اخیرا شاهد رونمایی از شاهکار یک بازیگر دیگر در عرصه بینالمللی بودیم. جایی که لیلا حاتمی بازیگر فیلم «خوک» در اظهارنظری خندهدار با ادبیات «انگلیسی» غلط غلوط ابراز داشته که: «مایلم از این فرصت استفاده کنم تا خشم و اندوه عمیق خودم را نسبت به نحوه «برخورد» با تظاهرکنندگان اخیر در ایران را نشان بدهم و این شرمآور است که در کشور من، مردم فقط «به بهای» جان خود میتوانند اعتراض کنند. برای اولینبار هست که من میخواهم در مسائل سیاسی دخالت و اظهارنظر کنم.»
اظهارات خانم بازیگر صرفنظر از آن واژه نامفهوم به کار رفته در انگلیسی زمانی مضحکتر میشود که ایشان اولین اظهارنظر و دخالت خود در مسائل سیاسی را بد انتخاب میکند. چند روز قبل از این گاف بزرگ چه اتفاقی افتاده بود؟ آیا خانم بازیگر خبر داشت؟ پاسخ واضح است. ایشان کمترین اطلاعی نداشته و فقط خواسته بعد از مدتها به رسم برخی دیگر از همکاران و هممسلکان حرفی زده باشد.
در رفتارهای داعشیوار جماعت منتسب به دراویش که وی اسم آن را «اعتراض» و «تظاهر» میگذارد، چه روی داده بود؟ جز این بود که بچههای جوان این مملکت زیر چرخ اتوبوس این اغتشاشگران له شدند و جانشان را از کف دادند؟ غیر از این بود که جوان بسیجی را با انواع و اقسام سلاحهای گرم و سرد از پا درآوردند؟ این به بهای جانی که خانم حاتمی میگوید کجاست؟ نکند نگران تو رفتن سپر اتوبوس در برخورد با پلیس شده است؟ نکند نگران بر و بازوی آن وحوشی شده که قمه و قداره میچرخاندند و احتمالا سنگینی سلاحهایشان باعث گرفتگی عضلات کتف و بازویشان شده است؟ نکند نگران انگشت اشاره آن به اصطلاح آدمی است که صورت جوان مردم را با تفنگ ساچمهای هدف قرار داد؟
قطعا هیچکدام اینها نبوده است. پس باز برمیگردیم به همان نقطه شروع. جایی که بازیگر مورد نظر احتمالا وقتی از روی تخت خواب هتل برخاسته، قبل از میزانپلی کردن، کنترل تلویزیون اتاقش را برداشته و اولین شبکهای که باز کرده احتمالا بی.بی.سی یا شبکهای شبیه به آن بوده است و از تظاهرکنندگان! تنها شعار اللهاکبر شنیده و بس. و خبر از جنایت آنها نداشته است.
جنایتی که حتی داد معتدلینِ معمولا ساکت و گل و بلبلبین همیشگی در داخل و اپوزیسیون خارجنشین را درآورده است. لطفا این داستان را هم بگذارید کنار همان داستان پر سر و صدای کن ۲۰۱۴.
به نظر نگارنده اساسا اظهارنظر سلبریتیها را نباید جدی گرفت. اظهارات آنها را باید کنار و حتی پایینتر از حد نظرات مردم عادی قلمداد کرد. مردم کاملا معمولی اگر حرفی میزنند، بسته به سواد و آگاهی و فهمشان از حوادث و رویدادها موضوعی را مطرح میکنند که چندان بازتابی نمییابد. به بیان بهتر، آنها برای دیده شدن «حرف» نمیزنند و فقط نظر خود را ابراز میکنند. اما سلبریتیها اغلب برای کسب جایگاه و جایزهای چنین میکنند. یکی میخواهد «فالوور»های اینستاگرام خود را بالاتر ببرد تا از فلان بازیگر دیگر جلو بزند. یکی میخواهد ادای مردمی بودن دربیاورد (درحالی که یک روز هم نمیتواند مثل مردم عادی زندگی کند) یکی دیگر سودای دیده شدن از سوی دولتیها را دارد و برای همین مجبور میشود وقتی از کسی حمایتی کرده (و عوارض آن، همچنان چشم و دل مردم را میسوزاند) داستان آن شخصی را تکرار کند که توی جوی آب افتاده بود و تا منزل صدای قوطی کنسرو میداد!
باز هم تاکید میکنیم که اینجور آدمها را نباید جدی گرفت. کسانی که تا دیروز مردم را «رعیت به دنبال یک گونی برنج و سیبزمینی بیشتر»، «تنپرور و تنبل» و «غرغرو و طلبکار» میدانستند، درست زمانی که همان دولتی که سنگش را به سینه میزدند، عوارض خروج از کشور و ددر رفتن آقایان را گران کرد، دادشان درآمد که آی به داد «مردم» برسید.
با این آدمهایی که فقط خودشان را مردم میدانند و مابقی را «رعیت» چرا باید وارد مجادله شد؟ طرف سر مبارک را تا ناف در برف کرده است و ما مدام هوار بکشیم که بیا بیرون و دور و برت را ببین؟ نمیشود عزیزان. اینها اگر از برف بیرون بیایند میمیرند.
اینها همین که به بهانه کمک به زلزلهزدهها استوری بگذارند، برای فلان تروریست اشک بریزند، از میز صبحانه و شامشان عکس به اشتراک بگذارند و روی فرش قرمز خارجیها ... غلت بزنند و با هرچه آنها مینوازند، حرکات موزون انجام دهند (حتی به قیمت چوب حراج زدن به آبرو و اعتبار مردم و کشور)، کار دیگری بلد نیستند.
اینها گناهی ندارند جز اینکه «سواد» ندارند و بر اینگونه افراد و رفتار و گفتارشان هم حرجی نیست.
نویسنده: مهدی رجبی