جمهوری اسلامی اولین رهاوردی که به همراه خود داشت بصیرت بود تا این نعمت در همان روزهای آغاز سراسر کشورهای مسلمان و سپس دیگر سرزمینها را با دارا بودن اعتقادات، عقاید و ادیان مختلف تحت تأثیر فرهنگ خود قرار داده و این دکترین انسانی موردتوجه قرار گیرند.
امروز روز جهانی قدس است که نمایشگر بینایی محرز در سراسر عالم شده، بنابراین دیگر با هیچ ترفندی نمیتوان از جوامع و بخصوص مردم ام القرای اسلام یعنی ایران خواست که حقایق موجود و قابللمس در کنار خود را نادیده گرفته و به پروپاگانداهای بعضی دکترینهای غرب و شرق تمکین نمایند زیرا حداقل این کشور در روی نقشه جهان، نشانی از دیار کوران ندارد تا عصا کش کوری دگر شود و معدودی مدیران خرد و کلان آن نیز از جامعه انتظار داشته باشند پس از گذشت ۴۳ سال از به دست آوردن نعمت بصیرت بار دیگر چشمها را بر روی واقعیتهایی که براثر غفلتها در اطرافشان اتفاق میافتد، ببندند!
تحمل خسارتهای هشت سال بیتوجهی در دامنه اجرا برای کشوری که خار چشم دشمنان مستکبر جهان است کافیست تا جامعه و بخصوص اصحاب قلم سکوت را جایز ندانسته و همانگونه که رئیسجمهور ابراز داشتهاند به نقدهای سازنده بپردازند و چهبهتر تا این سلسله مقالات از همین قوه شروع شود که شاید دیگر ارکان جمهوریت نیز به رفع مشکلات مبتلابه خود همت کنند. ظرفیت مخازن آحاد جامعه پیرامون پذیرفتن وعدههای سرخرمن یا همان توخالی تکمیل شده است لذا این روزها اول اجرا را میبینند و بعد وعدهها را میپذیرند که قبل از آن همه ادعاهای فاقد ظرفیت اجرایی بود و بیشتر بهنوعی زمان خریدن شباهت داشت. اگرچه پسازآن پدیدههای روابط عمومی و اطلاعرسانیها نیز به کمک مدیران آمدند تا تنها با ارسال رپرتاژ آگهیهای رنگ و لعابدار به بعضی از رسانههای مکتوب، مجازی، دیداری و شنیداری، خیال مخاطبان را از اجرا آسوده سازند اما زهی تأسف که علاوه بر وعدههای سرخرمن مدیران، گروهی از رسانهها نیز در این بوق دمیده و بر این طبل توخالی کوبیدهاند تا دیگران را اطمینان بخشند درحالیکه میدانستند بر سر این قبر فاتحه خواندن جایز نبوده زیرا مردهای در آن نیست!
درد و درمان که هردو با یک حرف یعنی دال شروع میشوند تنها نتیجهای که به همراه دارد نیز با همین حرف یعنی دال گفته میشود که همان کلمه همیشگی «داد» است و البته بهجایی نخواهد رسید. اگرچه مشکلات اقتصادی و اجتماعی موجود اکثراً حاصل فشارهای بیرونی بر کالبد جمهوری اسلامی است و بالطبع جامعه هم این ناهمواریها را به بهای رسیدن به استقلال و حاکمیت دین مبین اسلام پذیرفته و ادامه هم میپذیرد اما آنچه بیش از همه اینها باعث در هم تنیدن روح و جسم جامعه شده همان مشکل همیشگی یعنی دارو و درمان است که بارها مقام معظم رهبری را هم آزرده تا در آخرین فراز پیرامون آن ابراز دارند «کاری کنید که بیمار جز تحمل درد نگرانی دیگری نداشته باشد». متأسفانه تا به امروز این مسئله لاینحل مانده تا ثابت شود قسمنامه بقراط جای خود را با مادیات سودا زده است!
معلوم نیست صیغه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی از کدام باب است و نمیتوانند حریف نظام پزشکی و بعضی از اعضاء این جامعه شوند که تا دیروز زیر بار کارتخوان یا همان پوز در مطبها و کلینیکهایی خود نمیرفتند و پسازآن هم نسخههای اینترنتی را نمیپذیرفتند که هنوز هم معدودی مقاومت و پافشاری میکنند و امروز هم اصرار دارند حق ویزیت را ۵۸ درصد افزایش دهند اگرچه نظام پزشکی با بیست و اندی درصد رضایت داد اما معدودی از پزشکان همچنان حضور بیمار را در مطب خود بهصورت محاسبه دقیقهای سرکیسه میکنند. روی سخن با وزیر بهداشت است که چرا باید بعضی آزمایشگاهها مأمن واسطهگریها شوند و ضمن نمونهگیری آزمایشهایی که فاقد امکانات فنی انجام آن هستند و به روایتی صلاحیت آن را ندارند، کیتهای دریافتی را توسط مستخدمان و پیکهای فاقد امکانات بهداشتی به دیگر آزمایشگاهها بفرستند درحالیکه هیچیک از پروتکلهای بهداشتی در طول پروسه رعایت نمیشود؟
طرح نسخهنویسیهای اینترنتی بسیار پسندیده و مناسب است به شرطی که زیرساختهای آن دیده شده باشد که البته در این میان به نام تکریم بیمار و به کام بیمهها تمام میشود تا معدودی با استفاده از شماره کد ملی دیگران ضمن مراجعه به بعضی پزشکان نسخههایی بهمنظور انجام امور پاراکلینیکی و آزمایشگاهی و حتی دارو دریافت و تنها با یک شماره پنجرقمی ثبتشده بر روی تکه کاغذی باطله خدمات مربوطه را بهراحتی و رایگان دریافت دارند تا قسمتی از این هزینه از طریق بیمه پایه و بقیه آن توسط بیمه تکمیلی تأمین شود و مازاد این داروهای دریافتی نیز همچنان به کشورهای همسایه شرقی و غربی قاچاق شود! درمان برخط که منظور مقام معظم رهبری بود بیشتر به مراکز درمانی و بیمارستانها ارتباط پیدا میکرد نه اینکه بدون تشخیص هویت مراجعهکننده نسخه دارو، آزمایش، رادیولوژی و غیره در سیستم ثبت تا هرکسی بتواند با دریافت یک عدد مجازی ۵ رقمی از این امکانات بهراحتی استفاده کند! جامعه ایران امروز آنقدر درک و فهم دارد که بپذیرد انجام هر کار تازهای در آغاز میتواند با مشکلاتی روبرو باشد اما پیامدهای نقصان زیرساختها قابلتحمل نیستند!
نویسنده: حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت
امروز روز جهانی قدس است که نمایشگر بینایی محرز در سراسر عالم شده، بنابراین دیگر با هیچ ترفندی نمیتوان از جوامع و بخصوص مردم ام القرای اسلام یعنی ایران خواست که حقایق موجود و قابللمس در کنار خود را نادیده گرفته و به پروپاگانداهای بعضی دکترینهای غرب و شرق تمکین نمایند زیرا حداقل این کشور در روی نقشه جهان، نشانی از دیار کوران ندارد تا عصا کش کوری دگر شود و معدودی مدیران خرد و کلان آن نیز از جامعه انتظار داشته باشند پس از گذشت ۴۳ سال از به دست آوردن نعمت بصیرت بار دیگر چشمها را بر روی واقعیتهایی که براثر غفلتها در اطرافشان اتفاق میافتد، ببندند!
تحمل خسارتهای هشت سال بیتوجهی در دامنه اجرا برای کشوری که خار چشم دشمنان مستکبر جهان است کافیست تا جامعه و بخصوص اصحاب قلم سکوت را جایز ندانسته و همانگونه که رئیسجمهور ابراز داشتهاند به نقدهای سازنده بپردازند و چهبهتر تا این سلسله مقالات از همین قوه شروع شود که شاید دیگر ارکان جمهوریت نیز به رفع مشکلات مبتلابه خود همت کنند. ظرفیت مخازن آحاد جامعه پیرامون پذیرفتن وعدههای سرخرمن یا همان توخالی تکمیل شده است لذا این روزها اول اجرا را میبینند و بعد وعدهها را میپذیرند که قبل از آن همه ادعاهای فاقد ظرفیت اجرایی بود و بیشتر بهنوعی زمان خریدن شباهت داشت. اگرچه پسازآن پدیدههای روابط عمومی و اطلاعرسانیها نیز به کمک مدیران آمدند تا تنها با ارسال رپرتاژ آگهیهای رنگ و لعابدار به بعضی از رسانههای مکتوب، مجازی، دیداری و شنیداری، خیال مخاطبان را از اجرا آسوده سازند اما زهی تأسف که علاوه بر وعدههای سرخرمن مدیران، گروهی از رسانهها نیز در این بوق دمیده و بر این طبل توخالی کوبیدهاند تا دیگران را اطمینان بخشند درحالیکه میدانستند بر سر این قبر فاتحه خواندن جایز نبوده زیرا مردهای در آن نیست!
درد و درمان که هردو با یک حرف یعنی دال شروع میشوند تنها نتیجهای که به همراه دارد نیز با همین حرف یعنی دال گفته میشود که همان کلمه همیشگی «داد» است و البته بهجایی نخواهد رسید. اگرچه مشکلات اقتصادی و اجتماعی موجود اکثراً حاصل فشارهای بیرونی بر کالبد جمهوری اسلامی است و بالطبع جامعه هم این ناهمواریها را به بهای رسیدن به استقلال و حاکمیت دین مبین اسلام پذیرفته و ادامه هم میپذیرد اما آنچه بیش از همه اینها باعث در هم تنیدن روح و جسم جامعه شده همان مشکل همیشگی یعنی دارو و درمان است که بارها مقام معظم رهبری را هم آزرده تا در آخرین فراز پیرامون آن ابراز دارند «کاری کنید که بیمار جز تحمل درد نگرانی دیگری نداشته باشد». متأسفانه تا به امروز این مسئله لاینحل مانده تا ثابت شود قسمنامه بقراط جای خود را با مادیات سودا زده است!
معلوم نیست صیغه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی از کدام باب است و نمیتوانند حریف نظام پزشکی و بعضی از اعضاء این جامعه شوند که تا دیروز زیر بار کارتخوان یا همان پوز در مطبها و کلینیکهایی خود نمیرفتند و پسازآن هم نسخههای اینترنتی را نمیپذیرفتند که هنوز هم معدودی مقاومت و پافشاری میکنند و امروز هم اصرار دارند حق ویزیت را ۵۸ درصد افزایش دهند اگرچه نظام پزشکی با بیست و اندی درصد رضایت داد اما معدودی از پزشکان همچنان حضور بیمار را در مطب خود بهصورت محاسبه دقیقهای سرکیسه میکنند. روی سخن با وزیر بهداشت است که چرا باید بعضی آزمایشگاهها مأمن واسطهگریها شوند و ضمن نمونهگیری آزمایشهایی که فاقد امکانات فنی انجام آن هستند و به روایتی صلاحیت آن را ندارند، کیتهای دریافتی را توسط مستخدمان و پیکهای فاقد امکانات بهداشتی به دیگر آزمایشگاهها بفرستند درحالیکه هیچیک از پروتکلهای بهداشتی در طول پروسه رعایت نمیشود؟
طرح نسخهنویسیهای اینترنتی بسیار پسندیده و مناسب است به شرطی که زیرساختهای آن دیده شده باشد که البته در این میان به نام تکریم بیمار و به کام بیمهها تمام میشود تا معدودی با استفاده از شماره کد ملی دیگران ضمن مراجعه به بعضی پزشکان نسخههایی بهمنظور انجام امور پاراکلینیکی و آزمایشگاهی و حتی دارو دریافت و تنها با یک شماره پنجرقمی ثبتشده بر روی تکه کاغذی باطله خدمات مربوطه را بهراحتی و رایگان دریافت دارند تا قسمتی از این هزینه از طریق بیمه پایه و بقیه آن توسط بیمه تکمیلی تأمین شود و مازاد این داروهای دریافتی نیز همچنان به کشورهای همسایه شرقی و غربی قاچاق شود! درمان برخط که منظور مقام معظم رهبری بود بیشتر به مراکز درمانی و بیمارستانها ارتباط پیدا میکرد نه اینکه بدون تشخیص هویت مراجعهکننده نسخه دارو، آزمایش، رادیولوژی و غیره در سیستم ثبت تا هرکسی بتواند با دریافت یک عدد مجازی ۵ رقمی از این امکانات بهراحتی استفاده کند! جامعه ایران امروز آنقدر درک و فهم دارد که بپذیرد انجام هر کار تازهای در آغاز میتواند با مشکلاتی روبرو باشد اما پیامدهای نقصان زیرساختها قابلتحمل نیستند!
نویسنده: حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت