چرا نسل جوان و تحصیلکرده را که دغدغه خدمت دارند به بازی نمیگیرید تا آنهایی که توان مالی و پشتوانه جریانی دارند بتواند در سایه رانت، کرسیهای قدرت و صندلیهای شوراهای نظارتی را مصادره نمایند؟! هجمه تهمت یا واقعیت توزیع خودروهای شاسیبلند بین بعضی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی اگر هم واقعیت داشته یا نداشته باشد میتواند با نابسامانیها و تردیدهایی در بین آحاد جامعه مواجه باشد زیرا فشارهای اقتصادی اکثر استخوانها را زیر این بار سنگین شکسته است؛ بنابراین با کوچکترین خبر نامناسب به هم میریزند و حتی فرصت نمیدهند کسی برای آنها توضیح دهد تا توجیه شوند.
گریزان بودن از قوانین اجتماعی غرب در صورتی امکانپذیر است که قوانین بالادستی بتواند جوابگوی دستهبندیها قبل از هر انتخاب عمومی باشد تا رانت نماها نتوانند مهرههای خود را از بین سنین بالای شصت سال بچینند و روی صندلیهای شورا بنشانند و البته برای خالی نبودن عریضه انگشتشماری از جوانان میانسال را هم که تبحرهای لازم را در این زمینه ندارند و شورا را بهعنوان یک حیاطخلوت میشناسند تا چهار سالی در آن اتراق نمایند و از مزایای مادی و معنوی همچون ادامه تحصیل تا مقطع دکتر استفاده کنند مطیع خود کنند زیرا هرکدام برای خود منشیهایی دارند که جوابگوی اربابرجوع دردادن کاسه کله به دستشان هستند تا سرشان را بیخ طاق کوبیده و فرصت را برای مدیران خود بهمنظور انجام امور شخصی فراهم نمایند! و اینجاست که دربهای شهرداری همچنان بر روی پاشنههای کهنه و فرسوده قبلی میچرخد که از بالاترین مقام تا پایینترین دایره تمام ساعات اداری هفته را در این نشستهای کاری تحت عنوان جلسه بگذرانند زیرا شورا بنا به مصلحت و مقتضای سن و سال اعضاء آن سعی میکند طول چهار سال را باریک از کنار معضلات بهجامانده بگذرد تا بدون سروصدا و فارغ از هر نوع حاشیه سپری شود؛ اما اگر این اعضای جوان و تحصیلکرده در رشتههای مرتبط و درست بنا به نیاز شهروند تبلیغ واقعی و انتخاب میشدند بالطبع با انگیزه و انرژی فراوانی که در خود ذخیره دارند میتوانند جلسات شورا را پرشور برگزار کنند و همچون سالهای نخستین انقلاب با دست خالی به پیشواز مشکلات بروند درحالیکه اعضای فعلی اگرچه تجربیاتی از گذشته شهرداری و شورا دارند اما توان و انرژی موردنیاز به دلیل سن و سال از آنها برید شده و حداکثر کاری که میتوانند انجام دهند رفتوآمد از خانه به شورا و بالعکس توسط رانندگان است تا وقتشان پر و حاضری خود را بزنند!
اصفهان امروز قبل از ازدیاد اماکن تشریفاتی و تفننی که خوشبختانه در این سالها بهوفور در آن ایجاد شده محتاج یک بازنگری عمیق برای آسایش شهروندان آن است تا شورای اسلامی فارغ از هر نوع وابستگی با مدیران شهری از آنها بخواهند که اجازه ندهند معضلات لاینحل موجود در پایتخت ازجمله بازار سید اسماعیل، گذر ناصرخسرو و محله دروازه غار در دیگر کلانشهرها ازجمله اصفهان هم تکرار شود که طی این سالها گلبولهای زیر جلدی آن رقم خورده تا در گوشه و کنار کلانشهر غلیان داشته باشد.
نمونه بارز این اماکن در چند قدمی کاخ شهرداری اصفهان است که یکی از ساختمانهای ارتباطجمعی آن در اول همین خیابان شاه سابق و طالقانی فعلی واقع شده که وصف امروز خیابان طالقانی را باید از کسبه قدیمی و باایمان آن سوأل کرد. البته گروه قابل توجهی از آنها دارفانی را وداع گفته و اقلیتی هم که زنده هستند کاروکاسبی را به دلیل نابسامانیهای این خیابان کنار گذاشته و آبروی خود را برداشته و رفتهاند تا روزها را برای سرگرمی سری به مغازههای خالی خود بزنند و آنهایی نیز که با مشکلات اقتصادی مواجه بودند واحدهای شغلی را به جوانان ناآشنا اجاره دهند تا در آن در عوض کاسبی به شلتاق بپردازند. اگرچه واحد مشاغل و رفع سد معبرهای شهرداری میتواند این غائله را قبل از فاجعه خاتمه دهد اما دریغ از یک نوبت عبور مأموران لندرور سوار تا شاهد باشند دهها مغازه تخریبشده و خطرآفرین به مکانهایی برای خریدوفروش ابزارها و لوازمخانگی دستدوم تبدیل شده که معلوم نیست مأخذ و منبع آنها از کجاست و متعلق به کدام بختبرگشته ایست!
بعید است یکی از مدیران شهرداری یا اعضای شورای اسلامی برای یکبار هم که شده طول پیادهروهای این خیابان را بدون دغدغه خاطر کنجکاوانه طی کرده باشند و با اتفاقات ناخوشایند بین فروشنده و تعمیرکننده ابزارآلات دستدوم و خریدار که همان شهروند تحت حمایت شهرداری است مواجه شوند که اگر اقدامی عاجل برای انتقال این واحدها تحت عنوان تعمیرکار لوازم برقی به شهرکی تحت همین عنوان صورت نگیرد باید منتظر مشابههای آن درزمینه دارو و دیگر نیازهای جامعه هم بود.
حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت
گریزان بودن از قوانین اجتماعی غرب در صورتی امکانپذیر است که قوانین بالادستی بتواند جوابگوی دستهبندیها قبل از هر انتخاب عمومی باشد تا رانت نماها نتوانند مهرههای خود را از بین سنین بالای شصت سال بچینند و روی صندلیهای شورا بنشانند و البته برای خالی نبودن عریضه انگشتشماری از جوانان میانسال را هم که تبحرهای لازم را در این زمینه ندارند و شورا را بهعنوان یک حیاطخلوت میشناسند تا چهار سالی در آن اتراق نمایند و از مزایای مادی و معنوی همچون ادامه تحصیل تا مقطع دکتر استفاده کنند مطیع خود کنند زیرا هرکدام برای خود منشیهایی دارند که جوابگوی اربابرجوع دردادن کاسه کله به دستشان هستند تا سرشان را بیخ طاق کوبیده و فرصت را برای مدیران خود بهمنظور انجام امور شخصی فراهم نمایند! و اینجاست که دربهای شهرداری همچنان بر روی پاشنههای کهنه و فرسوده قبلی میچرخد که از بالاترین مقام تا پایینترین دایره تمام ساعات اداری هفته را در این نشستهای کاری تحت عنوان جلسه بگذرانند زیرا شورا بنا به مصلحت و مقتضای سن و سال اعضاء آن سعی میکند طول چهار سال را باریک از کنار معضلات بهجامانده بگذرد تا بدون سروصدا و فارغ از هر نوع حاشیه سپری شود؛ اما اگر این اعضای جوان و تحصیلکرده در رشتههای مرتبط و درست بنا به نیاز شهروند تبلیغ واقعی و انتخاب میشدند بالطبع با انگیزه و انرژی فراوانی که در خود ذخیره دارند میتوانند جلسات شورا را پرشور برگزار کنند و همچون سالهای نخستین انقلاب با دست خالی به پیشواز مشکلات بروند درحالیکه اعضای فعلی اگرچه تجربیاتی از گذشته شهرداری و شورا دارند اما توان و انرژی موردنیاز به دلیل سن و سال از آنها برید شده و حداکثر کاری که میتوانند انجام دهند رفتوآمد از خانه به شورا و بالعکس توسط رانندگان است تا وقتشان پر و حاضری خود را بزنند!
اصفهان امروز قبل از ازدیاد اماکن تشریفاتی و تفننی که خوشبختانه در این سالها بهوفور در آن ایجاد شده محتاج یک بازنگری عمیق برای آسایش شهروندان آن است تا شورای اسلامی فارغ از هر نوع وابستگی با مدیران شهری از آنها بخواهند که اجازه ندهند معضلات لاینحل موجود در پایتخت ازجمله بازار سید اسماعیل، گذر ناصرخسرو و محله دروازه غار در دیگر کلانشهرها ازجمله اصفهان هم تکرار شود که طی این سالها گلبولهای زیر جلدی آن رقم خورده تا در گوشه و کنار کلانشهر غلیان داشته باشد.
نمونه بارز این اماکن در چند قدمی کاخ شهرداری اصفهان است که یکی از ساختمانهای ارتباطجمعی آن در اول همین خیابان شاه سابق و طالقانی فعلی واقع شده که وصف امروز خیابان طالقانی را باید از کسبه قدیمی و باایمان آن سوأل کرد. البته گروه قابل توجهی از آنها دارفانی را وداع گفته و اقلیتی هم که زنده هستند کاروکاسبی را به دلیل نابسامانیهای این خیابان کنار گذاشته و آبروی خود را برداشته و رفتهاند تا روزها را برای سرگرمی سری به مغازههای خالی خود بزنند و آنهایی نیز که با مشکلات اقتصادی مواجه بودند واحدهای شغلی را به جوانان ناآشنا اجاره دهند تا در آن در عوض کاسبی به شلتاق بپردازند. اگرچه واحد مشاغل و رفع سد معبرهای شهرداری میتواند این غائله را قبل از فاجعه خاتمه دهد اما دریغ از یک نوبت عبور مأموران لندرور سوار تا شاهد باشند دهها مغازه تخریبشده و خطرآفرین به مکانهایی برای خریدوفروش ابزارها و لوازمخانگی دستدوم تبدیل شده که معلوم نیست مأخذ و منبع آنها از کجاست و متعلق به کدام بختبرگشته ایست!
بعید است یکی از مدیران شهرداری یا اعضای شورای اسلامی برای یکبار هم که شده طول پیادهروهای این خیابان را بدون دغدغه خاطر کنجکاوانه طی کرده باشند و با اتفاقات ناخوشایند بین فروشنده و تعمیرکننده ابزارآلات دستدوم و خریدار که همان شهروند تحت حمایت شهرداری است مواجه شوند که اگر اقدامی عاجل برای انتقال این واحدها تحت عنوان تعمیرکار لوازم برقی به شهرکی تحت همین عنوان صورت نگیرد باید منتظر مشابههای آن درزمینه دارو و دیگر نیازهای جامعه هم بود.
حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت