روابط دو کشور در معادلات بينالمللي داراي شرايط خاص و معيارهاي قابل قبول از جهات گوناگون است. اکثر کشورها در پي استقرار و ثبات منافع ملي خود هستند و براي دستيابي به چنين هدفي اقداماتي را انجام ميدهند تا بتوانند علاوه بر اين که منافع ملي خود را ارتقاء داده و حفظ کنند، روابط خود با کشورهاي پيراموني و همسايه را با حسن همجواري برقرار سازند و با کشورهاي فرامنطقهاي نيز ارتباط داشته باشند.
اکنون روابط کشورها به گونهاي شده است که آن تعاريف آکادميک ديپلماتيک را نميتوان در اين حوزه پياده کرد يا در پي آن بود و در آن چارچوبها گام برداشت.
جمهوري اسلامي ايران در ۳۶ سال گذشته همواره از سوي غرب و آمريکا مورد تهديد و تحريم قرار داشته است. آمريکا بيشترين سعي را کرده تا بتواند انقلاب اسلامي را مهار سازد، اما تاکنون موفق به اين هدف نشده است.ماهيت انقلاب اسلامي ايران مانع بزرگي براي دستيابي آمريکا به خواستههايش بوده است.
آمريکا و همپيمانان او سياستهاي گوناگوني را عليه ايران آزمايش کردند اما باز هم نتوانستند، جايگاه تاثيرگذار ايران را در منطقه و حتي جهان تضعيف کنند.
اقدامات آمريکا عليه ايران از زمان پيروزي انقلاب اسلامي تاکنون شامل قطع رابطه با ايران، تحميل جنگ۸ ساله، حمله نظامي مستقيم، تحريم جمهوري اسلامي، تهديدات گسترده، فشار به کشورهاي منطقه براي قطع رابطه با ايران، ايجاد توطئههاي گوناگون سياسي در سطح دنيا، تحريک کشورهاي همسايه عليه کشورمان، سياست ايران هراسي براي انزواي جمهوري اسلامي و ... همه و همه استراتژيهاي کوتاه مدت و بلند مدت غرب و آمريکا عليه کشورمان بوده است.
جمهوري اسلامي ايران براي حفظ منافع ملي خود از همان آغاز، از ميان اقسام استراتژيهايي که درعلم روابط بينالملل مرسوم است (انزواگرايي ـ بيطرفي ـ عدم تعهد ـ اتحاد و ائتلاف) استراتژي صدور انقلاب اسلامي را همگام با مخالفت و مقابله با خوي استکباري غرب و آمريکا در پيش گرفت.
استراتژي صدور انقلاب اسلامي اکنون چالشي بزرگ براي بسياري از دولتهاي دستنشانده منطقه که از حمايتهاي ويژه آمريکا و اروپا برخوردارند، ايجاد کرده است.
اکثر کشورهاي منطقه به ويژه حاکمان کشورهاي حوزه خليجفارس، اکنون با سيستم حکومتي پادشاهي يا مادامالعمري اداره ميشود. سالهاي زيادي است که مردم مسلمان اين کشورها بهرهاي از دموکراسي واقعي نبردهاند و هيچ نقشي در حوزه اداره و انتخاب مسئولان خود ندارند. جمهوري اسلامي ايران با انقلاب خود مردم منطقه را به جوشش وادار کرد و ثمر آن اکنون در بسياري از کشورهاي عربي- اسلامي ديده ميشود. اين اتفاق، هم براي حاکمان آنها چالشي دردناک است و هم براي قيم آنها که ميبيند، مردم، به انقلاب رو آوردهاند و خيزشهاي اسلامي را آغاز کردهاند. اين اتفاق بزرگ، پيشدرآمد تحولات بزرگتري است که آينده به آن خواهد رسيد.
اما روابط جمهوري اسلامي ايران با کشوري همچون عربستان سعودي در شرايط کنوني که مقامات اين کشور عليه ايران اقدامات توطئهآميز ميکنند، آيا ميتوان، تصور کرد که دو کشور ايران و عربستان در مسائل منطقهاي و جهان اسلام هماهنگ باشند، تا فتنهگران بين مسلمانان مجالي براي القاي اختلافات بين پيروان مذاهب اسلامي نداشته باشند؟
اکنون زادگاه و خاستگاه اختلافاتي که براي مقابله با خيزشهاي اسلامي در منطقه ايجاد شده کجاست؟ البته طبيعي است که حكومتهايي همچون عربستان سعودي براي جلوگيري از به ثمر رسيدن انقلابهايي که در کشورهاي اسلامي در حال وقوع است، اقداماتي را انجام دهد، اما آيا اين اقدامات بايد آلوده به جنايت باشد؟ تشکيل گروههاي تروريستي سلفي، تکفيري و وهابي از جمله اقداماتي است که برخي کشورها از جمله عربستان با توليد آن سعي دارند تا با تفکر انقلاب اسلامي ايران که درمنطقه نفوذ کرده است، مقابله کنند.
بايد توجه داشت که نفوذ و تاثير تفکر انقلاب اسلامي از ايران به ديگر کشورهاي مسلمان منطقه بدون استفاده از ابزار کودتا، ترور، استفاده از گروههاي تندرو و ... انجام شده است. حتي اکنون که در سوريه دولت قانوني اين کشور در مقابل گروههاي تکفيري و سلفي که از سوي بسياري از حكومتهاي منطقه و فرامنطقه حمايت ميشوند، جمهوري اسلامي ايران هيچگونه حضور فيزيکي و نظامي در خاک سوريه ندارد و تنها حمايتهايي از جنس هدايت و راهنمايي و انتقال تجربيات است که باعث شد، دولت قانوني و ارتش سوريه بتواند در مقابل حملات گسترده نيروهاي تروريست ايستادگي کند و به پيروزيهاي چشمگيري دست يابد.
اما رفتاري که از سوي طرف مقابل انجام ميشود، همراه با جرم و جنايت و خونريزي است که علاوه بر اين که مسلمانان جهان اسلام را در مقابل يکديگر قرار داده، چهرهاي نامناسب از اسلام به دنيا معرفي کرده که افکار عمومي جهان با ديدن صحنههاي جناياتي که آنها مرتکب ميشوند، از اسلام چنين برداشتي خواهند داشت، در حالي که در قاموس اسلام ناب محمدي(ص) چنين اقدامات جنايتکارانهاي راه ندارد. اين همان اسلام آمريکايي است که اکنون حاکمان کشورهاي عربي ـ اسلامي دچار آن شدهاند.
اين اقدامات به آن خاطر است که از تأثير فرهنگي جمهوري اسلامي ايران بر مردمان کشورهاي خود وحشت دارند. تفکر انقلاب اسلامي به عنوان يک ايدئولوژي که تحولات گستردهاي را در سطح جهان رقم زده و خواهد زد، باعث خواهد شد معادلات جهاني به هم بخورد،براي همين است كه استراتژي مقابله با آن از سوي آمريکا و غرب برنامهريزي شده است. عربستان در اين ميان به عنوان کشور بزرگ و تاثيرگذار بر حاکمان ديگر کشورهاي عربي نقش رهبري و پدرخوانده را بازي ميکند.
روابط اين کشور اکنون با ايران، يک رابطه عادي نيست،آيا براي برون رفت از اين شرايط، راهي وجود دارد؟
البته اگر عربستان سعودي از شرايط کنوني منطقه که مسبب آن سران آل سعود به خاطر پياده کردن سياستهاي ديکته شده آمريکا است، متنبه شده باشند و بخواهند براي اين که منطقه روي آرامش را ببيند، جبران کنند، نخستين گام آن است که دست از حمايتهاي مالي و نظامي از گروههاي تروريست سلفي و تکفيري بردارند، اما چنين اتفاقي نخواهد افتاد. عربستان هيچگاه چنين کاري نخواهد کرد و روز به روز بر حمايتهاي خود ميافزايد. همين نکته است که باعث خواهد شد اين کشور نيز دستخوش تحولات و اتفاقات شگرفي شود.
اکنون اگر عربستان به ظاهر ميخواهد روابط خود را با جمهوري اسلامي ايران به واسطه شخصيتهايي بهبود بخشد، نه از سر دوستي و قرابتهاي ديني و مذهبي است که از سر دشمنيهايي است که سالهاست عليه ايران اتخاذ کرده است.
اگر بپذيريم که مفهوم استراتژي، «به معناي هنر به کارگيري هر چه بهتر امکانات براي رسيدن موفقيتآميز به مقصد در مقابل ديگر بازيگران است»، همين سياست و ديپلماسي که اکنون بر روابط دو کشور سايه افکنده بسيار بجا و مناسب است. ذوقزدگي براي بهبود روابط از سوي برخي مقامات و شخصيتهاي کشور با عربستان سياستي نيست که، منافع ملي ايران را تامين کند.عربستان آبستن تحولاتي است كه اكنون جايگاه آن را متزلزل كرده است. آيا گسترش دوباره روابط با كشوري كه خود در آستانه تحولات و سرنگوني است از نظر علم سياست درست است؟
سياوش کاوياني