کتاب «انتخابهاي سخت» نوشته هیلاری رودهام کلینتون وزیر امور خارجه سابق آمریکاست که در آن به شرح انتخابهاي سخت و دشوار خود در طول دوران مسئولیتش پرداخته است. این کتاب در شش فصل به نگارش در آمده است و نویسنده سعی کرده شرح نسبتاً مفصلی از مراودات دیپلماتیک و دشواریهاي گزینههاي پیش روی خود را تصویر نماید. سیاست روز به طور روزانه بخشهايي از ترجمه این کتاب را منتشر خواهد کرد.
۵۴۵
نمیتوانیم دست روی دست بگذاریم
در اوایل سال ۲۰۱۴ اخبار فوق العادهای که مشتاقانه من و بیل در انتظار شنیدن آن بودیم، به دستمان رسید: ما قرار بود که هر دو پدر بزرگ و مادر بزرگ شویم. هر دوی ما بیش از حد تصور از شنیدن خبر اینکه چلسی و مارک قرار است مادر و پدر شوند، خوشحال بودیم. وقتی چلسی به دنیا آمد، با وجود تمام کتابهایی که خوانده بودم و فعالیتم در مرکز مطالعات کودک «ییل»، بسیار نگران و برای این معجزه محض و مسئولیت مادر شدن، آمادگی نداشتم. دعا میکردم که به اندازه کافی، مادر خوبی باشم. همانگونه که الیزابت استون (نویسنده) به این موضوع تصریح کرده، داشتن فرزند مانند این است که «اجازه دهید «پارهای از وجودتان در اطرافتان راه برود.» این اتفاق، همزمان، هم فوقالعاده و هم وحشتناک بود. پس از گذشت این همه سال وقتی که در انتظار نوه ام هستم، احساس میکنم هیچ چیزی جز هیجان و انتظار وجود ندارد.
به یاد میآورم که «مارگارت مید» به من میگفت کودکان تصورات ما را زنده نگه میدارند، به قلبمان جوانی میبخشند و به ما برای کار کردن برای آیندهای بهتر، انگیزه میدهند. اکنون، بیش از هر زمان دیگری، به آینده بسیار فکر میکنم. در طول سال گذشته وقتی که یک بار دیگر به سراسر کشور سفر کردم، سوالی که بیش از همه از خودم میپرسیدم این بود که: آیا در سال ۲۰۱۶ در انتخابات شرکت خواهم کرد؟ پاسخ این است که هنوز در این باره تصمیم نگرفتهام. اما هر وقت که کسی این موضوع را مطرح میکند، از انرژی و شور و شوقی که این افراد برای شرکت در انتخابات به من میدهند، احساس افتخار میکنم و حتی بیش از آن، از باور آنها مبنی بر اینکه میتوانم رهبری مورد نیاز کشورمان را به دست گیرم، چنین حسی به من دست میدهد.
اکنون عقیده دارم که ما نباید تا سال ۲۰۱۶ منتظر بمانیم، و لازم است بر روی کارهایی که باید در کشورمان انجام شود، تمرکز کنیم. بسیاری از هموطنان آمریکایی ما که از ناحیه رکود بزرگ آسیب دیدند، هنوز روی پای خود نایستادهاند. بسیاری از جوانان آمریکایی متحمل بدهیهای دانشجویی شدهاند و چشماندازهای اندکی برای شاغل شدن دارند. همچنین، انتخابات مهم کنگره در سال ۲۰۱۴ در پیش روست که عواقب واقعی برای آینده و کشورمان دارد. اینها مواردی نیستند که بتوانیم برای حل و فصل آنها به گذشته چشم داشته باشیم و یا دست روی دست بگذاریم.
به تازگی من و بیل به یک پیاده روی طولانی دیگر رفتیم، این بار با سه سگ و در نزدیکی خانهمان. زمستان به شکل نابهنگامی طول کشیده بود اما در نهایت با گرم شدن هوا، بهار فرا رسید. قدم میزدیم، صحبت میکردیم و به گفتگویی ادامه میدادیم که بیش از چهل سال پیش در دانشکده حقوق ییل آغاز شد و هنوز متوقف نشده بود. هر دوی ما میدانستیم که تصمیم بزرگی پیش روی من است. با تجربه حضور در انتخابات ریاست جمهوری، من دقیقا میدانستم که شرکت در انتخابات نه فقط در مورد کاندیداها بلکه در مورد خانوادههایشان چقدر چالشی است.
546
هیچ چیز تضمین شده نیست
در اوایل سال ۲۰۱۴ اخبار فوق العادهای که مشتاقانه من و بیل در انتظار با شکست در انتخابات سال ۲۰۰۸، میدانستم که هیچ چیز تضمین شده نیست و هیچ چیز همیشه بر وفق مراد پیش نمیرود. میدانستم مهمترین سوالی که افراد مایل به شرکت در انتخابات باید به آن پاسخ دهند این است که «آیا میخواهی رئیسجمهور بشوی؟» یا «آیا میتوانی برنده باشی؟»، «چشمانداز شما برای آمریکا چیست؟» و «آیا میتوانید ما را به سوی چشماندازتان رهبری کنید؟» چالش اینجاست که به گونهای این رهبری صورت بگیرد که ما را دوباره متحد و رویای آمریکایی را تجدید کند. روشن است که این هدف مهم و والایی است. در نهایت، نتیجه انتخابات سال ۲۰۱۶ باید آن چیزی باشد که آمریکاییها برای خودشان، فرزندانشان و نوههایشان انتخاب کردهاند. امیدوارم ما سیاستی فراگیر و هدفی مشترک را انتخاب کنیم که خلاقیت و استعدادهای بالقوه را فعال کرده و فرصت تک بودن آمریکا از همه جهات را فراهم نماید. این، آن چیزی است که همه آمریکاییها سزاوار آن هستند.
تصمیم من هر چه باشد، همیشه سپاسگزار شانس نمایندگی مردم آمریکا در سراسر جهان خواهم بود. من بار دیگر متوجه خوبی و عظمت ملتمان شدهام و احساس خوشبختی و سپاسگزاری میکنم. آینده ما مملو از امکانات است و برای من و خانوادهام این بدان معناست که به دنبال افزایش این امکانات باشیم - آمریکای دیگری که سزاوار بهترین آینده ممکن باشد.
اما حداقل در حال حاضر، فقط میخواهم پاهایمان را دراز کنم و از بهار لذت ببرم. همه جا در اطرافم، زندگی جدیدی وجود دارد. لحظههای آرام بسیار اندکی، مانند این لحظه در طول سالهای عمرم وجود داشته است و میخواهم آن را مزه مزه کنم چرا که زمان یک انتخاب سخت دیگر، به زودی فرا خواهد رسید.
تقدیر و تشکر
شعار بنیاد کلینتون این است: «همه ما با هم متحدیم.» این شعار ساده وحدتآفرینی است در جهانی پر از اختلافات. تا جایی که من فهمیدهام، این شعار، توصیف مناسبی است که باعث شد من این کتاب را بنویسم. من مدیون همه کسانی هستم که در طول چهار سال مسئولیتم در وزارت خارجه و بیش از یک سال برای نگارش و ویرایش این کتاب به من کمک کردند.
آسانترین انتخابی که داشتم، دعوت از «دن شروین»، «اتان گلبر» و «تد ویدمر» برای شرکت در تیم نگارش کتابم بود. شانسی بهتر از این نداشتم که شب و روز با این افراد کار کنم. آقای «دن شروین»، کارش را در مجلس سنا با من شروع کرد و به عنوان یکی از نویسندگان سخنرانیهایم به وزارت خارجه آمد. او شریک اصلی من در کارهایم بود که روی عبارتها و صفحات کتابم زحمت کشید، ایدههایم را درک و در تلاش برای منسجم کردن آنها به من کمک کرد. او نه تنها یک نویسنده با استعداد، بلکه یک همکار فوقالعاده هم بود.
«اتان گلبر»، «مردی مورد نیاز و ضروری» بود که به هنگام جمعآوری پیشنویس کتاب، پروسه نگارشها و ویرایشهای طولانی را مدیریت میکرد، به نوشتههای شتابزده من روند منطقی میداد، خاطراتم را شفاف و همیشه مسیر درست نگارش را به من نشان میداد. من هرگز بدون کمک او نمیتوانستم این کتاب را بنویسم. «تد ویدمر» که یک تاریخدان فاضل و همکار ارزشمند بود، موضوعات و چشماندازهایی را پیشنهاد میداد و با اعضای تیم، بسیار مهربان و شوخ بود.
547
ترکیبی از تشویق و انتقاد
«هما عابدین، فلیپ رینز، جیک سولیوان» که در زمان وزیر بودنم در وزارت خارجه، خدمات فراوانی به من و کشورمان کرده بودند، مشاور، الهامبخش و چککننده صحت مطالب کتابم در روند تدوین آن بودند که حضور آنها بسیار ضروری بود. من همچنین از کمک و مشاوره «کرت کمپل، لیزا موسکتین و مگن رونی» بهره بردم که سخاوتمندانه پیشنویسها را خوانده و مشورت میدادند.
همچنین از موسسه انتشارات «سیمون شوستر»، به ویژه از «کارولین ریدی» مدیر ارشد اجرایی و «جاناتان کارپ» ناشر و ویرایشگر کتابم، تشکر میکنم. این پنجمین کتابی است که با همکاری «کارولین» چاپ میکنم و یکبار دیگر همکاری با او مایه خرسندی من شد. «جاناتان»، که ترکیبی از تشویق و انتقاد را به کار میبرد، از شهرت خوبی به عنوان یک ویرایشگر محتاط و سازنده برخوردار است.
همچنین از تمام اعضای گروهم شامل افراد زیر تشکر میکنم: «آیرین خردی، جاناتان اوانز، لیزا اروین، پت گلین، جینا دیماسیا، فج کاپلان، اینگه ماس، جودیث هوور، فلیپ بشی، جوی او میرا، جکی سیو، لارا ویس، نیکلاس گرین، مایک سلک، لیز پرل، گری اوردا، کالین شیلدز، پائولا آمندولارا، ست روسو، لنس فتیز جرالد، ماری فلوریو، کریستوفر لینچ، دیوید هیلمن، الی هرش هورن، آدریان نورمن، سو فلمینگ، آدام روتبرگ، جف ویلسون، الینا ویزبین، کری گلدشتاین، سولیا پروسر و ریچارد رورر.»
یکبار دیگر از «باب بارنت»، وکیل بیهمتا و راهنمای من در انتشار جهانی کتابم که «مایکل او کانر»، وکیل قراردادها به شایستگی با او همکاری کرد، سپاسگزارم. یکی از بهترین بخشهای نگارش این کتاب، شانس یادآوری و ارتباط با دوستان و همکارانم بود. از همه کسانی که خاطرات، یادداشتها و دیدگاههای خود را با من به اشتراک گذاشتند، از جمله افراد زیر تشکر میکنم: «کارولین آدلر، دن بائر، کریس بالدسترون، دی آرا بالنگر، جرمی بش، دن بن آئیم، دن بنجامین، جارت بلان، جانی کارسون، سارا دیوی، الکس جرسی، باب آینهورن، دن فلدمن، جف فلتمن، دیوید هیل، آموس هاچ استاین، فرد هوف، سارا هورویتز، جیم کندی، کیتلین کلوریک، بن کوربن، هارول کو، دن کرتز فلن، کاپریشیا مارشال، مایک مک فال، جودیث مک هال، جورج میشل، دیک مورنینگ استار، کارلوس پاسکال، نیرو پاتل، جان پودستا، مایک پوسنر، بن رودز، الک راس، دنیس راس، فرانک روگیر، هدر ساموئلسون، تام شانون، اندرو شاپیرو، ان ماری استلاتر، تاد استرن، پانیت تالوار، تویکا تیلمن، ملن ورویر، متیو والش و اشلی وول هیتر.»
همچنین از «کلارنس فینی» و بایگانهای ساعی او از جمله «جان هکت، چاک دریس، آلدن فهی، بیهار گودانی، پل هیلبرن، چانیکوآ نلسون» و بازبینهای دقیق وزارت خارجه و شورای امنیت ملی تشکر میکنم.
من از اینکه در کنار تیم ارشد متعهدم، شامل افراد زیر کار میکردم، خوشحال بودم: «بیل برنز، جک لو، تام نایدز، جیم استاینبرگ»، معاونان وزارت خارجه، «سوزان رایس» نماینده آمریکا در سازمان ملل، «راجیو شاه»، مدیر «یو اس اید»، «اریک گوسبی»، هماهنگکننده سازمان جهانی ایدز، «دانیل یوهانس» مدیرعامل شرکت «چالش هزاره» و «الیزابت لیتل فیلد»، رئیس و مدیرعامل شرکت «سرمایهگذاری خصوصی خارجی».
548
عکس شماره ۱۰
من همیشه جایگاه ویژهای در قلبم برای تمام افرادی که در عکس شماره ۱۰ هستند، قائل بودم، کارمندان متعهد سرویس خارجی وزارت خارجه و کارمندان دولت که با تمام وجود در خدمت وزرای خارجه بودهاند، از جمله «نیما عباسزاده، دانیلا بارو آرز، کورتنی بیل، کریستوفر بیشاپ، کلر کلمن، جن دیویس، لیندا دوان، شیلا دایسون، دن فوگارتی، لورن جیلوتی، براک جانسون، نیل لارکینز، جوآن لاسچک، لورا لوکاس، جو مک مانوس، لوری مکلین، برنادت میهان، لارنس راندولف، ماریا سند، جین مری اسمیت، ضیاء سید، نورا تویو و آلیس ولز» و همچنین از دبیرخانه اجرایی و تیم شگفتانگیز «لاین» تشکر میکنم.
از مدیران ارشد وزارت خارجه، «آژانس ایالات متحده برای توسعه بینالمللی»، «طرح اضطراری رئيسجمهور برای مبارزه با ایدز»، «شرکت چالش هزاره» از جمله این افراد تشکر میکنم: «دیو آدامز، تام آدامز، الیزابت بیگلی، جویس بار، ریک بارتون، جان باس، باب بلیک، اریک باسول، استر بریمر، بیل براونفیلد، سوزان برک، پایپر کمپبل، فیلیپ کارتر، مورا کانلی، مایکل کوربین، تام میهن، هایدی کریبو ریدکر، پیجی کراولی، لو سدباکا، ایوو دالدر، جاش دانیل، گلین دیویس، آیلین داناهو چمبرلین، خوزه فرناندز، آلونزو فولگهام، فیل گلدبرگ، دیوید گلدوین، فیل گوردون، رز گوته مولر، مارک گراسمن، مایکل همر، لورن هاریتون، جودی هیومن، کریستوفر هیل، باب هورماتس، رشاد حسین، جانیس جیکوبز، روبرتا جاکوبسون، بانی جنکینز، سوزان جانسونکوک، کری آنجونز، بث جونز، پل جونز، دکلان کلی، ایان کلی، لورا کندی، پت کندی، رابرت کینگ، ریتا جو لوئیس، کارمن لوملین، پرینستون لیمان، سحر مک کال، کن مرتن، استیو مول، توریا نولند، ماریا اوترو، فرح پاندیت، نانسی پاول، لوئیس کوآم، استفان رپ، جولیسا رینوسو، آن ریچارد، جان رابینسون، میگوئل رودریگز، هانا روزنتال، اریک شوارتز، باربارا شیلور، وندی شرمن، دن اسمیت، تارا سانن شاین، دان استاینبرگ، کارن استوارت، استاک، الن تاچر، لیندا توماس گیرنفیلد، آرتور والنزولا، ریچ ورما، فیل ورویر، جیک ویلز، پاملا وایت و پل ولرز.»
همچنین به ویژه مایلم از افسران شجاع امنیت دیپلماتیک متعهدی که وظیفه تامین امنیت من و دیگر دیپلماتهای آمریکایی در سراسر جهان را برعهده داشتند، تشکر کنم. در زمان تصدی مسئولیت وزارت خارجه، فرمانده گارد محافظان من «فرد کچام و کورت اولسون» بودند. در طول این مدت، گروهی متعهد از دستیاران و مشاوران خستگیناپذیر، از نگارش این کتاب و بقیه مسئولیتهایم تا زمانی که این مسابقه را به پایان برسانم، حمایت کردند.
از «مونیک آیکن، برین کریک، کاتی داد، اسکار فلورس، مونیکا هانلی، جن کلاین، مدهوری کوماردی، یرکا جو، ماریسا مک اولیف، تری مک کالو، نیک مریل، پتی میلر، توماس موران، ان اولری، مورا پالی، شیلپا پسرارو، رابرت روسو، مارینا سانتوس، لونا والمورو و راشل وگلستاین» هم تشکر میکنم. بار دیگر از رئیسجمهور اوباما که به من اعتماد کرد و این شانس را به من داد که نماینده کشورم باشم و از «جو بایدن»، معاون رئیسجمهور و کارکنان شورای امنیت ملی به سبب همکاریشان، تشکر میکنم.
در پایان، تقدیر و تشکرم را مانند همیشه نثار «بیل» و «چلسی» میکنم که یک سال با شکیبایی به متنخوانی کتابم گوش کردند، پیشنویسهای آن را یکی پس از دیگری با دقت مطالعه نمودند و کمک کردند تا چهار سال مسئولیت فشردهام را در قالب کتاب، پیرایش کنم و توضیح دهم. آنها یکبار دیگر حمایت و عشق خود را مانند هدیهای ارزشمند به من اهدا کردند.
***پایان ترجمه کتاب انتخابهای سخت ***