این روزها شاهد هستیم که برخی از چهرههای هنری یا ورزشی یا فرار میکنند یا به قوه قضاییه فراخوانده میشوند تا درباره آنچه که در صفحات خود نوشتهاند توضیح دهند یا اگر اسناد و مدارکی هم برای اثبات ادعای خود دارند ارائه دهند.
فضایی که در این سه ماه گذشته در کشور شکل گرفته، محصول اشتباهاتی است که هم از سوی مسئولان دیده شده هم از سوی مردم،اما نه همه مردم بلکه افراد خاصی که در میان افکار عمومی خریدار دارند و نظرات آنها میتواند بر روی تصمیمات و نظرات آنها تأثیر بگذارد، قشری که بیشترین تأثیر را این قشر دریافت میکند جوانان هستند.
بدیهی است که در شرایط موجود و اوضاع مشابه دیگر انتظار میرود، چنین چهرههایی درایت، هوشیاری، آگاهی و منطق و عقلانیت بیشتری از خود نشان دهند و جامعه را به سوی هرج و مرج و خشونت سوق ندهند بلکه باعث و عاملی باشند تا بخشی از فضای متشنج ایجاد شده را آرام کنند و در فرصت مناسب انتقاد منطقی، عقلانی و سازنده خود را مطرح و پیگیری کنند.
اما دیده شد که تعدادی از افرادی که در جامعه هنری فرهنگی یا ورزشی و حتی سیاسی کشور حضور دارند،نظرات، دیدگاهها و ادعاهایی را مطرح کرده و میکنند که باعث برافروختهتر شدن آتش آشوب و فتنه شده و میشود. این که چرا این افرادی دست به چنین فرافکنیها و نفاق افکنی میشوند، پرسشی است که برای پاسخ آن باید به سراغ خود آنها رفت و اگر صداقت داشته باشند پاسخی قانع کننده به افکار عمومی، قانون و ایران بدهند.
اما برخی از این افراد زمانی که برای ارائه توضیحات به قوه قضاییه فرا خوانده میشوند،پاسخی ندارند و برای اثبات ادعاهای خود که در فضای مجازی منتشر کردهاند اسناد و مدارکی ندارند. آنها فقط ادعا کردهاند و بخشی از این ادعاها قطعاً به دلیل تحت تأثیر قرار گرفتن از فضای رسانهای مسمومی است که شبکههایی همچون اینترنشنال یا «بی بی سی» پمپاژ میکنند.
آنهایی که جرأت و جسارت کمتری دارند، فرار میکنند و از آن سوی مرزها به جمهوری اسلامی ایران اتهام میزنند و سعی میکنند تا نقش اپوزیسیون را بازی کنند در حالی که همین افراد با کار در کشور، در فیلمها و سریالهای تلویزیونی و شبکه خانگی میلیاردها دلار به جیب زده و با خود بردهاند. آیا این افراد اگر ایران و مردم آن را دوست میداشتند، از کشور فرار میکردند؟
قطعاً کسی که وطنش را دوست داشته باشد، درباره کشور و مردمش بیاخلاقی نمیکند، ناسزا نمیگوید، حتی اگر هم در کشوری دیگر اقامت داشته باشد، نمک نمیخورد و نمکدان نمیشکند، داستان افرادی چون حمید فرخ نژاد یا فریبرز عربنیا از جنس بی وطنی است، برای این افراد فروختن وطن به معنی اجازه اقامت و دریافت حمایت از دشمنانی است که قسم خوردهاند ایران اسلامی را نابود کنند و آنها نیز در این هدف با دشمن همراه شدهاند.
کسی ضعفها، کمبودها، بی مدیریتیها را نادیده نمیگیرد، اما آیا تنها نقطه منفی داریم؟
در میان چهرههای فرهنگی، ورزشی یا سیاسی هستند افرادی که منصفانه اما منتقدانه و با اخلاق سخن میگویند و موضع میگیرند.
بی اخلاق، بی ادبی، خشونت زبانی و رفتاری، در این فتنه تازه موج میزند و این پدیده چندین عامل دارد که نظام نیز در به وجود آمدن آن سهم دارد، اما سهم اصلی به عوامل بیرونی باز میگردد.
سخنان شهاب حسینی را در خانه سینما میخواندم، او در حالی که نسبت به وضع موجود انتقاد داشت و بسیاری از انتقاداتش هم بجا و درست بود، بدون هیچ بداخلاقی زبانی، بی حرمتی به انقلاب و نظام، سخن گفت و اینگونه سخن گفتن و انتقاد کردن باید به گوش مسئولان نظام برسد.
امیرالمومنین (ع) در نامه ۵۳ به مالک سفارش فرمودند که تو نباید دنبال کارگزاران متملق و چاپلوس باشی، بلکه باید دنبال فردی باشی که حقایق را با زبان کارشناسی و علمی و پیشبینی اوضاع و چگونگی وضع جامعه برایت بازگو کند.
بر همین اساس است که مسئولان باید بی پرده در میان مردم حاضر شوند و سخنان آنها را بشنوند. چنین اقدامی باعث فرهیختگی بیشتر جامعه میشود و از بد اخلاقیها میکاهد و مشکلات را نیز حل میکند. باید از پیله حلقه خودیها بیرون آمد.
نویسنده: محمد صفری
فضایی که در این سه ماه گذشته در کشور شکل گرفته، محصول اشتباهاتی است که هم از سوی مسئولان دیده شده هم از سوی مردم،اما نه همه مردم بلکه افراد خاصی که در میان افکار عمومی خریدار دارند و نظرات آنها میتواند بر روی تصمیمات و نظرات آنها تأثیر بگذارد، قشری که بیشترین تأثیر را این قشر دریافت میکند جوانان هستند.
بدیهی است که در شرایط موجود و اوضاع مشابه دیگر انتظار میرود، چنین چهرههایی درایت، هوشیاری، آگاهی و منطق و عقلانیت بیشتری از خود نشان دهند و جامعه را به سوی هرج و مرج و خشونت سوق ندهند بلکه باعث و عاملی باشند تا بخشی از فضای متشنج ایجاد شده را آرام کنند و در فرصت مناسب انتقاد منطقی، عقلانی و سازنده خود را مطرح و پیگیری کنند.
اما دیده شد که تعدادی از افرادی که در جامعه هنری فرهنگی یا ورزشی و حتی سیاسی کشور حضور دارند،نظرات، دیدگاهها و ادعاهایی را مطرح کرده و میکنند که باعث برافروختهتر شدن آتش آشوب و فتنه شده و میشود. این که چرا این افرادی دست به چنین فرافکنیها و نفاق افکنی میشوند، پرسشی است که برای پاسخ آن باید به سراغ خود آنها رفت و اگر صداقت داشته باشند پاسخی قانع کننده به افکار عمومی، قانون و ایران بدهند.
اما برخی از این افراد زمانی که برای ارائه توضیحات به قوه قضاییه فرا خوانده میشوند،پاسخی ندارند و برای اثبات ادعاهای خود که در فضای مجازی منتشر کردهاند اسناد و مدارکی ندارند. آنها فقط ادعا کردهاند و بخشی از این ادعاها قطعاً به دلیل تحت تأثیر قرار گرفتن از فضای رسانهای مسمومی است که شبکههایی همچون اینترنشنال یا «بی بی سی» پمپاژ میکنند.
آنهایی که جرأت و جسارت کمتری دارند، فرار میکنند و از آن سوی مرزها به جمهوری اسلامی ایران اتهام میزنند و سعی میکنند تا نقش اپوزیسیون را بازی کنند در حالی که همین افراد با کار در کشور، در فیلمها و سریالهای تلویزیونی و شبکه خانگی میلیاردها دلار به جیب زده و با خود بردهاند. آیا این افراد اگر ایران و مردم آن را دوست میداشتند، از کشور فرار میکردند؟
قطعاً کسی که وطنش را دوست داشته باشد، درباره کشور و مردمش بیاخلاقی نمیکند، ناسزا نمیگوید، حتی اگر هم در کشوری دیگر اقامت داشته باشد، نمک نمیخورد و نمکدان نمیشکند، داستان افرادی چون حمید فرخ نژاد یا فریبرز عربنیا از جنس بی وطنی است، برای این افراد فروختن وطن به معنی اجازه اقامت و دریافت حمایت از دشمنانی است که قسم خوردهاند ایران اسلامی را نابود کنند و آنها نیز در این هدف با دشمن همراه شدهاند.
کسی ضعفها، کمبودها، بی مدیریتیها را نادیده نمیگیرد، اما آیا تنها نقطه منفی داریم؟
در میان چهرههای فرهنگی، ورزشی یا سیاسی هستند افرادی که منصفانه اما منتقدانه و با اخلاق سخن میگویند و موضع میگیرند.
بی اخلاق، بی ادبی، خشونت زبانی و رفتاری، در این فتنه تازه موج میزند و این پدیده چندین عامل دارد که نظام نیز در به وجود آمدن آن سهم دارد، اما سهم اصلی به عوامل بیرونی باز میگردد.
سخنان شهاب حسینی را در خانه سینما میخواندم، او در حالی که نسبت به وضع موجود انتقاد داشت و بسیاری از انتقاداتش هم بجا و درست بود، بدون هیچ بداخلاقی زبانی، بی حرمتی به انقلاب و نظام، سخن گفت و اینگونه سخن گفتن و انتقاد کردن باید به گوش مسئولان نظام برسد.
امیرالمومنین (ع) در نامه ۵۳ به مالک سفارش فرمودند که تو نباید دنبال کارگزاران متملق و چاپلوس باشی، بلکه باید دنبال فردی باشی که حقایق را با زبان کارشناسی و علمی و پیشبینی اوضاع و چگونگی وضع جامعه برایت بازگو کند.
بر همین اساس است که مسئولان باید بی پرده در میان مردم حاضر شوند و سخنان آنها را بشنوند. چنین اقدامی باعث فرهیختگی بیشتر جامعه میشود و از بد اخلاقیها میکاهد و مشکلات را نیز حل میکند. باید از پیله حلقه خودیها بیرون آمد.
نویسنده: محمد صفری