خسرو معتضد: نويسنده ستون انديشه،در شماره 12 تير سياست روز دامان معلومات گشوده، زبان سرخ از دهان استفاضه به پهناي فلک گشاده، از فصاحت بيان و شهد کلام جهان به شگفتي واداشته با کلماتي که گويي از زبان گويندگان شوروي معدوم برميآيد يا قلمي که گفتي بر صفحه روزنامههاي البعث و الثوره در دوران قدرت و کبکبه صدام حسين برميآيد يا شعاري که گويندگان راديو تلويزيون فرستندههاي دستآموز جمهوري باکو سرميدهند يا کتابهايي که آن نامحقق ايران ناشناس در تذکيب ايران و ايرانيان سرقلم ميرود تا توانستهاند به ميهن و وطندوستي و ايرانگردي ناسزا گفتهاند. روزنامه را چند بار زير و رو کردم. آرم و نشانه سياست روز را تفرس کردم. باورم نميشد در روزنامهاي چنين وزين و مسئوليتپذير قلمي بدين خامي و ناپختگي رشحات ذهني اين سان را بر کاغذ آورده باشد. نويسنده مطلب خود را چنين ارائه ميدهد که اصولا بحث دولت و ملت در ايران از همان زمان مشروطه مطرح شد. در واقع تا پيش از عصر مشروطه و تماس ايرانيان با اروپاييان چيزي به نام وطن و کشور به معناي امروز وجود نداشت و اين روزنامههاي فارسي زبان چاپ فرنگ بودند که با الهام از ناسيوناليسم غربي اولين بار دم از وطن زدند. آيا کشور ايران به وسيله روشنفکران غربنشين ابداع شد؟ روزنامه حبلالمتين چاپ فرنگ بود؟ نشريه حکمت و اختر در فرنگ چاپ ميشدند؟ وطندوستي علقه سوغاتي بيگانه بوده است؟ فردوسي نبوده است؟ سعدي و حافظ و نظامي و مولوي و خيام نبودهاند؟ اين همه مبارزه براي بقا و استقلال ايران قصه و افسانه است؟ آرش کمانگير افسانه است؟ ايرانيان در برابر يونانيان و اسکندر گجسته و ملعون و بنياميه و بنيعباس و غوزو اوغوز و مغول و تاتار و تيمور و ازبک، اسپانيا، پرتغال، عثماني، انگليس و هلند و روسيه مقاومت نکردند؟ انقلاب مشروطه پس روي بوده است. مقاومت مردم تبريز در برابر صمدخان عامل بيگانه که منکر وطن بود با اعدام ثقهالاسلام و صدها شهيد تبريزي، نبردهاي جانانه ستارخان و باقرخان، مجاهدات رئيسعلي تنگستاني، بمباران آستان قدس رضوي و به خون کشيده شدن چند هزار مشهدي در 1330 هـ.ق بيهوده بوده است؟ ملت ايران هرگز سرزمين خود را دوست نداشته است؟ ملت ايران امپراتوري مردم را به زانو درنياورده است ملت ايران کاخ خلفاي اموي در دمشق و لانه فساد عباسيان را در بغداد بر سرشان خراب نکرده است؟ هر کس، هر موجودي در هر نقطه جهان حق دارد زادگاه و خاستگاه نياخاک خود را دوست بدارد و ملت ايران اگر دوست بدارد بلاهت ورزيده و نادان است. که ميگويد؟ ميهنپرستي چماق است چون رضاخان کودتا کرده است؟ ميهنپرستي واژه خوش خط و خال است چون تو ميگويي سيدجلالالدين حسيني مويد الاسلام کاشاني مدير حبلالمتين که چهل و چهار سال در کلکته و بمبئي تحت فشار و آزار و سانسور و خطر اخراج از هندوستان روزنامه وزين و ارزشمند حبلالمتين را درآورد آدم ياوهگويي است. توي شيرين کلام که براي اولين بار افتخار خواندن نام مبارکت را در روزنامهاي يافتهام که از مسئولترين و جديترين نشريات اين روزگار است به راستي چرا به ميهنت اهانت ميکني؟ مدتهاست در عجبم چطور جمهوري باکو جرات ميکند نقشه آذربايجان شرقي، غربي، اردبيل، زنجان، و حتي همدان و گيلان را به رنگ خاک کشور کوچکش ترسيم و چاپ کند و در کتابهاي وزارت تحصيل اکل از قفا ادعا کند فارسها يا ايرانيها مناطق پهناوري از خاک کشور بزرگ ما آذربايجان شمالي را غصب کردهاند. مدتهاست در فکرم که چگونه عليرغم هزاران سند و صدها نقشه از خليجفارس چند شيخ عرب در کنفرانسهاي کذايي خود مينشينند و دم از خليج عـ.ر.ب.ي قلابي ميزنند و براي جزاير ايراني در مدخل خليجفارس باباموسي تنب بزرگ و تنب کوچک ژاژخايي و عربدکشي ميکنند مدتهاست متحيرم چگونه مولانا را ترکها، ابوسعيد ابوالخير، تاجيکها، نظامي اهل قم را باکوئيها از خود ميدانند ـ مدتها انديشناکم چگونه براي خورستان گاهواره ايرانيگري، ما کجا رفته آذربايجان سرزمين آتش مقدس، بلوچستان و کردستان که سرزمين نژادهترين مردان ايران زمين است، کساني چون برناردلويس يهودي نقشه تجزيه ميکشند در حيرتم از آه و نالهاي که صداي آمريکا و بهائيان متنفذ در آنجا و نيز بي.بي.سي براي ملل ايران که زير چنگال شونيستهاي فارس دست و پنجه نرم ميکنند زوزه ميکشند. زوزههايي که مانند آوازهاي سيرنها، فرشتگان مرگ در داستانهاي هومر اغواگر و فريبندهاند و انسانها را به کام نيستي ميکشانند. آقاي سعيدي، در کودتاي سوم اسفند و ديکتاتوري سياه رضاخاني نتيجه نيهيليسم، هرجو مرج، ملوکالطوايفي، هر کي به هر کي شدن کشور و خطر تجزيه و اضمحلال کشور بود. آن تندرويها که بيگانهها راهاندازي و علم کردند وطنفروشاني چون شيخ خزعل و اسماعيل آقاسيميتقو و دوست محمدخان و صدها تجزيهطلب ديگر اشاعه ميداد منشاء کودتا شد. دست انگليس پشت رضاخان و قزاقها بود. آن انگليس پرتلبيس بود که کودتا را راه انداخت مردم از سر عقرب غاشيه به افعي پناه بردند امروز که صبح تا شام بيگانگان بوق بيوطني، عدم ضرورت يک واحد جغرافيايي متشکل و مقتدر به نام جمهوري اسلامي ايران ميدمند. امروز که زمنجنيق فلک سنگ فتنه ميبارد. امروز که بيگانه همانگونه که عراق را به سه اقليم تقسيم کرد، قصد دارد سودان را به دو کشور تقسيم کند، طرحي براي قطعه قطعه شدن حتي عربستان به چند کشور تهيه شده، براي ايران نيز خوابهاي سياه و شوم و خطرناکي ديدهاند، جاي بسي شگفتي و تاسف است که شما و هر کس که قلم به دست دارد و ميانديشد به ايران اسلامي خدمت ميکند، ميهن را که اگر ميهن نباشد جايي براي تبلور و تحکيم انديشههاي اسلامي بخصوص شيعي نيست خوار انگارد و با چنان کلماتي که مرا سخت غمگين و مرتعش و مبهوت کرد به ايران بد بگويد.