این روزها کلیدواژهای مشترک بین افرادی غیرمرتبط و غیرمشترک برجسته شده است! کلیدواژهای به نام «انتخابات آزاد».
جان بولتون با این کلیدواژه معتقد است که حکومت جمهوری اسلامی با وجود «انتخابات آزاد» چیزی بهتر از اینی که هست بدون حضور روحانیت میشود! رضا پهلوی فرزند شاه مخلوع ایران! میگوید «انتخابات آزاد» اگر برگزار شود او و همطیفهای سکولارش میبرند!!!! اصلاحاتیها اما این واژه را راهی برای وحدت ملی میبینند و هر کدام با این کلیدواژه جملاتی را بیان میکنند که اتفاقا تیتر رسانههایشان هم میشود مثلا غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در کنگرهای که به تازگی برگزار شده است گفته «برای رسیدن به وحدت ملی، راهی غیر از انتخابات آزاد وجود ندارد. نباید فقط حاکمیت بگوید انتخابات آزاد است. از همه زبانها و حیطههای جغرافیایی کسانی باید بیایند و در یک بحث کارشناسی شرکت و نهایتا با رای آزاد و بدون فشار انتخاب شوند.» اما او تنها اصلاحاتیای نیست که چنین حرفی را زده است،
کدیور اصلاحاتی گریخته از ایران نیز با طرح مسایلی مشابه به قول خودش چند پیشنهاد برای برگزاری انتخاباتی آزاد برای گذر نرم از حکومت پیشنهاد داده است! حجاریان تئوریسین اصلاحات هم که با صحبت درباره جنس بنجول و استفاده از واژههایی مانند «گدایی قدرت!» تلویحا بر برگزاری انتخابات آزاد تاکید داشت، حالا با همین افکار ادامه دهید و به این اسامی و ساختار اسامی دیدهبان حقوق بشر، رادیو زمانه، رادیو فردا، بیبیسی را هم به عنوان پیشتازان استفاده از چنین کلیدواژهای در عرصه رسانه اضافه کنید و بعد بپرسیم که:
۱- اولین انتخابات بزرگ پیشرو انتخابات مجلس یازدهم است که حدود یک سال و اندی دیگر برگزار میشود، اکنون برجستهسازی این ماجرا به جای مشکلات معیشتی چه اولویتی برای طراحان دارد؟!
۲- این همه افراد به ظاهر بیربط چطور اتفاقی میتوانند اینقدر هماهنگ و با ربط سخنرانی کنند، و همه هم خودجوش ذهنشان روی یک مساله متمرکز شده باشد؟
۳- اگر بپذیریم این افراد بیربط، آنچنان هم خودجوش سخن نراندند، چه ربطی میتوان بین، رضا پهلوی، جان بولتون، کرباسچی، کدیور، حجاریان و دیگر اصلاحاتیها یافت؟
۴- چرا درست در نقطهای که تاکید به وحدت میشود، داخلیها به جای وحدت درونی، آرایش وحدت بیرونی میگیرند و اتفاقا این نخستین بارشان نیست که با دشمن بیرونی هماهنگ میشود؟
۵- از بیرونیها انتظاری نیست اما مردم چطور بپذیرند که درونیها آنهایی که باید حامی مردم و منافع آنها باشند به این صراحت و راحتی با کسی هماهنگ میشوند که قاتل جان و مالشان بوده و هست!
۶- چطور میشود هم ذهن را محصور نکرد و هم برای این سوالات جوابی قانعکننده یافت؟! چطور میتوان این هماهنگی را نادیده گرفت و دوباره گفت«انشاالله گربه است» چطور میتوان تداعی خاطره نکرد با همان اتفاقاتی که پس از انتخابات ۸۸ رخ داد و هزار بار توصیه شد که مسیر داخلیها از بیرونیها جدا شود و نشد؟!
ایکاش اصلاحاتی درون سیستم رودروایسی را کنار گذاشته و یکبار هم که شده تکلیفشان را با مردم، حکومت و جامعه روشن کنند و اجازه ندهند که دیگران با اظهارات آنها برای خود رویایی بسازند که میتواند زندگی مردم را در جمهوری اسلامی تهدید کند، ایکاش تئورسینهای اصلاحات برای یکبار موضعی مقتدرانه در قبال دشمنان گرفته و فریاد بزنند که جنس انتقادشان با جنس براندازی نرمی که دشمن در سر میپروراند فرق دارد. ایکاش...
نویسنده: مائده شیرپور