چاک هاگل وزير دفاع آمريکا در جديدترين سخنان خود اعلام کرده، با توجه به تسلط داعش بر برخي از مناطق سوريه، حذف نظام اسد امکانپذير نميباشد. اين سخنان در حالي كه آمريکاييها محور اقدام خود در سوريه را سرنگوني نظام سوريه عنوان کردهاند اين سوال را مطرح ميسازد که ريشه اين سخنان چيست و هاگل براساس چه رويکردي چنين امري را مطرح کرده است؟
بخشي از اين مسئله را بايد در قالب فرافکني رسانهاي آمريکا جستوجو کرد. ايستادگي مردم و ارتش در کنار نظام سوريه عملا طرح سلطه آمريکا بر سوريه را غيرممکن ساخته است. آمريکاييها که ميدانند توان پيروزي در جنگ را ندارند با برجستهسازي نام داعش برآنند تا چنان وانمود سازند که به دليل وجود داعش طرح سرنگوني نظام سوريه اجرايي نميشود تا بر ناتواني خود در برابر اراده ملت و نظام سوريه سرپوش گذارند.
در همين حال آنها به دنبال کتمان يک حقيقت ميباشند و آن اينکه غرب اکنون تهديد تروريسم را براي خود نيز احساس کرده و ميداند که قدرتيابي دستپروردهاي غرب (تروريسم) اکنون به افعي مبدل شده که غرب را نيز خواهد بلعيد.
در همين حال آنها به خوبي ميدانند که سوريه با ساختار کنوني مهمترين مولفه براي مبارزه با تروريسم است که حذف آن برابر با بحران امنيتي براي غرب ميباشد. غرب از روي ناچاري دست به دامان سوريه شده درحالي که با فضاسازي رسانهاي سعي در پنهانسازي اين نياز دارد تا مانع از افشاي حقيقت يعني شکست سياست سرنگوني نظام سوريه گردد.
به عبارتي سياست غرب براي استفاده از تروريسم براي سلطه بر منطقه با ناکامي همراه گرديده و گزينهاي جز پذيرش نقش محوري مبارزهکنندگان واقعي با تروريسم يعني ايران، عراق، سوريه و حزبا... ندارند.
نکته سومي که بايد در نظر داشت طرح آمريکا براي سرکيسه کردن کشورهاي عربي است. غربيها با ادعاي تحقق روياي ارتجاع عربي مبني بر سرنگونسازي نظام سوريه و جبهه مقاومت به باجگيري اقتصادي و فروش تسليحات به آنها پرداختهاند. آنها اکنون سناريوي جديدي به نام ناتواني در سرنگوني نظام سوريه به دليل وجود داعش را مطرح کردهاند تا با تحريک کشورهاي عربي، بار ديگر به باجگيري از آنان بپردازند.
به عبارتي ارتجاع عربي با رويکرد توهمي خود به منطقه موجب سوءاستفادگي غرب را ايجاد کردهاند که نتيجه آن تشديد بحران در منطقه است که به کشته شدن هزاران مسلمان بيگناه منجر شده در حالي که هر روز غرب به بهانه جديد به ويژه پروژه اسلامهراسي به باجگيري از کشورهاي عربي ميپردازد.
به هر تقدير ميتوان گفت كه سخنان هاگل در مرحله نخست نشانگر ناتواني آمريكا در برابر سوريه است و از سوي ديگر طرحي براي آغاز ابعاد جديد طراحي آمريكا براي منطقه باشد تا شايد بتواند بر شكستهاي پيشين خود سرپوش گذاشته و مانع از افشاي ناتواني خود در رسيدن به اهدافش گردد.