پيمان آتلانتيک شمالي (ناتو) پس از جنگ جهاني دوم با ادعاي مقابله با کمونيسم و پيمان نظامي اروپاي شرقي (موسوم به ورشو) از سوي آمريکا و اروپا تاسيس گرديد. مهمترين بند اين پيمان بند ۵ آن ميباشد که در آن تاکيد شده هر کدام از اعضاء از سوي کشور و يا دشمني خارجي هدف حمله قرار گيرد تهاجم به کل اعضاء بوده و ناتو خود را ملزوم به حمايت از آن ميداند.
اين قاعده تا زمان فروپاشي شوروي سابق ادامه يافت درحالي که با فروپاشي پيمان ورشو (رقيب نظامي ناتو)، جهانيان انتظار انحلال ناتو را داشتند اما در عمل اين اتفاق روي نداد و ناتو اهداف جديدي را براي خود تعريف نمود. تبديل شدن به پليس جهان روياي اصلي سران ناتو را تشکيل ميداد و اين رويا در سال ۲۰۰۱ و پس از حوادث ۱۱ سپتامبر به مرحله اجرا درآمد.
ناتو با ادعاي تهديد امنيتي جهان به دست القاعده جنگي سراسري را به پا کرد که محور آن را افغانستان تشکيل ميداد. افغانستان نخستين تجربه ناتو در جنگ خارج از خانه بود که تاکنون ادامه يافته است.
در سال ۲۰۱۰ راهبرد جديد ناتو با طراحي مادلين آلبرايت وزير خارجه سابق آمريکا و برخي از تئوريسينهاي بزرگ اروپايي در نشست پرتغال تعريف گرديد. براساس اين راهبرد ناتو به عرصههاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي، هستهاي و سايبري گسترش يافت. حاصل اين توافق و راهبرد استوار سيستم موشکي ناتو در ترکيه به عنوان نخستين مرحله از راهبرد جديد ناتو بود.
ناتو در حالي سعي کرده تا خود را تنها نيروي نظامي منسجم در جهان معرفي نمايد که در آخرين نشست سران ناتو در ولز (۱۴/۶/۹۳) راهبردهاي جديدي براي آينده ناتو مطرح گرديد که ساختاري جديد را بر آن قرار خواهد داد.
نشست مذکور در حالي برگزار شد که يک اصل مهم در اين نشست مطرح بود و آن اينکه اعضاء چندان اشارهاي به وضعيت تروريسم در جهان نکرده و به صورت محدود به مسئله داعش پرداخته شد. در جمعبندي پاياني نيز تمرکز چنداني بر اين مقوله صورت نگرفت با توجه به ۱۳ سال جنگ ناتو با تروريسم و القاعده در افغانستان اين سناريو مطرح است که بزرگان ناتو با عدم برجستهسازي مسئله تروريسم سعي کردهاند تا ناکامي در افغانستان را کمرنگ سازند و چنان وانمود سازند که توانستهاند به پيروزي دست يابند تا شايد از ميزان اعتراضهاي جهاني به نظاميگري ناتو بکاهد.
با اين وجود ناتو در نشست اخير خود تعاريف جديدي براي راهبرد و کارکردهاي آينده خود مطرح نمود که نشان ميدهد ناتو همچنان در روياي تبديل شدن به پليس جهان است و در اين راه نيز فضاسازي گستردهاي را در پيش گرفتهاند.
بزرگان ناتو به ويژه آمريکا با برجستهسازي خطر امنيتي روسيه و البته تروريسم در حالي سعي کردند تا اروپاييها را به پرداخت بودجهاي کلانتر براي نظاميگري ناتو (بخوانيد طرحهاي نظامي آمريکا) متقاعد سازند که همزمان چند طرح توسعهطلبانه را نيز ناتو به مرحله اجرا درآورد.
الف) ورود به جنگ سايبري: راسموسن دبيرکل ناتو در نشست ناتو تاکيد کرد: «از اين پس ناتو هرگونه تهديد سايبري عليه اعضاء را برابر با تهديد نظامي ميداند و در برابر آن واکنش نظامي صورت خواهد داد.»
براساس اين راهبرد اگر يکي از اعضاء اعلام دارد که از سوي کشوري، هدف تهديد سايبري قرار گرفته ناتو همان رفتاري را خواهد داشت که پس از اعلام حمله القاعده به برجهاي دوقلو در ۱۱ سپتامبر داشته است؛ يعني لشگرکشي نظامي.
بسياري تاکيد دارند اين راهبرد در اصل طرحي آمريکايي براي توجيه جاسوسي جهاني و حتي تنبيه کشورها به بهانه حملات سايبري براي حفظ انحصار فضاي سايبري براي آمريکا است که به عنوان راهبرد ناتو عنوان ميشود. واشنگتن پس از رسوايي اسناد اسنودن مبني بر ميلياردها جاسوسي از جهان سعي در قانوني ساختن اين جاسوسي نموده و راهبرد ناتو بخشي از اين توجيهگرايي آمريکا است که البته مخصوص آمريکا خواهد بود و اگر ساير کشورهاي جهان چنين اقدامي صورت دهند تهديدگيري عنوان و ناتو حق اقدام نظامي عليه آن را براي خود مجاز ميداند.
ب) نيروي واکنش سريع: تشکيل نيروي واکنش سريع با استعداد ۴ هزار نيرو با نام (سرنيزه) با هدف آنچه حمايت از اوکراين در برابر روسيه ناميده ميشود بعد ديگر طرح ناتو است.
سران ناتو ادعا کردهاند که براي حمايت از اوکراين در برابر روسيه اين نيرو را تشکيل دادهاند حال آنکه بسياري از ناظران سياسي تاکيد دارند اين امر صرفا بهانهاي براي تشکيل نيروهاي جديد در ناتو و توسعه دامنه فعاليت آنها به عنوان بازوي اجرايي آمريکا است. سياستهاي سالهاي اخير آمريکا نشان ميدهد که اين کشور ديگر نميخواهد مسئوليت هزينههاي مالي انساني نظاميگريهايش را بپردازد و سعي ميکند از طريق ناتو و حتي متحدان منطقهاي (نظير کشورهاي عربي) اين هزينهها را تامين نمايد.
مشکل سالهاي اخير آمريکا آن است که اعضاي ناتو حاضر به همکاري با آن نبوده چنانکه در سوريه اين امر نمود عيني يافت. آمريکا نيروي واکنش سريع به دنبال ايجاد نيرويي از ۲۸ عضو ناتو است در حالي که با نام نيروي ويژه ديگر اختيار آنها با کشورهاي آنها نبوده و عملا فرماندهي آنها با آمريکا ميباشد.
اين امر براي نظاميگري آمريکا در جهان داراي اهميت بسياري است. اين احتمال وجود دارد که آمريکا براي کارآمد نشان دادن و جهانيسازي اين نيروي ويژه از آن براي سرنگونسازي نظام سوريه در لواي مبارزه با داعش بهرهبرداري نمايد. سياستهاي آمريکا نشان ميدهد که اين کشور همچنان به دنبال سرنگونسازي نظام سوريه است و داعش در عراق، النصره در لبنان و جولان در حال زمينهسازي براي اين امر هستند.
اين سناريو مطرح است که داعش و النصره در اقدامي واحد يکباره سوريه را هدف قرار دهند و آمريکا نيز با نام مبارزه با آنها جنگي را سراسري را در سوريه راهاندازي نمايد تا به مقصود خود يعني سرنگوني نظام سوريه دست يابد و نيروي واکنش سريع ناتو اساس اين طرح باشد.
ج) ناتو در حوزه بالتيک: نکته مهم در مصوبات اخير ناتو را گسترش حوزه فعاليت در حوزه بالتيک شامل استوني، لتوني و ليتواني تشکيل ميدهد. ناتو که اروپاي شرقي نظير لهستاني و بلغارستان و بلغارستان و روماني را به بهانه مقابله با روسيه هدف قرار گرفته بود اکنون به سمت حوزه بالتيک در حرکت است در حالي که حفظ اوکراين بهانه آن است.
ناتو در حال گسترش مرزهاي خود در روسيه و چين است چنانکه توافقاتي ميان ناتو با ژاپن و کره جنوبي صورت گرفته است.
به هر تقدير ميتوان گفت که ناتو جنگي سراسري را در صحنه جهاني آغاز کرده و با تعريف تهديدات و راهبردهاي جديد امنيتي سعي در توجيه نظاميگري خود دارد. البته ناتويي که فرماندهي آن با آمريکا و چند کشور اروپايي نظير آلمان و فرانسه و انگليس است که براي منافع خود منابع مالي و انساني ساير اعضاء را قرباني ميکنند در حالي که مردم اروپا انحلال ناتو را طلب ميکنند چنانکه در نشست اخير ناتو در ولز اروپا شاهد تظاهرات در کشورهاي مختلف اين قاره با محوريت پايان حيات ناتو بود.