اگرچه واژه « اصولگرایان» در دهه ۸۰ و در مواجهه با واژهای موسوم به « اصلاحطلبان» در ادبیات سیاسی ایران مصطلح و رایج شده است اما نمیتوان قدمت و پیشینه معتبر جریان اصولگرایی را صرفا به دهه ۸۰ یا حتی دهههای پس از انقلاب اسلامی نسبت داد.
به گزینه دیگر و به گواه مستندات تاریخی، جریان اصولگرایی ریشه در باورها و اعتقادات طیف وسیعی از افراد جامعه ایران از دوران مبارزه علیه طاغوت زمان و شکلگیری نهضت و انقلاب اسلامی ایران دارد و به عنوان قدیمیترین و گستردهترین جریان سیاسی داخلی از سبقه و سابقهای درخشان، اثرگذار و غیرقابل انکاری در تصمیمسازیها و تصمیمگیریها برخوردار است.
از سوی دیگر، این جریان اعتقادی – سیاسی در مقایسه با جریانات فعال سه دههاخیر از ضریب نفوذ در سطوح مختلف افکارعمومی، اعتبار و جایگاه مناسبتری بهرهمند بوده و است.
اما با عبور از این جریان شناسی اجمالی، کارکرد اصولگرایان در سه دهه اخیر را باید در بوته نقد جدی و سازنده قرار داد و بدون رودربایستیهای مصطلح سیاسی ، رفتار و گفتار برخی از افراد و گروههایی که خود را در ذیل جریان اصولگرایی تعریف کرده و میکنند، آسیبشناسی کرده و طرحها و برنامهها و سناریوهایی – برآمده از اتاقهای بستة اصولگرایان - که به تضعیف و بعضا تخریب جریان اصولگرایی منجر شده را به نقد کشید.
بیتردید آسیبشناسی برآمده از بستر نقد از رفتار و گفتار افراد و گروههایی - بعضا خودخوانده- از اصولگرایان علاوه بر این که زنگار غفلتها و بیتوجهیها را از نقش اثرگذار جریان اصولگرایی میزداید به حفظ و تقویت گستره نفوذ آن در سطوح مختلف افکارعمومی کمک شایانی میکند.
دوران پساانتخابات ۹۶ بهترین فرصت برای نقد و آسیبشناسی رفتار و گفتار اصولگرایانی است که وضعیت متحرک، اثرگذار و نقشآفرینیهای غیرقابل انکار جریان اصولگرایی در صحنههای مختلف جامعه را در شکل و وضع«موجود» یعنی سکون و سکوت قرار دادهاند!
اصولگرایانی که- بعضا- با نگاهی قیممآبانه مدعی راهبری جریان اصولگرایی بوده و با سناریوها و طرحهایی قابل اشکال – هم از نظر ساختاری و هم از نظر محتوایی – سبب کندی آهنگ حرکت جریان اصولگرایی در جامعه شدهاند. به راستی علت شکلگیری و وظایف حرفهای تشکلی موسوم به جمنا چه بود؟ چرا در دوران پسا انتخابات این تشکل – که همواره کوشید خود را برآمده از متن اصولگرایان معرفی کند- سکوت اختیار کرده است و کمتر به رفتارها و گفتارها در میدان سیاست داخلی واکنش نشان میدهد؟ آیا شورای مرکزی این تشکل سابقه تشکلها و حتی احزابی را که به یکباره شکلگرفته و با سرعتی بیش از شکلگیری به انزوا گرویدهاند، به یاد ندارد؟ اولین انتظار از یک تشکل و گروه سیاسی استمرار حضور در بزنگاهها و افزایش گستره فعالیت در سطوح مختلف افکار عمومی است. چرا این تشکل نسبت به رفتارهای انتخاباتی در دوران پساانتخابات دولتمردان و گفتار شبههبرانگیز آنان در تریبونهای عمومی کمترین واکنشی نشان نمیدهد و بعضا افرادی دیگر از جریان اصولگرایی این وظیفه را به دوش میکشند؟
طراحی و شیوه مواجهه یک گروه خاص دیگر از اصولگرایان با واژه « آتش به اختیار» - که با نصب بنری در حاشیه نماز جمعه تهران علنی شد- یک نمونهای دیگر از رفتار قابل نقد است. نمونهای تازه از صدها نمونه برخوردهای هیجانی، احساسی و به دور از نگاه جامعه شناسانه مدعیانی از جمعیت اصولگرایان است که ضرورت نقد و آسیبشناسی رفتار و گفتار این گروه از مدعیان را دوچندان کرده است.
مولدان این طرح و برنامه به اثرات تخریبی این شکل مواجهه با فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی اندیشیدهاند؟ آیا شیطنتها و رفتار اهانت آمیز حال و آینده عناصر افراطی پنهان شده ذیل جریان اصلاحطلبی در مواجهه با کلمه « آتش به اختیار» را ندیده و نمیبینند؟ بیتردید اینگونه برنامههای احساسی ضربات جبرانناپذیری را بر پیکرده اصولگرایی وارد کرده و میکند. مصادیق فراوانی از اینگونه رفتارها و برنامهها که قطعا بازتاب منفی از عملکرد اصولگرایان را در سطح افکار عمومی در پی دارد، میتوان فهرست کرد.
سکوت امروز این گروه از سخنوران، نظریهپردازان و تئوریسازانی که خود را منتسب به جریان اصولگرایی تعریف میکنند، بسیار قابل تامل و قابل نقد و بررسی است. افراد و گروههایی که خود را ذیل جریان اصولگرایی تعریف کردهاند چرا در دوران پساانتخابات گوشه عزلت گزیده و دامن صحبت برچیدهاند. چرا تاکنون نقدی از رفتار و گفتار اصولگرایان – فراتر از اتاقهای فکر – در مواجهه با ناکامی در انتخابات مجلس شورای اسلامی و به تازگی انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا و ریاست جمهوری صورت نگرفته است.؟ چرا قاطبه اصولگرایان – به رغم حضور چشمگیر و ستایش برانگیز در صحنههای حساس انقلاب و نظام – تقریبا « رها شده»اند و کمتر تحلیل و تفسیری از چرایی شکلگیری وضع موجود از سوی صاحبنظران و تحلیلگران اصولگرا فراروی آنان قرار نگرفته است؟ میزان حجم تولیدات محتوایی وابستگان فکری و هواداران جریان نوپایی موسوم به اصلاحطلبی را قاطبه اصولگرایان - و به ویژه افراد و گروههایی خاص که همواره کوشیدهاند خود را راهبر جریان معتبر و تاریخ ساز اصولگرایی معرفی کنند- شاهدند. تولیداتی که علاوه بر کنایه و طعنه، شبهات فراوانی را نیز علیه کارکرد اصولگرایی و اصولگرایان در متن خود جای داده و اذهان جوانان اصولگرا را نشانه رفته است!
مسئولیت گروهها و تشکلهایی که ذیل جریان اصولگرایی تعریف شدهاند در این شرایط حساس چیست؟ چرا کرسیهای نقد و خطابه کمرنگ شده است؟ چرا به رغم برخورداری از تعداد قابل توجهی رسانه کمتر تحلیل و تفسیری درباره وضعیت گذشته و حال جریان اصولگرایی قلمی شده و میشود؟ آیا جز این است که اصولگرایان نیازمند نقد آسیبشناسانه و جدیاند. اولین و مهمترین دستاورد این نقد و نگاه آسیبشناسی، تغییر ضروری جایگاه افراد و گروههای مدعی در جریان اصولگرایی است. بیتردید درصورتی که عملکردها، رفتارها و گفتارهای افراد و گروههای فعال کنونی جریان اصولگرایی مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد، بعضا افراد وگروههایی با نگاهی دقیقتر، عمیقتر و ادبیاتی به روزتر و همسو با ذائقه نسل جوان و آیندهنگر جایگزین آنان میشود. این اتفاق و به اصطلاح پالایش اتاقهای فکر آیندهای روشن و اثرگذار را فراروی جریان ریشهدار اصولگرایی ترسیم میکند.
محمد کریمی