نهمین حراج هنر عصر هشتم تیرماه در هتل پارسیان آزادی تهران برگزار شد. این حراج که مختص هنر کلاسیک و مدرن ایران بود، با ۳۱ میلیارد و سیصد و هفتاد و هشت میلیون فروش مواجه شد.
فروشی که نسبت به دوره قبل این رویداد رشد دوبرابری داشته است؛ طبق گزارش خبرگزاریها، فروش هشتمین دوره این رویداد که در تاریخ ۲۲ دیماه سال ۹۶ برگزار شد چیزی حدود ۱۴ میلیارد و پانصد و بیست میلیون تومان بوده است.
جالب اینکه از حدود ۳۱ میلیارد فروش این دوره، ۵ میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان مختص به خرید یک تابلو{تابلو سهراب سپهری} است؛ یعنی فردی {احتمالا} در اطراف ما پیدا میشود که حاضر است برای تنها یک تابلو به اندازه ۵ میلیارد تومان دست به جیب شود.
یکی از سایتها در توجیه این فروش میلیاردی، نوشته «خرید آثار هنری در این حراجها، بستر مناسبی برای سرمایهگذاری است»؛ این توجیه از این نظر عجیب است که «وقتی سکه و ارز در عرض کمتر از چندماه چند برابر شده است»، این بستر از چه لحاظی و برای چه افرادی مناسب است؟ چرا باید فردی ۵ میلیارد سرمایه خود را در برای خرید یک تابلو سرمایهگذاری کند؟
شاید هم بحث دیگری مطرح است؛ بحثی که به حاشیهسازیهای پیرامون فردی که ۳۸ هزار و ۲۵۰ عدد سکه را به رقمی معادل ۵۳ میلیارد و ۵۵۰ میلیون تومان خرید، برگردد؛ بحث شفافیت در حوزههای سرمایهگذاری و «بحث عدم شفافیت» این حراج هاست؛ به قول یکی از سایتها "حراج آثار هنری مخصوصاً، «از این نوع» و «با این ارقام»، یکی از بهترین حوزهها برای پولشویی است، چراکه حتی «شفافیت» صنایع اسلحهسازی در دنیا از این حراجها بیشتر است. "
یکی از سایتهای خبری از بانکها به عنوان یکی از بزرگترین آثار هنری در این حراجها نام برده و نوشته که آنها به چشم "سرمایهگذاری مطمئن به خرید آثار هنری مینگرند." اگر ماجرا اینگونه مشخص و واضح است و خریداران این آثار اغلب بانکها هستند{و نه ....} و به بانکها هم اثبات شده که این تصمیم یک تصمیم مطمئن در سرمایهگذاری است و از طرفی حضور بانکها هم کاملا قانونی است پس چرا تصویر و یا اسمی از خریداران و یا اسمی از «بانکهای خریدار» منتشر نمیشود؟
در این حراجها، تابلوهایی در اختیار متقاضیان قرار گرفته تا در صورت تمایل برای خرید هر اثر هنری آن را که عددی بر آن نقش بسته بالا ببرند؛ جالب اینکه تصاویر واضح و از نزدیک از حاضرین در این حراجیها{به جز هنرمندان حاضر و...} در خبرگزاریها دیده نمیشود و نکته عجیبتر اینکه در لحظهای که متقاضیان تابلوی خود را در جهت اعلام آمادگی برای خرید تابلو بالا میآورند عکسی از روبهرو و در سایتهای خبری منتشر نشده است؛ گویی به آنها گفته باشند از خریداران عکس نگیرید! و گرنه در حراجی که بیش از ۳۱ میلیارد داد و ستد شده اینکه هیچ عکاسی، تصویری از حتی یکی از خریداران ثبت نکند کمی عجیب به نظر میرسد! و یا شاید دکور این برنامه به صورتی طراحی شده بود که عکاسان نتواند به خوبی از «روبهرو» از حاضرین عکاسی کنند.
نکتهای واجبتر از نان شب این است که مسئولین برگزاری این حراج اسامی و تصاویر خریداران ۳۱ میلیاردی حراج اخیر تهران را منتشر کنند و نهادهای نظارتی هم عملکرد مالی ایرانیان ۳۱ میلیاردی را بررسی کند؛ چراکه به نظر راقم این سطور دست به جیب شدن برای خرید یک تابلو به ارزش ۵ میلیارد، جای تعجب و پیگیری بیشتری دارد تا خرید ۳۸ هزار سکه به ارزش ۵۰ میلیارد.
به فرض اینکه اسامی منتشر شد و نهادهای نظارتی هم تایید کردند که این افراد این ۳۱ میلیارد را از عرق جبین و کدّ یمین خویش به دست آوردهاند و این آثار را خریداری کردند؛ باز نمیتوان از ضربهای که این مراسم به جامعه میزند گذشت.
"مردی با ۷۴ ضربه چاقو کشته شد!" این مرد پس از ضربه سوم یا نهایت چهارم کشته شده بود؛ پیدا کنیم چه بر سر «ذهن» و «روح» این فرد آمده که تا ضربه ۷۴ام، پیش رفته و سه ضربه عقدهها و زخمهای او را آرام نکرده است!
یا فرد دیگری را تصور کنید که چندسال کار میکند تا بتواند پرایدی خریده و در یکی از این شرکتهای تاکسیرانی اینترنتی مشغول به کار شود تا به قول عامیانه «یک قرونش را دو قرون کند»؛ آیا نباید به این فرد زمانیکه با جهش یکباره قیمتها برنامهریزیها و زحمات چندین سالهش به باد میرود حق داد تا طغیان و شورش کند؟
وقتی رهبر معظم انقلاب، جولان دادن جوانان با خودروهای گرانقیمت را ازمظاهر ناامنی در جامعه میدانند؛ آیا این «حراجهای عجیب و غریب» مظهر ناامنی نیست؟
مسئولانی که صحبت از همدلی و اتحاد در شرایط حساس میکنند به این سوال در ذهن خودشان پاسخ دهند که چرا باید این قشر که قشر کمی از جامعه هم نیست با مابقی افراد از جمله این «حراج بروها» ائتلاف و اتحاد داشته باشد؟!
نگارنده نمیخواهد منفینگری کند، اما این حجم از ایجاد نارضایتی و تحریک مردم نمیتواند از بیتدبیری و یا بیکفایتی و غیر ارادی باشد، گویی افرادی هدفی را از این کارها دنبال میکنند.
نویسنده: احسان گلمحمدی