حميد رضا صدر براي فوتبالدوستان ايراني، نامي آشنا است. صدر فارغ التحصيل رشته اقتصاد از دانشگاه تهران(در مقطع كارشناسي ) است. مطالعات جامعه شناختي درحوزه فوتبال در كنار تحصيلات اقتصادي، در مجموع صدر را به چهره اي واجد صلاحيت در بحث از دستمزد بالاي بازيكنان ايراني و چرايي پيدايش و پيامدهاي نامطلوب آن بدل كرده است. متن زير حاصل گفتو عصر ورزش با صدر درباره دستمزد بازيكنان ايراني است. سازمان لیگ اعلام کرده که سقف قرارداد هر بازیکن لیگ برتر در فصل آینده، 400 میلیون تومان است. بازیکن 400 میلیونی، ماهانه 33 میلیون تومان دریافت می کند. نظر شما راجع به این رقم کلان چیست؟ یادمان باشد برای این که به متوسط درآمد ماهانه بازیکنان دست یابیم، باید این 400 میلیون تومان را نه بر 12 ماه بلکه به 8 ماه تقسیم کنیم؛ زیرا با احتساب تعطیلات نیم فصل، تعطیلات مربوط به بازیهای ملی و نیز تعطیلات تابستانی، هر بازیکن حداکثر 8 ماه در خدمت باشگاهش است. بنابراین اگر 400 میلیون تومان را تقسیم بر 8 بکنیم، هر فوتبالیست در ماه حدود 50 میلیون تومان یا به تعبيري 50 هزار دلار دريافت می کند. 50 هزار دلار در ماه، در مقايسه با دستمزد هاي بازيكنان فوتبال در جهان، رقم بالايي محسوب مي شود؟ بیاید به مقایسهای دست بزنیم. این مبلغ مثلاً در مقایسه با مبلغ دریافتی فوتبالیستهای کرواسی و سوئد، یعنی کشورهایی که در جام جهانی به رتبه سوم دست یافتهاند، رقم بسیار بالا و نامتعارفی محسوب می شود. درعین حال نباید از یاد ببریم که این پول از خزانه دولت پرداخت می شود و در واقع متعلق به مردم است. باشگاههایی فوتبال ما که چنین ارقامی را می پردازند، این رقم را نه از بلیط فروشی جبران می کنند، نه از پخش تلویزیونی و نه از اسپانسرها. در حقیقت این ارقام در گردش مالی طبیعی باشگاهها بر نمي گردد. یعنی شرایط ما چگونه باید باشد؟ ببینید اگر کریستیانو رونالدو به رئال مادرید می رود، بخشی از مبلغ 100 میلیون یورویی که برای خرید او پرداخت شده، در همان پخش تلویزیونی ورود او به سانتیاگو برنابئو و یا فروش پیراهن ها و نیز افزایش قیمت بلیط برای طرفداران رئال مادرید، به باشگاه برمی گردد. ولی برای مثال طرفداران پيروزي و استقلال چقدر از هزینه دستمزد بازیکنان دو تیم محبوبشان را می پردازند؟ آن هم با این قیمت اندک بلیطها که گاهی مجانی هم هست؟ آن هم با بلیط فروشی که توسط نهادی دیگر بی اعتنا به دخل و خرج ها انجام می پذیرد. متاسفانه دستمزد بازیکنان این دو تیم، در حقیقت پولی است که از خزانه دولت صرف بازیکنانی می شود که نه کیفیت فنی بالایی دارند، نه در مسابقات آسیایی افتخارآفریناند و متاسفانه نه در مسابقات مقدماتی جام جهانی ما را به جایی رسانده اند. چنین رقمی اساسا نامتعارف است. شما درباره سقف دستمزد 400 میلیون تومان چه نظري داريد؟ 400 میلیون یعنی 400 هزار دلار. زمانی که دیوید بکام به تیم لس آنجلس گالاکسی رفت، مبالغ دریافتی سایر بازیکنان این تیم هم اعلام شد. لس آنجلس گالاکسی در قلب سرمایهداری آمریکا قرار دارد. ولی متوسط دستمزد بازیکنانش سوای بکام سالانه بین 20 تا 30 هزار دلار می گیرند. یعنی بازیکنان لیگ کشوری مثل آمریکا با ان همه ثروت و ادعا، چنین مبالغی دریافت نمی کنند. حالا ما در فوتبالی که نه باشگاههایش درآمدی کسب می کنند و نه تماشاگرانش پولی می پردازند، نه سالی 30 هزار دلار بلکه ماهی 50 هزار دلار به بازيكنانمان می پردازیم. این ارقام غیر منطقی هستند. در اين زمينه چه کسی باید پاسخگو باشد؟ مدیران دولتی یا به تعبیری دیگر مدیران ورزشی ما، تورمی بوجود آورده و بادکنکی را باد کرده اند که تناسبی با قواره فوتبال ما ندارد. پرسش کلیدی این است آیا این فوتبال می خواهد سرانجام روزی روی پای خودش بایستد یا نه؟ در حال حاضر کدام باشگاه خصوصی ما می تواند 10 تا 15 میلیارد تومان در سال خرج کند تا دستمزد این بازیکنان را پرداخت کند؟ 15 میلیارد تومان یعنی 15 میلیون دلار. ظاهراً در شهری مثل تهران، 15 میلون دلار برای خیلیها رقم چندانی نیست ولی باور کنید این مبلغ در حال حاضر در اروپا رقم بسیار زیادی بشمار می رود؟ شما اگر رئال مادرید و بارسلونا و منچستر یونایتد را کنار بگذارید، یعنی غولهای اروپایی را نادیده بگیرید در می یابید سایر باشگاه ها با هزینه بسیار کمتری در مقایسه با باشگاه های ما که در حقیقت تیم هستند و نه باشگاه اداره می شوند. آیا نباید پرسید در حالی که پيروزي و استقلال هنوز آواره پیدا کردن یک زمین تمرین هستند چگونه سالی 10 تا 15 میلیون دلار به بازیکنانی که اکثرشان کم مایه هستیم می پردازیم؟ بروید و ببینید باشگاههای برزیل چقدر به بازیکنانشان می پردازند؟ یک بازیکن برزیلی چقدر دستمزد می گیرد که می تواند از برزیل به اروپا برود و در قاره سبز و بعد هم در جام جهانی بدرخشد؟ متاسفانه مدیران ورزشی ما در باشگاهها، ما را به یک مرزی رسانده اند که چرخه فوتبال ما به سمت فروپاشی رفته. این بادکنک بالاخره روزی در جایی خواهد ترکید. بر اساس آن چه می گویید پرداخت این ارقام به بازیکنان، یکی از موانع خصوصی سازی در فوتبال ایران است؟ بله، عملاً چنین شده. چرا استقلال اهواز و ابومسلم مشهد، که متعلق به بخش خصوصی بودند سقوط کردند؟ چون نمی توانند با تیمهایی که با پول نفت و صنایع ملی حمایت می شوند رقابت کنند. استقلال و پيروزي اعتنایی به بلیط فروشی و جذب اسپانسر نمی کنند یا نمی تواننند بکنند. این تیم ها بودجه هایی دارند که آنها را از پرداختن به چنین اموری مستغنی می کند. آشکار است که بخش خصوصی نمی تواند با این تیم ها رقابت کند. بخش خصوصی در کدام کشورتوانسته با دولت رقابت کند؟ دولت باید زمینه ای را فراهم آورد که بخشش خصوصی به ورود به حوزه فوتبال ترغیب شود. فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا بارها هشدار داده اند که این باشگاهها باید خصوصی شوند. آیا شرایط کنونی پيروزي و استقلال، شرایطی است که بخش خصوصی، در صورت تصدی این دو باشگاه، بتواند از عهده تامین آن برآید؟ آن هم بخش خصوصی ای که استادیوم و بلیط فروشی و حق پخش تلویزیونی ندارد، زیرا استادیوم ها متعلق به سازمان تربیتبدنی اند، بلیط فروشی در اختیار سازمان لیگ است و حق پخش تلویزیونی هم متعلق به یک نهاد دولتی است. در این شرایط بخش خصوصی چگونه می تواند کسب درآمد کند؟ ابومسلم و استقلال اهواز که به دسته اول سقوط کردند و استیل آذین هم که اوضاع خوبی در لیگ برتر دارد، ولی تصور نمی کنم تراز مالی باشگاه مثبت باشد. نتیجه ولخرجی های فوتبال چه بوده؟ سقوط فرهنگی موازی با ریخت و پاش ها. وقتی تزریق بی رویه پول به فوتبال این کشور صورت می گیرد، نتیجه و بازتاب منفی آن را در حوزه های فرهنگی جامعه مان میبینیم. مایه تاسف است ولی اکنون فوتبالیستهایمان را با اتومبیل ها و ژل مویشان می شناسیم نه با بازی ای که در میادین فوتبال انجام می دهند. ما آنها را با امور حاشیه ای زندگی شان به یاد می آوریم، مثال های فراوانی وجود دارند که نمی خواهم به آنها بپردازم. به هر حال این تورم مالی یا تزریق بی رویه پول در فوتبال مملکت، در حوزه های فرهنگی جامعه ما اثر منفی گذاشته. فوتبالیست ها نیازی به کشیدن مرارت نمی بینند. بازیکنانی را می شناسیم که پس از چند بازی عامدانه میگویند مصدوم شده ایم و نمی خواهیم بازی کنیم؛ زیرا پولشان را گرفته اند و بهتر است که به میدان هم نروند. چنین بازیکنانی فراوانند. روزنامه های ورزشی را که ورق بزنید تا دریابید چه می گویم. اگر مدیران ورزشی کشور از شما راهکاری برای اصلاح این وضعیت غیر اصولی بخواهند، چه توصیه ای به آنها می کنید؟ این بحثی است در حوزه اقتصاد و برنامه ریزی. در پاسخ سئوال شما باید بگویم که درهای مجادله در این زمینه بسته است. دوستان فوتبالیست به ما می گویند چرا درباره این مسائل حرف می زنید؟ آنها اظهار نظر درباره فوتبال را منوط می کنند به برخورداری از سابقه حضور در فوتبال. در حالی که بحث ما بحثی اقتصادی، تشکیلاتی، سازمانی و فرهنگی است. شما نمی توانید فوتبال را از این حوزه ها منفک کنید. حالا به نظر شما اين كه درآمد يك بازيكن خيلي بيشتر از يك پزشك متخصص است، في نفسه مشكل دارد؟ نه، من با اين مشكلي ندارم. در انگليس هم هيچ پزشك متخصصي مثل وين روني دستمزد نمي گيرد. دراسپانيا هم هيچ پزشك متخصصي درآمدش به اندازه سرجيو آگرو در اتلتيكو مادريد يا كريستيانو رونالدو دستمزدی دریافت نمیکند. در آمريكا هم هیچ پزشکی درآمدش در حد مايكل جوردن، بسكتباليست معروف، نبود. اما نكته مهم اين است كه ستاره هاي ورزشي غرب درآمد ايجاد مي كنند. يعني مايكل جوردن براي باشگاه شيكاگو بولز و شهر شيكاگو درآمدزا بود. اما بازيكنان ايراني در باشگاههاي دولتي ما و حتي خصوصي ها چه درآمدي ايجاد مي كنند؟ ستاره هاي غرب براي باشگاههاي خود درآمد و اشتغال ايجاد مي كنند. آنها هر چند كه رقم هاي نامتعارفي به عنوان دستمزد دريافت مي كنند ولي چرخ اقتصادي باشگاه را جلو مي برند. اما ستاره هاي ما كجا براي باشگاههايشان كسب درآمد كرده اند؟ كدام يك از ما به خاطر اين ستارهها يك پيراهن يا حتي يك بشقاب خريدهايم؟