سازمان ملل متحد هفتاد ودومین سالگرد تاسیس خود را این روزها به قولی جشن میگیرد. این سازمان در حالی سعی دارد با حضور مقاماتی از اعضای خود همچنان نشان دهد که در راس امور جهانی قرار دارد که عدم توجه آن به بحرانهای اصلی جهان یعنی مسئله فلسطین، سوریه، یمن، میانمار و نسلکشیهایی که با واسطه و بی واسطه نظام سلطه در جهان صورت میدهد خود واهی بودن این ادعا را نشان میدهد.
در کنار مجموعه تحولات روی داده در نشست امسال سازمان ملل یک نکته قابل توجه باردیگر تکرار شد و آن سخنان رئیس جمهور آمریکا بود که در کنار آشکار سازی ماهیت واقعی آمریکا، تزلزل و ناتوانی سازمان ملل در مقابله با تهدید کننده امنیت جهانی یعنی آمریکا را نشان میدهد. ترامپ در حالی برای نخستین بار در سازمان ملل سخنرانی کرد که مجموع مواضع وی در قبال جمهوری اسلامی ایران چند نکته کلیدی را آشکار میسازد. نخست آنکه وی تلاش کرد تا ایران را محور شرارت و عامل بیثباتی منطقهای و جهانی معرفی نماید و به ادعای خود خواستار رویکرد جهانی برای مقابله با تهدیدات ایران شد.
دوم آنکه ترامپ خواستار بازنگری در برجام شده است. او تلاش کرده تا جهان را میان دو گزینه خروج آمریکا از برجام و بازنگری در برجام قرار دهد. به عبارتی آمریکا بازی گزینه بد و بدتر را دوباره تکرار کرده است در حالی که هر دوی این گزینهها در نهایت به نفع آمریکاست.
سوم آنکه ترامپ با پنهانسازی مشارکت گسترده مردم ایران در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، باردیگر نظام ایران را به نادیده گرفتن دموکراسی متهم و خواستار مقابله با آن شد.
چهارم آنکه ترامپ با پنهانسازی نقش ایران در مبارزه با تروریسم و این حقیقت که اگر ایران و جبهه مقاومت نبود اکنون تروریسم بر سراسر جهان حاکم شده بود، ادعای دخالت ایران در سوریه، عراق، لبنان و یمن را مطرح کرد. جالب توجه آنکه ترامپ نقش ایران در منطقه را مغایر با منافع آمریکا و عقبه خود در منطقه عنوان کرد.
بررسی مجموع سخنان ترامپ در سازمان ملل نشان میدهد که او چند محور را در دستور کار داشته است. اولا نابودی تمام دستاوردهای هستهای ایران و تبدیل ایران به کشوری بدون هیچ مولفه هستهای. ثانیا واداشتن ایران به ورود به مذاکره درباره توان موشکی با محوریت برجامی دیگر که اساس آن را نابودی توان موشکی ایران تشکیل میدهد. ثالثا سوق دادن ایران به کنار نهادن حمایت از جبهه مقاومت و دست کشیدن از دشمنی با رژیم صهیونیستی به عنوان رژیمی که اساس بحرانهای جهانی است.
رابعا سخنان ترامپ نشانگر سیاست تحریم پنهان است. بر اساس این نوع تحریمها دو محور مورد توجه است. از یک سو فضای روانی جهانی چنان چینش میشود که از ایران تصور کشوری بیثبات، ناامن، محور بحرانهای جهانی و خطرناک به نمایش گذاشته شود که رابطه با آن برابر با تحریم و فشار خواهد بود. از سوی دیگر تلاش میشود تا بازار اقتصادی ایران در وضعیت شرطی قرار گیرد. یعنی اینکه اقتصاد کشور بر سر اما و اگرهای برجام میماند یا لغو میشود، جنگ میشود یا نه، آینده روابط با کشورهای دیگر چه میشود و دهها اما و اگر دیگر قرار گیرد که عملا رکود و خواب اقتصاد کشور را به همراه دارد. این نوع سیاست را میتوان خود تحریمی نامید که به صورت غیر مستقیم علیه کشورها اعمال میشود در حالی که در ظاهر اقدام تحریمی صورت نگرفته است.
مجموع آنچه در باب سخنان ضد ایرانی ترامپ ذکر شد بیانگر یک نکته بسیار مهم است و آن اینکه سخنان وی با سخنان اوباما و بوش در سازمان ملل که به عنوان روسای جمهور سالهای گذشته آمریکا در سازمان ملل مطرح میکردند تفاوتی ندارد و صرفا جملات آن تغییراتی داشته اما هدف آن یکسان است. این رویه نشان میدهد که دیدار ساختار حاکم بر آمریکا همواره علیه نظام اسلامی بوده و تفاوتی نمیکند که بوش باشد، اوباما باشد یا ترامپ. لذا در برابر چنین ساختاری تنها یک مولفه وجود دارد و آن ادامه حفظ روحیه انقلابیگری است که در طول حیات نظام اسلامی همواره زمینهساز پیروزی ملت ایران بر دشمنانش را رقم زده است.
نویسنده: قاسم غفوری