رئیس پلیس راهور که اینقدر احساساتی باشد یحتمل پاسبانها هم به قول سهراب سپهری شاعر ميشوند. وقتی مصاحبه اخیر ایشان را خواندیم به چند گمانهزنی مختلف رسیدیم. یکی اینکه ایشان در سوییس زندگی ميکند و رئیس پلیس شهر زوریخ است.یکی دیگر اینکه ما در ایران زندگی نميکنیم و این خیابانها را در خواب دیدهایم. اما گمانهزنی اصلی این است که ایشان هم دریافتهاند قدر جنبه ملت غیور ما بالاست و دارند شوخي ميکنند چون خنده بر هر درد بيدرمان دواست. هر چند کار درد بيدرمان ما از دارو و دوا هم گذشته است. لبخند بزن جناب سرهنگ! همه چی آروم است و ما بسی خوشبختیم.
رئیس پلیس: هرقدر ما خواهش ميکنیم تا از وسیله حملونقل عمومی استفاده کنند کسی گوش نميکند.
ننجون: از بس که تساهل و تسامح ميکنید قربان! چهار تا بزنید توی سرشان و دو تا اردنگی حواله کنید حکما آدم ميشویم و از وسیله نقلیه عمومی استفاده ميکنیم.
مردم دو دوتا چهارتا بلد هستند.
ننجون: البته با این اختلاسهاي اخیر ریاضیات مردم قوی تر هم شده و علاوه بر دودوتا چهارتا ميتوانند سه هزارمیلیارد تومان ضرب در چهارده کنند و تقسیم بر دو و خلاصه خیلی چیزهای دیگر هم بلدند.
پس باید بستر را فراهم کنیم...
ننجون: متاسفانه ننجون درخصوص مسائلی نظیر بسترسازی و تکمیل زیرساخت "ممنوع التک مضراب" شده است. لطفا بعدی!
یکی از ابزارهای کارآمد در جا افتادن و نهادینه شدن کمربند ایمنی جریمه بود.
ننجون: البته در هر "نهادینهسازی" نقش "چوبتر" هم خیلی مهم است.
به شدت از طرحهای احساسی اجتناب ميکنم.
ننجون: نفرمایید جناب سرهنگ! ماشاالله شما که دلتان به نازکی دل کفتر است.