جریان قدرتمند دیپلماتیک وارد عرصه تحولات شده است که ویژگی اصلی آن بر «تعامل اجتنابناپذیر» بازیگران بینالمللی و منطقه حول ایجاد یک موازنه نوین بنا شده است . در پشت بسیاری از اقدامات و لفاظیهای نظامی- سیاسی تصویر فعلا خاکستری این موج دیپلماتیک بهخوبی نمایان است ؛ البته چنانچه تحلیلگران به درستی قطعات منفصله این پازل بههمریخته را در کنار هم قرار دهند . بنبست کنونی در خاورمیانه تقریبا همه بازیگران این حوزه ژئوپلیتیک را به این واقعیت عینی رسانده بود که این مسیر به سرانجام خوشایندی ختم نخواهد شد و تشدید منازعات فرقهای تنها تروریسم بنیادگرا در قامت «القاعده و داعش» را تقویت کرده و دامنه آن میتواند به درون کشورهای دیگر منطقه نیز کشیده شود.
دوم) در تداوم بحث پوستاندازی استراتژیک در خاورمیانه، باید ابتدا بر این واقعیت تأکید کرد که در شرایط نوین بینالمللی، نمیتوان قدرتهای جهانی را تنها بازیگران و کنشگران موثر در سیاست قلمداد کرد . دنیای روابط بینالملل دگرگون شده است. بازیگران متعدد شدهاند و بازیگران منطقهای نقشهای نوینی یافتهاند. بر همین منوال کشورهای کوچک (small states) نیز با گذشته فرق دارند و بعضاً نقشهای جدید و موثری یافتهاند.
شایان ذکر است کشورهای کوچک برای خود گردهماییهایی را تدارک دیده و سعی میکنند مواضع خود را درقبال روابط بینالمللی منسجم کنند.
سوم) هرچند که نظم سنتی خاورمیانه چندان محکم و قابل اندازهگیری نبوده و نیست ولی میتوان با تسامح گفت مخصوصاً آنچه در بخش عربی خاورمیانه شکل گرفت،نتیجه چندین زلزله استراتژیک و پسلرزهها و ساختارهای پسا زلزله در حدود یک قرن گذشته است. زلزله فروپاشی عثمانی دو نظمی که مخصوصاً توسط دو قدرت غربی بعداز جنگ اول یعنی فرانسه و انگلیس در قالب پیمان سایکس ـ پیکوبه خاورمیانه داده شد، عمدهترین بود ولی در ادامه، زلزله استراتژیک جنگ دوم جهانی و نظم سرد پس از آن را نیز باید مدنظر قرارداد که آمریکا جای انگلیس را گرفت ولی رقابت جهانی با اتحاد جماهیر شوروی، سامان دهنده کنشهای استراتژیک در خاورمیانه شد.
چهارم) فروپاشی شوروی و دوران پساجنگ سرد، اهمیت بیشتری در تحولات معاصر دارد و البته باید در نظر داشت که در سامانه استراتژیک جنگ سرد، انقلاب اسلامی ایران، نقطه عطف بسیار مهمی مخصوصاً در مناسبات منطقهای و رابطه منطقه باقدرتهای غربی محسوب میشود. در دوران پساجنگ سرد، آمریکا با چندین پروژه بزرگ سعی کرد خاورمیانه را با حذف بازیگری استراتژیک چون ایران شکل دهد . مبارزه با ایران و مهار قدرت ایران، عمود خیمه استراتژیک آمریکا در منطقه بود . امّا نه فقط علائمی از به هم ریختگی در خیمه استراتژیک آمریکا در منطقه به چشم میخورد، بلکه بازیگرانی در چهارسوی منطقه پدیدار شدهاند که هیچ علاقه، تعهد و پایبندی به نظمهای کهن ندارند. این به هم ریختگی نظم یا شبه نظم منطقهای را به هیچ وجه نباید دستکم گرفت.
پنجم) خاورمیانه، منطقهای بینالمللی بوده و خواهد بود و اغراق نیست اگر گفته شود که خاورمیانه نه فقط منطقهای بینالمللی، بلکه بینالمللیترین منطقه دنیاست. معنای این گزاره آن است که بازیگران فرامنطقهای، نسبت به خاورمیانه حسّاس بوده و به طرق مختلف از استعمار مستقیم گرفته تا مداخله نظامی، نقشآفرینی کردهاند. فراتر از این، خاورمیانه، شاقول و شاخصه سنجش سیستم جهانی در نگرش قدرتهای فرامنطقهای بوده است. زمانی که انگلیس ابرقدرت جهانی بود، بر خاورمیانه مسلط بود و در دوران جنگ سرد، رقابت سنگینی بین آمریکا و شوروی در این منطقه در جریان بود ولی کفه قدرت آمریکا، به طور نسبی بر شوروی میچربید. در حال حاضر در نگرش و رفتار قدرتهای فرامنطقهای نسبت به خاورمیانه، شاهد تحول و دگرگونی هستیم. آنچه در این نگرش به چشم میخورد، تنوع و دگرگونی از یک سو و تداوم و پیوستگی از سوی دیگر است. بازیگران فرامنطقه، هنوز خاورمیانه را در تداوم سیاستهای ریشهدار مینگرند.
ششم) خاورمیانه در حال حاضر در خطرناکترین دوران تاریخ خود به سر میبرد و آنچه اکنون شاهد هستیم، رخدادهایی فاجعهبار و بیسابقه است که این منطقه راهبردی جهان را در برگرفته است. سخن این نیست که به طور مبالغهآمیز سخنانی کلیشهای را تکرار کنیم و فقط بگوییم در یکی از مهمترین و خطرناکترین دوران تاریخ به سر میبریم، بلکه باید به صراحت تأکید کنیم آنچه امروز در خاورمیانه پیرامون ما میگذرد، هر روز یک واقعه و رخداد جدید است و مسائل عجیبی رخ میدهد و تحولاتی غیرقابل پیشبینی به وقوع میپیوندد.
گروههای جدید تروریستی در خاورمیانه به راحتی شکل میگیرند و این در حالی است که ائتلافهای منطقهای پیچده شدهاند و شبکهای پیچیده و مبهم از روابط سیاسی را شاهدیم و همزمان با این، تحولات منطقه به سرعت اتفاق میافتد.
جان کلام:
خاورمیانه اکنون در شرایطی قرار گرفته که دیگر هجمه استعماری قرن بیستم علیه این منطقه و «معاهده سایکس پیکو» برای تجزیه آن از اذهان پاک شده است، زیرا این بار مشکلات منطقه برخلاف قرن بیستم، فقط از خارج نیست و بخش اعظم مشکلات و وقایع آن محصول خود منطقه است. بنابراین، حال که رخدادها و فشارهایی که بر منطقه وارد میشود، هم بعد داخلی دارد و هم خارجی، لازم است درباره آنچه ممکن است در آیندهای نزدیک اتفاق بیفتد و آنچه امکان دارد نقشه سیاسی خاورمیانه به آن منتهی شود، به طور عمیق تأمل کرد.