اشغالگران آمریکایی و ناتو در حالی افغانستان را ترک میکنند که بر اساس پروژه «هزینههای جنگ» دانشگاه براون تخمین زده شده که هزینه کلی این جنگ ۲۶/۲ تریلیون دلار بوده است. به عبارت بهتر، آمریکا روزانه مبلغ ۳۰۰ میلیون دلار در روز را طی دو دهه اخیر در افغانستان هزینه کرده است. دولت جورج واکر بوش در سال ۲۰۰۱ میلادی و به بهانه حادثه بسیار مشکوک و به عبارتی خودساخته انهدام برجهای دوقلوی تجارتجهانی درنیویورک(حادثه ۱۱ سپتامبر)، دست به لشکرکشی فوری به افغانستان زد. از آن زمان تاکنون، دولتهای بوش پسر، اوباما، ترامپ و بایدن به مدت دو دهه مشغول اشغالگری در افغانستان و تاراج منابع این کشور و تزریق بحران خشونت در ولایتهای مختلف آن بودهاند.در سال ۲۰۰۱ مقامات کاخ سفید هدف خود از حمله به افغانستان را مبارزه با تروریسم، ملتسازی، ایجاد دموکراسی در افغانستان، مبارزه با تولید و توزیع مواد مخدر در افغانستان و جهان و در نهایت استقرار صلح و ثبات در این کشور اعلام کردند. اهدافی که در سال ۲۰۲۱ محقق نشده اند و در بسیاری موارد بحران ها تشدید شده و فاجعه ابعاد گسترده تری یافته است. از سال ۲۰۰۱ میلادی تا ۲۰۲۱ بیش از ۲۴۱ هزار نفر در نتیجه مستقیم جنگ افغانستان کشته شدهاند که شامل دستکم ۷۱ هزار و ۳۴۴ غیرنظامی میشود.
براساس آمار سازمان ملل متحد، این جنگ همچنین دو میلیون و ۷۰۰ نفر افغان را مجبور به فرار به خارج از کشور کرده که بیشتر آنها به ایران، پاکستان و اروپا رفتهاند. چهار میلیون نفر دیگر هم در داخل افغانستان آواره شدهاند. تلفات جنگ در بین نیروهای ارتش و پلیس افغانستان هم ۷۸ هزار و ۳۱۴ نفر برآورد شده است. همچنین ۸۴ هزار و ۱۹۱ نفر از نیروی طالبان و سایر شبهنظامیان مخالف کشته شدهاند. به گفته ناظران سازمان ملل متحد، در درگیریهای افغانستان در مجموع ۷۲ روزنامهنگار و ۴۴۴ امدادگر هم جان خود را از دست دادند. در همین حال، به گفته وزارت دفاع آمریکا، از سال ۲۰۰۱ تاکنون ۲۴۴۲ نظامی آمریکایی در جنگ کشته و ۲۰ هزار و ۶۶۶ نفر زخمی شدهاند. تخمین زده میشود که بیش از ۳۸۰۰ پیمانکار امنیتی خصوصی آمریکایی هم از کشتهشدگان این جنگ هستند.
براساس برآوردهای خبرگزاری آناتولی در ترکیه نیز دههاهزار غیرنظامی از زمان آغاز حملات هوایی آمریکا در سال ۲۰۰۱ میلادی به این سو جانباخته و زخمی یا ناچار به فرار از سرزمین خود شدهاند. در واقع نیروهای آمریکا در افغانستان اصول اساسی حقوقبشر را آشکارا زیر پا گذاشتهاند. در طول حضور نظامی آمریکا در افغانستان، غیرنظامیان بارها هدف حملات هوایی کورکورانه و عملیات جستوجوی شبانه منازل قرار گرفتهاند. این حملات خشم و انزجار مردم، اعتراض مقامات ارشد دولت کابل را برانگیختهاست. یکی از دلایل اصلى تنش میان حامد کرزای رئیسجمهور سابق افغانستان با واشنگتن این بود که او حملات مذکور را جنایت بزرگ بشری و نقض حاکمیت ملی عنوان کرد.
این در حالیست که کالین پاول، وزیر امورخارجه اسبق آمریکا، اشغالگری کشورش در افغانستان را مترادف با ایجاد آزادی و خلق دموکراسی و حقوق بشر پایدار در این کشور میدانست. او در سال ۱۳۸۳، زمانی که نخستین انتخابات ریاست جمهوری افغانستان (پس از سقوط طالبان) برگزار شد، اعلام کرد: «افغانستان پس از سالها جنگ و درگیری، اکنون شاهد نهادینه شدن دموکراسی خواهد بود. افغانستان باید به یک کشور معتدل و دموکرات که به اصول اسلامی احترام میگذارد و همپیمان قدرتمندی در مبارزه با تروریسم است، تبدیل شود. واشنگتن از روند ایجاد دموکراسی و آزادی در افغانستان استقبال میکند».
اما اینک در سال ۲۰۲۱ بعد سالها خون بازی بی حاصل، طالبان بر افغانستان حاکم شده است و هیچ یک از اهداف اعلامی آمریکا از جمله دموکراسی و حقوق بشر محقق نشده است. و اینک آخرین نظامیان آمریکایی درحالی از افغانستان خارج شدهاند که سیاستمداران دو حزب دموکرات و جمهوریخواه، کلیت و نحوه فرار اشغالگران از این کشور آسیایی را نماد شکست مداخلهگرایی خود در نظام بینالملل تلقی میکنند. با این حال تئوریسینها و استراتژیستهای مشهور حوزه سیاست خارجی و جنگ سخت و نرم در آمریکا، نگاه عمیقتری نسبت به این ماجرا دارند. آنها معتقدند که شکست آمریکا در افغانستان، مصداق نوعی خلأ استراتژیک و گفتمانی در نظام لیبرالدموکراسی آمریکایی و نقطه آشکارساز آمریکای آسیبپذیر در جهان امروز است.
نویسنده: معین ضابطی _ استادیار علوم سیاسی
براساس آمار سازمان ملل متحد، این جنگ همچنین دو میلیون و ۷۰۰ نفر افغان را مجبور به فرار به خارج از کشور کرده که بیشتر آنها به ایران، پاکستان و اروپا رفتهاند. چهار میلیون نفر دیگر هم در داخل افغانستان آواره شدهاند. تلفات جنگ در بین نیروهای ارتش و پلیس افغانستان هم ۷۸ هزار و ۳۱۴ نفر برآورد شده است. همچنین ۸۴ هزار و ۱۹۱ نفر از نیروی طالبان و سایر شبهنظامیان مخالف کشته شدهاند. به گفته ناظران سازمان ملل متحد، در درگیریهای افغانستان در مجموع ۷۲ روزنامهنگار و ۴۴۴ امدادگر هم جان خود را از دست دادند. در همین حال، به گفته وزارت دفاع آمریکا، از سال ۲۰۰۱ تاکنون ۲۴۴۲ نظامی آمریکایی در جنگ کشته و ۲۰ هزار و ۶۶۶ نفر زخمی شدهاند. تخمین زده میشود که بیش از ۳۸۰۰ پیمانکار امنیتی خصوصی آمریکایی هم از کشتهشدگان این جنگ هستند.
براساس برآوردهای خبرگزاری آناتولی در ترکیه نیز دههاهزار غیرنظامی از زمان آغاز حملات هوایی آمریکا در سال ۲۰۰۱ میلادی به این سو جانباخته و زخمی یا ناچار به فرار از سرزمین خود شدهاند. در واقع نیروهای آمریکا در افغانستان اصول اساسی حقوقبشر را آشکارا زیر پا گذاشتهاند. در طول حضور نظامی آمریکا در افغانستان، غیرنظامیان بارها هدف حملات هوایی کورکورانه و عملیات جستوجوی شبانه منازل قرار گرفتهاند. این حملات خشم و انزجار مردم، اعتراض مقامات ارشد دولت کابل را برانگیختهاست. یکی از دلایل اصلى تنش میان حامد کرزای رئیسجمهور سابق افغانستان با واشنگتن این بود که او حملات مذکور را جنایت بزرگ بشری و نقض حاکمیت ملی عنوان کرد.
این در حالیست که کالین پاول، وزیر امورخارجه اسبق آمریکا، اشغالگری کشورش در افغانستان را مترادف با ایجاد آزادی و خلق دموکراسی و حقوق بشر پایدار در این کشور میدانست. او در سال ۱۳۸۳، زمانی که نخستین انتخابات ریاست جمهوری افغانستان (پس از سقوط طالبان) برگزار شد، اعلام کرد: «افغانستان پس از سالها جنگ و درگیری، اکنون شاهد نهادینه شدن دموکراسی خواهد بود. افغانستان باید به یک کشور معتدل و دموکرات که به اصول اسلامی احترام میگذارد و همپیمان قدرتمندی در مبارزه با تروریسم است، تبدیل شود. واشنگتن از روند ایجاد دموکراسی و آزادی در افغانستان استقبال میکند».
اما اینک در سال ۲۰۲۱ بعد سالها خون بازی بی حاصل، طالبان بر افغانستان حاکم شده است و هیچ یک از اهداف اعلامی آمریکا از جمله دموکراسی و حقوق بشر محقق نشده است. و اینک آخرین نظامیان آمریکایی درحالی از افغانستان خارج شدهاند که سیاستمداران دو حزب دموکرات و جمهوریخواه، کلیت و نحوه فرار اشغالگران از این کشور آسیایی را نماد شکست مداخلهگرایی خود در نظام بینالملل تلقی میکنند. با این حال تئوریسینها و استراتژیستهای مشهور حوزه سیاست خارجی و جنگ سخت و نرم در آمریکا، نگاه عمیقتری نسبت به این ماجرا دارند. آنها معتقدند که شکست آمریکا در افغانستان، مصداق نوعی خلأ استراتژیک و گفتمانی در نظام لیبرالدموکراسی آمریکایی و نقطه آشکارساز آمریکای آسیبپذیر در جهان امروز است.
نویسنده: معین ضابطی _ استادیار علوم سیاسی