جشنواره سی و پنجم فیلم فجر یکی از پرحاشیهترین ادوارش را پشت سر گذاشت؛ این حاشیهها از زمان انتخاب فیلمها برای بخش اصلی که همان سودای سیمرغ است آغاز شد و تا روزهای نمایش فیلمهای جشنواره و سپس معرفی نامزدهای بهترینها و در نهایت مراسم اختتامیه ادامه پیدا کرد. جشنواره فیلم فجر به لحاظ کیفی دوره خوبی را پشت سر نگذاشت. انبوهی از فیلمهای متوسط و ضعیف که مشخص نبود اصلا چطور سازندگان آنها جرأت و اعتماد به نفس فعالیت به عنوان کارگردان را پیدا کرده اند سببساز آن شد که مخاطبان جشنواره هم روزهای پر از رخوت و کسلکنندهای را پشت سر بگذارند.
البته بودند برخی فیلمهای متفاوت و اشتیاقبرانگیز از «رگ خواب» و «فراری» تا «ماجرای نیمروز» و «سدمعبر» که باعث شدند جشنواره بدون وجهه مثبت هم به پایان نرسد.
همچنین فیلماولیهایی مانند «ویلاییها» و «۲۱ روز بعد» و «اشنوگل» را داشتیم که توانسته بودند با شناخت درست ابزار تکنیکی سینما و همچنین تزریق ماده داستانی کافی در اثر توجهبرانگیز باشند. جشنواره امسال آثاری با درونمایه هنری مانند «کمدی انسانی» و «خفگی» هم داشت که تسلط سازندگان آنها بر تصویرسازی ژانریک در سینما را نشان میداد. سهم کمدیهای تجاری مانند «خوب بد جلف» و «گشت۲» نیز از سبد مخاطبان جشنواره کم نبود.
با این حال آنچه رخوت جشنواره را موجب شد غلبه نوعی نگاه منفعل و عقیم نسبت به اتفاقات روزگار معاصر در اغلب فیلمها بود. به جرأت میتوان گفت به غیر از «سدمعبر»، «فراری» و «کمدی انسانی» که جرأت کرده بودند و با صراحت به نقد مناسبات سیاسی - اجتماعی مبتلا به آن ولو در لایهای از حوادث روبنایی پرداخته بودند بقیه آثار به شدت از اجتماع امروز دور بودند.
این دوری را باید بیش از همه به ممیزیهایی نسبت داد که در ماههای اخیر گریبان فیلمنامههای ارائه شده به اداره نظارت را گرفته است. اداره نظارت و ارزشیابی ارشاد آن قدر درگیر ممیزی محتوایی شده بود که یادش رفته بود برخی از آثار ارائه شده حتی ساختار مناسب برای ارائه در یک تلهفیلم هم ندارند و همین شد که جشنواره پر شده بود از فیلمهای تلویزیونی نازلی که سازندگانشان به دلیل اعتماد به نفس بالایی که شورای پروانه ساخت برایشان فراهم آورده بود فکر میکردند «بنهور» ساختهاند!
از آن طرف چهرههایی نظیر محمدهادی کریمی و محسن قرایی هم که میخواستند به معضلات ملموس جامعه بپردازند برای آن که درگیر ممیزیهای عجیب و غریب نشوند. روشهایی غیرمستقیم برای بازگویی روایت را انتخاب کرده بودند. محمدهادی کریمی با هوشمندی تمام عیار داستان «کمدی انسانی» را به سالها پیشتر منتقل کرده بود و سعی کرده بود سیستمهای علاقمند به مونولوگ را مهمترین عامل پسرفت بشریت در تمام دوران قلمداد کند؛ البته که این انتقال داستان به گذشته سببساز صحنهآرایی و تصویرسازی ویژهای هم برای فیلم شده و «کمدی انسانی» را در شمار آثار به لحاظ بصری متفاوت این سالها قرار داد.
محسن قرایی در «سدمعبر» برای گذشتن از سدّ ممیزی سعی کرده بود به جای تمرکز بر علت به سراغ نمایش وضعیت معلول برود. قهرمان داستان «سدمعبر» مأموری است که فقر اقتصادی او را به مسیری سوق میدهد که حتی قول و قراری که با خدایش گذاشته را هم فراموش کند و این مگر جز این است که گرسنگی دین و ایمان را از آدمی میگیرد!! «سدمعبر» به این طریق پر شده بود از درگیریها و تنشهایی که موقعیت متزلزل اقتصادی قهرمان داستان عامل آن است و این موقعیت مرهون علتی است به نام کمکاری دولتمردانی که مدام از تلاش برای کمک به رفاه مردم میگویند اما در عمل اتفاقی نمیافتد.
حتی کارگردانی مانند حمید نعمتالله که حدود یک دهه قبل توانسته بود یکی از معضلات همه این سالها یعنی بیکاری گریبانگیر جوانان را به بهترین شکل در «بیپولی» نمایش دهد از ترس ممیزی، درباره ریشه مشکلات اقتصادی کاراکتر اصلی «رگ خواب» کمتر حرف زده بود و بیشتر بر مایههای عاشقانه داستانش تأکید کرده بود!!
این ممیزیها نه تنها جشنواره فیلم فجر را متأثر ساخت بلکه اکران سترونی را هم پیشروی سینمای ایران در سال آینده خواهد گذاشت؛ اکرانی که اگر حضور آثار انتخاب نشده برای جشنواره به آن گرمی نبخشد یکی از منفعلترین سالهای سینمایی ایران را رقم خواهد زد.(فرهنگنیوز)