علي كفاشيان در برنامه نود گفته:
"برای اینکه رئیس فدراسیون فوتبال نشوم، فشاری نبود. عباسی هیچ وقت به ما فشار نمیآورد و ما مستقل کار میکنیم. مسائل بازنشستگی را چند بار مطرح کردم و گفتند باید کنار بروی. قبل از انتخابات نیز با عباسی صحبت کردم و گفتم که با عزیز محمدی و قریب در انتخابات هستیم. وزارت اعتقاد داشت من نباید از قریب حمایت کنم اما این کار را انجام دادم. خواسته وزارت این بود که قریب بیاید و موج جدیدی در فدراسیون راه بیفتد..."
اشكال كار ما دقيقا همين جاست. اينكه تا يك مدير كوچك هم عوض مي شود، مي خواهيم موج جديدي ايجاد كنيم! خون جديدي در رگهاي فلان سازمان و نهاد جاري كنيم! يا از ظرفيتها استفاده كنيم!
اما نمي دانم چرا ما هيچگاه ياد نگرفته ايم كه ثبات مديريت داشته باشيم. معمولا مديراني را تجربه كرده ايم كه آمدهاند تجربه كنند و كار را ياد بگيرند. ما هم ميدانيم هيچكس مدير به دنيا نمي آيد و مي دانيم كه مدير شدن نياز به تجربه و زمان دارد. اما نمي دانيم وقتي روي يك مدير سرمايه گذاري مي شود و مدت ها بيت المال و زمان و انرژي صرفش مي كنيم چرا بايد به راحتي كنار برود.
سيستم مديريت ورزشي ما سالهاست آزمون و خطا را تجربه مي كند. از مديران جزء در باشگاهها گرفته تا روساي فدراسيونهاي ورزشي طي اين سال ها مدام جابه جا شده اند. هرگاه تغييري در راس سيستم مديريت ورزشي ما و يا حتي بالاتر رخ مي دهد، ناخودآگاه تمام زيرمجموعه ها دچار تغيير مي شوند. تغييراتي كه به صورت هرمي زيرمجموعه هاي پايينتر را هم شامل ميشود و اين چرخه همچنان ادامه دارد.
كفاشيان يك زماني رئيس فدراسيون انتصابي ميشود تا فلان شخص نشود و سياست هاي فلان مدير را اجرايي كند. بعد مدير بالادستي عوض مي شود و تاريخ مصرف كفاشيان هم تمام مي شود. قرار مي شود باز هم يك جو و موج جديد راه بيفتد و يك شخص ديگري بيايد و اين چهارسال بعدي را او هم با آزمون و خطا طي كند.
ورزش ما سالهاست درگير اين جابه جايي هاست كه هيچگاه تمامي ندارد. باز خدا را شكر كه قوانين و بعضي اهرم ها اجازه دخالت ها را كم كرد وگرنه معلوم نبود اين خون تازه چه بلايي بر سر فوتبال ما خواهد آورد.
ورزش ما اگر همه مشكلاتش به عدم ثبات مديريتي مرتبط نباشد، بخش عظيمي را بايد به اين معضل مربوط بدانيم.
حامد فربد