«کلیسای معروف نوتردام» سوخت. اتفاق خوشحالکنندهای نیست.
اما برایم عجیب است. اینکه این خبر در صدر اخبار دنیا قرار میگیرد. آدمهای سیاسی، فرهنگی، ورزشی و خلاصه سلبریتیهای ریز و درشت از سراسر دنیا پیام همدردی میفرستند. یکی مثل ترامپ دریافت خبر آتش سوزی در کلیسای نوتردام را «وحشتناک» میخواند و...
صفحات مجازی آنطرف به کنار، شبکهها و صفحههای ما هم پر میشود از فیلم و عکس سوختن نوتردام. پر میشود از تحلیل و آه و افسوس و تبیین چرایی سوختن یکی از میراثهای فرهنگی اروپا. بعد میلیاردرها هرکدام به نوعی سعی میکنند در گلریزان بازسازی نوتردام حضور پیدا کنند و دلارهایشان را با صفرهای زیاد خرج کنند.
خوب است که حواسشان و حواسمان به میراث فرهنگی بشر باشد.
اما یک سوال. توی همهی این جنگهایی که همین غربیها رقم زدند، توی همین سرطانی مثل داعش که امریکا و غربیها و سعودیها نطفهاش را گذاشتند، هیچ جای باارزشی تخریب نشد.
اصلا کاری به کشتارها ندارم. فعلا یمن و افغانستان و روهینگیا و عراق و سوریه و... را کنار بگذاریم. این را که همه میدانند جان آدمیزاد برای مدعیان حقوق بشر، پشیزی نمیارزد.
حرفم سر همین نگرانیها برای میراث فرهنگی دنیاست. که این هم اتفاقا شبیه همان حقوق بشر دروغین آنهاست.
وقتی حضور نظامی امریکا در افغانستان همهی میراث آن کشور را به یغما برد چرا صدای کسی در نیامد؟
وقتی امریکا به بهانهی آزادی عراق از چنگ عملهی خود یعنی صدام به این کشور حمله کرد و موزهی ملی عراق که سرشار از بقایای تمدن بابل بینالنهرین و ایران بود را غارت کرد و به توبره کشید، چرا کسی ابراز تاسف نکرد؟!
چرا وقتی آدمکوکیهای داعش، عراق و سوریه را با خاک یکسان کردند و آثار تاریخی نینوا، موصل، هترا، پالمیرا و... را از بین بردند، هیچکس ابراز همدردی نکرد؟
قصه همان قصهی تکراری است. بستگی دارد آن میراث متعلق به کدام تیره و قوم باشد. درست مثل سلبریتیهای یک قِرانی ما که برای انفجار کازینو اشک ریختند و شمع روشن کردند، اما در مقابل کشتار مردم عراق، سوریه، لبنان، یمن و... خفقان گرفتند.
داستان همان داستان بیمزهی همیشگی است. همه چیز به «ژن خوب» و بد برمیگردد.
نویسنده: مهدی رجبی