جو بایدن رئیس جمهوری آمریکا در نامهای به کنگره، نمایندگان را از قصد خود برای معرفی قطر به عنوان کشور همپیمان اصلی خارج از ناتو برای آمریکا مطلع کرد. همپیمان خارج از ناتو به گروهی از متحدان آمریکا اطلاق میشود که با نیروهای مسلح آمریکا روابط راهبردی دارند، اما عضو سازمان ناتو نیستند. حال این سوال مطرح است که چرا بایدن چنین رویکردی در قبال قطر داشته است حال آنکه روابط آمریکا با کشورهایی همچون امارات و عربستان بسیار گستردهتر از روابط واشنگتن با قطر است؟ در پاسخ به این پرسش چند نکته قابل توجه است:
۱-در دوران تحریم قطر توسط برخی اعضای شورای همکاری خلیج فارس، آمریکای ترامپ که صدها میلیارد دلار قرارداد نظامی با اعضای شورای همکاری بسته بود، به تعدیل روابط نظامی با قطر پرداخت حال آنکه با لغو تحریمهای شورا علیه قطر، واشنگتن به ریاست بایدن نیز در چارچوب استراتژی احیای ائتلافها، توسعه مناسبات نظامی با قطر را در پیش گرفته است. با توجه به درگیری و ناکامی امارات و عربستان در یمن، عملا منافع آمریکا بر اساس سرمایهگذاری بر متحدانی قابل اعتمادتر تدوین میگردد که کشورهایی همچون قطر و کویت در این چارچوب قابل تعریف میباشند.
۲-نقش آفرینی قطر در تحولات افغانستان از دیگر مولفههای تاثیرگذار در رویکرد آمریکا به دوحه است. قطر در حالی نقش میزبان مذاکرات آمریکا و طالبان را سالهاست که ایفا کرده است که در زمان خروج نیروهای آمریکایی و ناتو در شهریور ماه از افغانستان نیز دوحه به پایگاهی برای این نیروها مبدل گردید.
۳-هر چند که بایدن ادعای رویکرد دو دولتی را در باب فلسطین مطرح میسازد اما در عمل طرح همیشگی آمریکا مبنی بر سازش کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی را پیگیری میکند. با توجه به رویکرد بحرین و امارات به این روند، این سناریو مطرح است که آمریکا با اعطای نقش آفرینی به قطر، برآن باشد تا دوحه را نیز به جمع مذکور ملحق نماید در حالی که همزمان کاهش ارتباط قطر با گروههای مقاومت فلسطینی همچون حماس و سوق دادن آنها به پذیرش روند سازش را دنبال میکند.
۴-سناریوی مطرح دیگر در باب رویکرد آمریکا به قطر در چارچوب تاثیراتی است که میتواند دوحه برای برخی اهداف منطقهای واشنگتن داشته باشد که بخشی از آن میتواند شامل ترکیه گردد. هر چند که ترکیه با اقداماتی همچون نظامیگری علیه عراق و سوریه، دخالت در حوزه قفقاز با پشتیبانی از جمهوری آذربایجان و نیز فعالیت در قالب ناتو، در چارچوب منافع آمریکا حرکت کرده است اما در مواردی چون استقرار سامانههای اس ۴۰۰ روسی عملا در مقابل آمریکا بوده است. با توجه به اینکه ترکیه در زمان تحریم قطر توسط شورای همکاری خلیج فارس فرصت یافت تا نظامیان بیشتری در دوحه مستقر سازد این مسئله مطرح است که آمریکا با توسعه مناسبات با قطر به دنبال فشار برترکیه برای همسو شدن بیشتر با اهداف آمریکا باشد. این امر زمانی بیشتر نمود مییابد که پس از سخنان بایدن دیداری ناگهانی میان روسای ستاد ارتش قطر و ترکیه برگزار شد و مقامات ترکیه توسعه مناسبات نظامی با دوحه را امری ضروری برای کشورشان اعلام کردند.
در مجموع میتوان گفت که هر چند این رویکرد آمریکا به قطر در محاسبات دوحه در قبال سایر کشورهای شورای همکاری خلیح فارس از جمله امارات، بحرین و عربستان مثبت جلوه می کند، و همچنین نقش آفرینی دوحه در معادلات منطقهای از جمله در افغانستان در کوتاه مدت منافعی برای قطر به همراه دارد، اما همگرایی با آمریکا در نهایت نمیتواند برای بلند مدت به قطر امنیت و موقعیت منطقهای بدهد، چرا که با توجه به تحولات اخیر منطقه و ناتوانی آمریکا در آنچه حمایت از متحدانش در برابر حملات موشکی و پهپادی یمنیها نامیده میشود، و نیز بحرانهای داخلی و خارجی آمریکا، عملا ایالات متحده ماهیت هژمون مطلق را از دست داده و بازیگران جدیدی در صحنه جهانی ظهور کردهاند. در عین حال خروج غیر مسئولانه آمریکا از افغانستان نشان داد که واشنگتن شریک و متحد قابل اعتمادی نیست و لذا قطر گزینهای جز آن ندارد که با توجه به اهدافش در چارچوب حکمرانی خوب و نقش آفرینی منطقهای و جهانی به دنبال متحدانی قابل اعتمادتر از آمریکا باشد.
نویسنده: مرضیه تفهمی
۱-در دوران تحریم قطر توسط برخی اعضای شورای همکاری خلیج فارس، آمریکای ترامپ که صدها میلیارد دلار قرارداد نظامی با اعضای شورای همکاری بسته بود، به تعدیل روابط نظامی با قطر پرداخت حال آنکه با لغو تحریمهای شورا علیه قطر، واشنگتن به ریاست بایدن نیز در چارچوب استراتژی احیای ائتلافها، توسعه مناسبات نظامی با قطر را در پیش گرفته است. با توجه به درگیری و ناکامی امارات و عربستان در یمن، عملا منافع آمریکا بر اساس سرمایهگذاری بر متحدانی قابل اعتمادتر تدوین میگردد که کشورهایی همچون قطر و کویت در این چارچوب قابل تعریف میباشند.
۲-نقش آفرینی قطر در تحولات افغانستان از دیگر مولفههای تاثیرگذار در رویکرد آمریکا به دوحه است. قطر در حالی نقش میزبان مذاکرات آمریکا و طالبان را سالهاست که ایفا کرده است که در زمان خروج نیروهای آمریکایی و ناتو در شهریور ماه از افغانستان نیز دوحه به پایگاهی برای این نیروها مبدل گردید.
۳-هر چند که بایدن ادعای رویکرد دو دولتی را در باب فلسطین مطرح میسازد اما در عمل طرح همیشگی آمریکا مبنی بر سازش کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی را پیگیری میکند. با توجه به رویکرد بحرین و امارات به این روند، این سناریو مطرح است که آمریکا با اعطای نقش آفرینی به قطر، برآن باشد تا دوحه را نیز به جمع مذکور ملحق نماید در حالی که همزمان کاهش ارتباط قطر با گروههای مقاومت فلسطینی همچون حماس و سوق دادن آنها به پذیرش روند سازش را دنبال میکند.
۴-سناریوی مطرح دیگر در باب رویکرد آمریکا به قطر در چارچوب تاثیراتی است که میتواند دوحه برای برخی اهداف منطقهای واشنگتن داشته باشد که بخشی از آن میتواند شامل ترکیه گردد. هر چند که ترکیه با اقداماتی همچون نظامیگری علیه عراق و سوریه، دخالت در حوزه قفقاز با پشتیبانی از جمهوری آذربایجان و نیز فعالیت در قالب ناتو، در چارچوب منافع آمریکا حرکت کرده است اما در مواردی چون استقرار سامانههای اس ۴۰۰ روسی عملا در مقابل آمریکا بوده است. با توجه به اینکه ترکیه در زمان تحریم قطر توسط شورای همکاری خلیج فارس فرصت یافت تا نظامیان بیشتری در دوحه مستقر سازد این مسئله مطرح است که آمریکا با توسعه مناسبات با قطر به دنبال فشار برترکیه برای همسو شدن بیشتر با اهداف آمریکا باشد. این امر زمانی بیشتر نمود مییابد که پس از سخنان بایدن دیداری ناگهانی میان روسای ستاد ارتش قطر و ترکیه برگزار شد و مقامات ترکیه توسعه مناسبات نظامی با دوحه را امری ضروری برای کشورشان اعلام کردند.
در مجموع میتوان گفت که هر چند این رویکرد آمریکا به قطر در محاسبات دوحه در قبال سایر کشورهای شورای همکاری خلیح فارس از جمله امارات، بحرین و عربستان مثبت جلوه می کند، و همچنین نقش آفرینی دوحه در معادلات منطقهای از جمله در افغانستان در کوتاه مدت منافعی برای قطر به همراه دارد، اما همگرایی با آمریکا در نهایت نمیتواند برای بلند مدت به قطر امنیت و موقعیت منطقهای بدهد، چرا که با توجه به تحولات اخیر منطقه و ناتوانی آمریکا در آنچه حمایت از متحدانش در برابر حملات موشکی و پهپادی یمنیها نامیده میشود، و نیز بحرانهای داخلی و خارجی آمریکا، عملا ایالات متحده ماهیت هژمون مطلق را از دست داده و بازیگران جدیدی در صحنه جهانی ظهور کردهاند. در عین حال خروج غیر مسئولانه آمریکا از افغانستان نشان داد که واشنگتن شریک و متحد قابل اعتمادی نیست و لذا قطر گزینهای جز آن ندارد که با توجه به اهدافش در چارچوب حکمرانی خوب و نقش آفرینی منطقهای و جهانی به دنبال متحدانی قابل اعتمادتر از آمریکا باشد.
نویسنده: مرضیه تفهمی