فمینیسم و همجنسگرايي
4 آذر 1390 ساعت 19:43
در اين مقاله ما به بررسي فمينيسم پرداختهايم. اينکه فمينيسم چيست و خاستگاه آن کدام کشورها بوده است و همچنين به چه علتهايي به وجود آمده است و نظريههاي مختلف آن را بيان کردهايم که هر کدام رويکرد مختلفي از فمينيسم است.
بعد از آن به نگاهي که فمينيستها به خانواده دارند اشاره شده است. نظر به تفکر خاص فمينيستها به خانواده ديد آنها به رفتار جنسي افراد هم تغيير ميکند برداشت فمينيستها به رفتار جنسي انسان منجر به عقايد و ايدئولوژي ويژهاي شده است که اين عقايد باعث شده که ديد سنتي نسبت به ازدواج و رفتار جنسي از بين برود و فمينيستها را به همجنسگرايي کشانده است.
در اين مقاله به بررسي علل گرايش به همجنس گرايي و مشکلاتي که اين رابطه به وجود ميآورد پرداخته شده است و سعي شده نگاه اسلام به اين موضوع هم بيان شود. ازدواج و بنيان خانواده در اسلام به عنوان نهادي است که انسانها و جوامع را از فساد و فحشا حفظ ميکند و دین اسلام به شدت از همجنسگرايي بيزار است. در اسلام پيمان ازدواج از محکمترين پيمانها شمرده ميشود که جايگزيني نخواهد داشت.
براي اثبات نظريههاي اسلام، از آيات و روايت در مورد نهي از همجنسگرايي بهره بردهايم که در حقيقت نوعي نقد فمينيست است.
***
مقدمه
خانواده نخستين محيط اجتماعي و گروه آن از نظر عاطفي، گروه نخستين شمرده ميشود. خانه به عنوان پناهگاهي مطمئن نيازهاي زيستي، رواني و معنوي انسانها را برطرف ميکند. اما بحران فروپاشي خانواده در غرب و پيامدهايي که از رهگذر آن گريبانگير جوامع غربي شده است بسياري از انديشمندان را به بررسي علل اين پديده تلخ و تلاش براي يافتن راهکارهايي براي مقابله با آن واداشته است.
نگرشهاي فمينيستي با تبليغات وسيع، ايدههايي را با رنگ و لعابي دلفريب بر جهانيان، عرضه کردهاند که يکي از اين ايدهها، پديده شوم همجنسگرايي است. همجنسگرايي از گرايشهاي جنسي و به عبارت بهتر از انحرافات جنسي شمرده ميشود که در دين اسلام منع و حرام است و از گناهان کبيره است.
همجنسگرايي، عملي برخلاف فطرت است و تاثير سوء دارد..
هر چند اين رابطه در اسلام حرام است اما امروزه بايد جوانان را تا حدي از آن آگاه کرد تا بتوان از پيدايش و شيوع اين روابط در اين قشر جلوگيري کرد.
فمينيسم چيست؟
فمينيسم امروزه به « دفاع از حقوق اساسي زنان براساس آرمان برابري طلبي» اطلاق مي شود. جنبش هاي دفاع از حقوق زنان در آغاز براي اعتراض به برخي نابرابري هاي اجتماعي شکل گرفتند ، اما با گذشت زمان به جرياني فرهنگي و سياسي تبديل شدند.
برخي انديشمندان مي گويند که بهتر است به جاي واژه فمينيسم از واژه فمينيسم ها استفاده بشود چون گرايش هاي فمينيستي به قدري مختلف اند که نمي شود آنها را در يک مفهوم واحد جمع کرد.
خانواده در فمينيسم:
درباره خانواده نگاه فمينيستي يکساني وجود ندارد در موج اول، خانواده به ندرت در مقام يک نهاد دچار ترديد ميشد اما در موج دوم، نگاه بيشتر فمينيستها به خانواده بسيار انتقادي بود و بيشتر به نقش خانواده در فرودستي زنان توجه ميکردند. استدلال کلي آنها اين بود که موقعيت زنان به مثابه همسر و مادر و همچنين فرآيند جامعهپذيري در خانواده، که نگرشهاي مربوط به زن و مرد و زنانگي و مردانگي را به نسلهاي بعد منتقل ميکنند، نقش اصلي را در فرودستي زنان و تداوم تقسيم کار جنسيتي و روابط قدرت ميان زن و مرد دارند. به عقيده فمينيستها در خانواده دو ساختار درهم تنيده براي انقياد زنان دست در دست هم دارند؛
۱ـ جايگاه زن در مقام همسر و مادر ۲ـ روندهاي تربيتي خانواده که منشهاي زنانه و مردانه را در فرزندان نهادينه ميکنند و آنان همين منشها را به فرزندان خود منتقل ميکنند و به اين ترتيب، سلطه مرد و فرودستي زن را تداوم ميبخشند.
برخي ديدگاههاي فمينيستي از موج اول تا موجهاي بعد را بيان ميکنيم.
به عقيده پيشگامان موج اول فمينيسم، ازدواج هميشه يکجانبه بوده است. مرد با ازدواج همه چيز به دست ميآورد و زن همه چيز را از دست ميدهد.
به نظر جامعهشناسان موج اول، خانه از قديميترين نهادها و در عين حال پستترين آنهاست، که در آن فقط خوردن و خوابيدن، تنفس، لباس پوشيدن و سرگرم شدن براي زن ميماند.
در رويکردهاي فمينيستي، دگرگوني در ساختار خانواده و سوق دادن زنان به مشاغل عمومي و تضعيف نقش ويژه مادران در نهاد خانواده، از اصول برنامههاي بيشتر فمينيستهاست. به عقيده سيمون دوبوار، آنچه زن را در قيد بندگي نگه ميدارد، دو نهاد عمده ازدواج و مادري است. ازدواج را نوعي «فحشاي عمومي» و عامل بدبختي زنان ميدانست. او مخالفت با توليد مثل و شکل رايج روابط جنسي را مسائل اساسي جنبش فمينيسم تلقي ميکرد.
يکي از نظريهپردازان فمينيسم ليبرال ميگويد در ازدواج، مرد با وجود اعتقاد به مقيد بودن و پذيرش بار مسئوليتهاي خانوادگي از اختياراتي مثل اقتدار، استقلال، خدمات خانگي، عاطفي و جنسي همسر برخوردار است. اما زن با اينکه از مواهب زناشويي برخوردار است از بيقدرتي و وابستگي، الزام به خدمات خانگي، عاطفي و جنسي آزرده و ناراحت است. در نتيجه ازدواج براي مردان خوب است و براي زنان بد. آنها ازدواج را قراردادي کاري ميدانند که در آن شوهر، صاحب کار بدون مزد زن است.
طبق نظريه ليبرال و مارکسيست، خانواده اولين نهاد جامعه است که تقسيم کار نابرابر اجتماعي در آن صورت ميگيرد و اين دو گروه حذف خانواده به صورت کوچکترين واحد اقتصادي جامعه را مطرح ميکنند. فمينيسم مارکسيستي به نوعي دگرديسي در مفهوم خانواده معتقد بودند، به نظر آنها مفاهيمي همچون ازدواج رنگ باخته و انتخاب آزادانه شريک جنسي، حق زنان است.
از نگاه فمينيست سوسياليست، مردان با زنانشان مثل برده رفتار ميکنند و ازدواج سبب خودخواهي و بيکفايتي ميشود. پس بايد براي نجات زنان، خانواده و نهاد خانواده را منحل ساخت.
اما از نظر فمينيستهاي راديکال ازدواج شکستي از ناهمجنسخواهي اجباري است که هدف اصلي آن کنترل احساسات جنسي زنان از طريق مقيد کردن آنها به شوهران است و ازدواج منبع اصلي سرکوب زنان است. آنها نظريه «زوج آزاد» را آسانترين راه رهايي از بردگي ازدواج دانستند.
نظريه «زوج آزاد» نوعي همزيستي مشترک بين زن و مرد است که بر مبناي آن، هيچ مسئوليت حقوقي بر عهده طرفين نميآيد. بلکه فقط پاسخي به نيازهاي جنسي است. نظريه زوج آسان تا هم جنسبازي پيش ميرود. اين نوع همزيستي، پيامدهايي دست و پا گير مانند زايمان و فرزندزدايي را در پي ندارد و زنان را از خود ديگر بيني تاريخي رها خواهد ساخت.
از نظر آنها زن به سبب حمايت مالي و قرار گرفتن در محيط مثلا امن خانواده، مجبور به ارضاي جنسي مردان و اطاعت از وي ميشود، بنابراين، به انقلاب جنسي نيازمنديم که فروپاشي تسلط مردان را در پي داشته باشد.
فمينيستهاي راديکال، ازدواج را وضعيتي غير ارادي ميدانند که در آن مجموعهاي از خشونت، بيکاري و تقاضاهاي جنسي ناخواسته به زنان تحميل ميشود. انديشههاي افراطيتر آنها حتي فحشا و ازدواج را هم شان ميدانند که در هر دو مورد، با زن در حد کالايي جنسي برخورد ميشود.
تنظيم رفتار جنسي در فمينيسم
از ديد گروههاي گوناگون فمينيسم، کارکرد تنظيم رفتار جنسي يا ارضاي نيازهاي جنسي در خانواده يکي از نمودهاي بارز نابرابري بين زن و مرد است. آنها ميگويند بسياري چنين ميپندارند که مردان نياز شديدي به آميزش جنسي دارند. در روابط جنسي، انگيزش مردان بيشتر، اميال جنسي است تا احساسات روحي، مردان را آغازگر رابطه جنسي ميدانند و گمان ميکنند که زنان بيشتر به کليت روابط با معشوق خود علاقمندند تا جنبههاي جسماني آن.
اين پيش فرضها ايدهاي را ميپذيرد که ميان زن و مرد يک تفاوت جنسي اساسي و طبيعي وجود دارد و هر دو جنس به طور طبيعي به روابط دگرجنسگرايانه تمايل دارند.
از ديد فمينيسمها، تفاوتهايي که بين نيازهاي جنسي زنان و مردان در نظر گرفته ميشود، باعث شده است که در بيشتر جوامع ارزشگذاري کمتري درباره لذت جنسي زنان صورت گيرد. فمينيستها اين امر را آغازي ميدانند بر ستم بيپايان به زنان.
جريان فمينيسم عقيده دارد براي رهايي زنان از اين ستم به انقلاب جنسي نياز است. اين انقلاب بر اين باور است که آميزش جنسي، چيزي نيست مگر يک احساس جنسي لذتبخش که هيچ معناي نهادين يا قيد اخلاقي نيز ندارد. فمينيستها زنها را ترغيب کردند به نفس بيقيد و بندي مردها و نفي انتظار عفاف و خويشتنداري زنان.
فمينيستهاي راديکال بر ضرورت انقلاب جنسي تاکيد ميکنند. چنين انقلابي به معني پايان ازدواج تک همسري و ايدئولوژي مادر شدن بود. يعني پرورش دسته جمعي کودکان، مشخصه تجويزهاي او، صحه گذاشتن بر آزادي انتخاب و عمل در روابط جنسي چه با جنس مخالف و چه همجنسخواهي.
انديشه تساويگرايانه فمينيسمها درباره رفتار جنسي زن و مرد سبب ساز ظهور موضوع دفاع از همجنسگرايي و مبارزه با نا همجنسگرايي به مثابه عامل سرکوب زنان در انديشه فمينيسم شد.
مساله مطرح شده در نظريه فمينيسم آن است که آيا ناهمجنس خواهي در جامعه بشري مبنايي طبيعي دارد و يا ساخته جامعه است؟ گروهي ناهمجنسخواهي را نهادي اجتماعي ميدانند که بنيان سرکوب زنان است.
«نا همجنسخواهي اجباري» يکي از سازوکارهاي کليدي تداوم سلطه مذکر است که برتري ناهمجنسخواهي را به زنان تلقين ميکنند. سپس آنها را به نا هم جنسخواهي واميدارند.
عدهاي ميگويند ناهمجنسخواهي عرفي است که مردان وضع کردهاند که به اجبار و ناآگاهانه بر زنان تحميل شده است تا آنان را در قلمرو ميل جنسي مردان نگه دارند.
شعار راديکال اين بود «فمينيست نظريه است و همجنسبازي، رويه» فمينيستهاي پيرو مارکسيستي و سوسياليستي نيز خانواده تک همسري را نکوهش ميکنند و آنرا از آثار بورژوازي ميدانند، از اين رو دو جنسگرايي، همجنسگرايي زنان و چند همسري را تشويق ميکنند. تنها راه آزادي حقيقي زنان، ترک ناهمجنسخواهي و در عوض انتخاب روابط لزبيني است. بدون لزبين بودن نميتوان فمينيستي حقيقي بود. فمينيستهاي راديکال بسترسازيهايي ويژه را براي طرز تفکر جديد همجنسگرايي زنان فراهم آوردند. آنها به چالش کشيدن نقش مادري زنان را دستمايه قلم فرسايي بسياري از فمينيستهايي کردند که همجنسگرايي زنان را يکي از بهترين راههاي کسب لذت جنسي، بدون دغدغه حاملگي ومشکلات بارداري ومادري
ميدانستند.
آنها نقش مادري را يکي از موانع پيشرفت زنان ميدانند و مردان را موجوداتي خودخواه معرفي ميکنند که تنها به بهرهبرداري جنسي از زنان ميانديشند. آنها هرگونه تلاش براي ايجاد تعادل در روابط زن و مرد را محکوم به شکست ميدانند.
شیوع همجنسگرایی (Homosexuality)
با از میان رفتن نهاد خانواده و بی ارزش شدن امر ازدواج، طبیعی است که مردان و زنان خارج از این امور در پی آزادیهای بی حد و حصر به ارتباط های جنسی روی آورده و سر انجام سر از همجنس بازی درآورند.
همجنس بازان رادیکال از هر وسیله برای نابودی خانواده ی طبیعی استفاده کرده تا همجنس بازی خویش را به نحوی معقول توجیه نمایند، چرا که وجود خانواده ی طبیعی، همجنس بازان را غیر طبیعی معرفی می کرد.
شیوع این پدیده و پیامدهای آن مانند ایدز برای اولین بار در کشورهای صنعتی، به ویژه آمریکا مشاهده شد، یعنی همان کشورهایی که روابط زن و مرد و ارضای نیاز های جنسی در متنوع ترین، متعددترین و افراطی ترین شکل آن، آزاد و متداول است.
این امر به طرز وحشتناکی در جوامع غربی رو به گسترش است به گونه ای که شمار فزاینده ای از خانواده ها در اشکال متعدد همچون تکی، و یا دو یا چند همجنس، با هم زندگی کرده و به تدریج جانشین چارچوب سنتی خانواده می گردند، برخی از فمينيست های معاصر این گونه روابط جنسی را جایگزینی برای خانواده سنتی در عصر برابری زن و مرد دانسته و از آن به عنوان «خانواده آزاد و شاد» یاد کرده اند.
بر این اساس می توان گفت هدف همجنس بازان « بیش از صرف تقلید ازدواج سنتی، آن است که کاری کنند تعریف ازدواج دیگر مبنای جنسیتی نداشته باشد.»
فمینیسم غربی با ادعای تساوی و برابری و دفاع از حقوق زنان، سعی کردند زنان را شبیه مردان ساخته و بازار کار را جهت تأمین نیازهای زنان تغییر دهند اما عمدتاً به چالش کشیده شدند و به گونه ای شد که با نفی خانواده، ازدواج و مادری، گرفتار تبعات شومی همچون گرایش به همجنس گرایی ازهمفروپاشی خانواده ها، افزایش طلاق، گسترش خانواده های تک والدی ، سقط جنین و به دنبال آن قتل دلسوزانه و ... گردیدند.
تأکید فمينيست های مدرن بر این اساس بود که مردان بی مصرف هستند، زنان نیازی به مردان ندارند، و هر آنچه را که بخواهند بدون مردان توان انجامش را دارند، آنها مسئول هر فساد و شرارتی در جهانند.
فمينيست ها در سایه مرد ستیزی به نفی حریم خانواده و تحریم ازدواج و تشویق به همجنس گرایی و به عبارتی بیرون راندن مردان در تمامی این امور اصرار می ورزند.
نقد الگوی اخلاقی همجنسگرایی:
می توان گفت فمينيست ها، الگوی همجنس گرایی زنان را الگوی مناسب اخلاقی که جایگزین الگوی اخلاقی مادری است دانسته و از آن جهت که الگوی همجنس گرایی را نمونه صحیحی از مراقبت دو جانبه می دانند بر این اساس از نظر آنها می تواند الگوی سایر روابط اجتماعی قرار گیرد. فمينيست ها بر جامعه تک جنسی تأکید کرده تا به زنان این امکان را بدهد که بر مبنای احساسات زنانه به هم خدمت نمایند.
آزادی بی حد و حصر فمينيستهای افراطی به عنوان مخرب ترین و زننده ترین تئوری اجتماعی منجر به ایجاد پدیده همجنس گرایی گردید، پدیدهای که می توان گفت یکی از نتایج لا ینفک مرد ستیزی فمينيست ها است. این امر از دیرباز یکی از منفور ترین و مذموم ترین رفتار نا بهنجار بشری است که در غالب ادیان و فرهنگ ها به شدت مورد نهی و مذمت قرار گرفته است. در دین مبین اسلام و آموزه های وحیانی آن نیز این امر به شدت مورد نهی و ذم قرار گرفته است، این پدیده که در رابطه با مردان لواط (Perderasty) و در رابطه با زنان مساحقه (Lesbianism) نامیده شده است در آیات و روایات فراوانی وارد شده است.
چنانچه قرآن این رفتار را رفتاری غیر طبیعی و نا به هنجار معرفی نموده و در این رابطه می فرماید:
أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَاسَبَقَكُمْ بِهَا مِن أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ آیا شما که چنین رفتار نا به هنجار و فاحشه ای را انجام می دهید، می دانید که هیچ یک از آدمیان در این عمل، بر شما سبقت نگرفته اند؟
و نیز در رابطه با غیر طبیعی بودن این عمل می فرماید:
أَءِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ ... ؛ آیا شما مردان همجنس گرا شدید و راه طبیعی ازدواج با زنان را رها کرده اید و این عمل زشت و منکر را در اجتماع مردم و پیش چشم عموم، مرتکب می شوید؟!
این عمل زشت و قبیح در صدها روایات نیز وارد گردیده و لواط و مساحقه را از گناهان کبیره برشمرده اند.
و نیز در باب حرمت مساحقه از پیامبر اکرم وارد شده که می فرماید:
السّحق فی النساء بمنزلۀ اللواط فی الرجال. مساحقه در زنان، به منزله لواط در مردان است.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «بوی بهشت به مشام کسی که مورد هم جنس گرایی واقع میشود، نخواهد رسید.»
در روایتی دیگر از پیامبر اکرم (ص) رفتارهای نا به هنجار همجنس گرایی را بیان نموده و می فرماید:
سیکون فی آخر الزمان اقوام یقال لهم الّواطیه علی ثلاثه اصناف فصنف ینظرون و یتکلمون و صنف یصافحون و یعانقون و صنف یعملون ذلک العمل فلعنۀ الله علیهم الا ان یتوبوا و ینوبوا. در آخر الزمان، گروه هایی خواهند بود که به آنها همجنس گرا گفته می شود، آنها از نظر انحراف هم جنس گرایی، سه نوع اند، یک نوع از آنها به آلات یکدیگر نگاه می کنند و گفتگوی جنسی با هم دارند، نوع دوم گروهی هستند که با گرفتن دست یکدیگر و معانقه خود را ارضا می کنند، و نوع سوم گروهی هستند که عمل نزدیکی را با جنس موافق خود انجام می دهند، لعنت خدا بر آنان باد! مگر آن که توبه کنند و به سوی خدا بازگردند. این آیات و روایات نشان دهنده ی سابقه ی انحراف همجنس گرایی از قوم لوط است. گرچه این پدیده در جوامع پس از آنها کم و بیش مشاهده شده است. اما می توان گفت این پدیده امری غیر عادی و غیر طبیعی تلقی شده و در همه ادیان مورد مذمت قرار گرفته است.
در رابطه با منفور بودن این عمل نیاز به توضیح نیست و خود همجنس گرایان با آگاهی بر نا به هنجاری این عمل و ایجاد بیماری های خطرناک نظیر ایدز از این طریق باز هم بر الگوهای روابط جنسی خویش تأکید نموده و اصرار بر رسمی شدن ازدواج همجنس گرایان دارند، و متأسفانه برخی از دولت های غربی با بی شرمی تمام این عمل را قانونی کرده و از همجنس بازان حمایت قانونی می نمایند و متأسفانه شاهد هستیم که همجنس گرایی امروزه در گوشه و کنار دنیا به یک فرهنگ تبدیل شده و قوم لوط (ع) با شیوه ای مدرن و امروزی بازسازی شده است که طی جایگاهی قانونی و با مراسم رسمی به عقد یکدیگر درآمده و احساس شرم و گناه نمی کنند.
نظر اسلام در مورد همجنسگرایی چیست؟
ارضای غریزه جنسی و تامین نیازهای فیزیولوژیک انسان از آثار مثبت ازدواج است; ولی میتوان فلسفه و حقیقت ازدواج از نظر اسلام را در سه امر جست و جو کرد : تکمیل، تسکین و تولید.
۱- تکمیل: هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست و پیوسته در جهت جبران کمبود خویش تلاش میکند. جوان در پی رسیدن به استقلال فکری است. برای جبران نواقص و تامین نیازهای بی شمار خود به سوی ازدواج سوق داده میشود و با گزینش همسری مناسب و شایسته موجبات رشد و تکامل خویش را فراهم میکند. شهید مطهری در این باره میفرماید: «تشکیل خانواده یعنی یک نوع علاقهمند شدن به سرنوشت دیگران.... و یکی از علل این که در اسلام ازدواج یک امر مقدس و عبادت تلقی شده است همین است... ازدواج اولین مرحله خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است... پختگی که در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده ایجاد میشود، در هیچ جای دیگر نمیتوان به آن رسید. و آن را فقط در ازدواج و تشکیل خانواده باید بدست آورد.»
بنابراین، می توان ازدواج را مایه رشد و کمال یافتن انسان دانست.
۲- تسکین: مهمترین نیازی که بر اثر ازدواج تامین میشود، نیاز به آرامش و احساس امنیت و آسودگی است این نیاز که در سرشت آدمی ریشه دارد، چنان مهم است که خداوند در بیان فلسفه ازدواج میفرماید: «از آیات و نشانههای خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار دادیم تا در کنار آنان آرامش یابید.»
بنابراین، همسر موجب آرامش و امنیتخاطر و محیط خانه وسیله آرامش روحی زن و مرد قرار داده شده است.
۳- تولید: یکی از ثمرات بزرگ ازدواج وجود فرزند و بقای نسل آدمی است. تولید و تکثیر نسل را نباید کوچک و بیاهمیتشمرد; زیرا هدف آفرینش جهان وجود انسان و پرورش و تکامل او است. تولید و پرورش انسانهای خدا پرست و موحد و نیکوکار و صالح، مطلوب خدای جهان آفرین است. از دیدگاه اسلام، وجود فرزند صالح برای پدر و مادر یک عمل صالح شمرده میشود و در سعادت دنیا و آخرت آنها مؤثر استبه همین جهت، معصومان تولید و تکثیر نسل را از اهداف ازدواج خواندهاند.
بنابراین ازدواج، پیمودن یک مسیر صحیح و عقلانی و فطری است. مطمئناً مواردی که ذکر شد، در ازدواج دو پسر یا دختر با هم تأمین نمیشود، بلکه به آن اهداف آسیب میرساند، پس ازدواج هم جنس در اسلام و در ادیان آسمانی مردود و ممنوع اعلام شده است. از نگاه کلی تر هم جنس بازی و لواط، عملی بر خلاف فطرت است و هر چه با فطرت هم خوانی نداشت، تأثیر سوء دارد و بر تحیر و سرگردانی و پریشانی آنها افزوده میشود. به همین دلیل روایات زیادی درباره مذمت هم جنس بازی نقل شده که بسیار تکان دهنده است. با مطالعه آن روایات، میتوان به زشت بودن این عمل پی برد.
از نظر پزشکی نیز ثابت شده که رابطه مرد با مرد و همجنس با همجنس یک رابطه پرخطر است. هیچ پزشکی چنین رابطهای را توصیه نمی کند و مسلما هیچ نظریه مبنی بر سالم بودن و بی ضرر بودن این رابطه ارائه نگردیده، بر عکس، این رابطه همیشه از نظر پزشکی نقض گردیده است.
آيا نهاد خانواده و نظام همسرى جايگزينپذير است؟
در عصرى كه صنعت و تكنولوژى بشر را در ساختن برخى پديدههاى مصنوعى و حتّى رباطهاى پيشرفته يارى داده و توانمند ساخته، و در بسيارى از عرصهها ماشين را جايگزين انسان كرده است، طبيعى بود و نيز طبيعى است كه اين انديشه به ذهن افراد ياگروههايى راه يابد كه براى تأمين نيازهاى عاطفى، احساسى، روحى و معنوى انسان نيز، پاسخهاى تكنولوژيك و داروهايى مشابه عرضه كنند!استفاده از مشروبات الكلى براى آرام بخشى و ايجاد نشاط تصنعى و بهرهگيرى از موادّ مخدّر براى ورود به عالم تخيّل و غفلت از عالم واقعيّتها و رويكرد به هم جنس گرايى براى ارضاى غريزه جنسى، روشهاى پرسابقه در تاريخ انسان است و استفاده از داروهاى روانگردان و موادّ شيميايى نيروزا و عرفانهاى ساختگى و بدون خدا و فلسفههاى پوچ انديش و نسبيتگرا كه راه را براى جامعهگريزى و اخلاق ستيزى و هم جنسگرايى زنان و مردان هموار ساخته است، حلقههاى به هم پيوستهاى است كه يكى پس از ديگرى در عرصه جوامع بشرى رخ نموده است.
يكى از نتايج اين مشابه سازى و ارضاى تصنعى نيازهاى درونى و عاطفى و انسانى، ساختن و پرداختن الگوها و روشهاى خاصى براى تأمين نيازهاى جنسى و عرفانى و معنوى و عاطفى انسانها، فارغ از روشهاى طبيعى و سنّتى است و از آن جمله نهاد خانواده و روابط همسرى و نظام فرزنددارى و تربيت اولاد است.
از آن جا كه نياز انسان به همراهى، هم انديشى و آرامشى در زندگى امرى انكارناپذير مىباشد و انكار آن عملاً ميسّر نيست و از سوى بيشتر انسانها پذيرفته نمىشود، كسانى به اين نتيجه رسيدهاند كه مىشود اين نياز را از طريق همجنس نيز تأمين كرد و خانوادهاى بر اساس دو زن يا دو مرد تشكيل داد و زنان در صورت احساس نياز به فرزند، با استفاده از روشهاى جديد تلقيح و باردارى مىتوانند بدون داشتن شوهر، باردار شوند و دست كم مىتوانند در يك ارتباط آزاد و غيرسنّتى و بدون تن دادن به زندگى مشترك خانوادگى، صاحب فرزند شوند!اينها همه تلاشهايى است براى اين كه به جاى نظام همسرى و نهاد خانواده، نسخه ديگرى را براى انسانها بپيچند، در حالى كه طبيعت و فطرت انسانى و همچنين تجربههاى علمى حكايت از اين دارد كه اين گونه تدابير و توصيهها و برنامهها، چيزى جز يأس و آشفتگى و روانپريشى براى فرد و جامعه به همراه نداشته است .
قرآن، كسانى را كه به جاى نظام همسرى و نهاد خانواده، در صدد ارضاى نيازهاى جنسى و عاطفى از طريق هم جنسگرايى بوده و هستند با اين تعبير ياد كرده است:
« بل انتم قوم تجهلون» نمل/ ۵۵
« بل انتم قوم مسرفون» اعراف/ ۸۱
« بل انتم قوم عادون» شعراء/ ۱۶۶
«القوم المفسدين» عنكبوت/ ۳۰
«كانوا ظالمين» عنكبوت/ ۳۱
نتيجه:
افقهاي فکري اسلام و فمينيسم بسيار با يکديگر متفاوت است. ريشه اين تفاوت ژرف را بايد در مباني فکري و ارزش آن دو جست. خاستگاه نظام فکري و ارزشي اسلام، دستورهاي الهي است که در واقعيت و مصالح و مفاسد واقعي زندگي انسان ريشه دارد. اما ساختمان فکري فمينيسم بر ارزشهاي خود ساخته بشري و خواستههاي اين دنيايي انسان بنا شده است.
از اين رو آموزههاي اسلام درباره خانواده و کارکردهاي آن با عنايت به تفاوت دو جنس در حقوق و تکاليف به گونهاي طرحريزي شده که حيات طيبهاي را براي انسان به ارمغان آورد که هم خوشبختي اين جهاني وهم سعادت آن دنيايي را دربرگيرد. اما فمينيسم با در پيش گرفتن رويکردي اين جهاني و برپايه فهم بشري خود از هستي، انسان و خوشبختي و با محور قرار دادن انسان در برابر محوريت خدا و با تاکيد بر برابري و تشابه دو جنس در حقوق و تکاليف، براي خانواده برنامهريزي کرده است. هر چند مادر جامعه اسلامي زندگي ميکنيم اما ميان نظام مطلوب اسلام و وضعيت موجود در خانواده در کشور ما فاصله فراوان وجود دارد و اصولا ما نيازمند آسيبشناسي دقيق در حوزه خانواده و حوزههاي تاثيرگذاري بر آن هستيم که ما را در حرکت از وضع موجود به سمت وضع مطلوب ياري ميرساند.
فهرست منابع:
۱- قرآن
۲- آیت الله مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۵، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۷
۳- بستاني، حسين، نابراي جنسي، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۹
۴- چراغي کويتاني، اسماعيل، خانواده، اسلام و فمينيسم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) ، ۱۳۸۸
۵- دانشهاي فمينيستي، ترجمه و نقد تعدادي از فعالان دايرهالمعارف فلسفي، دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، ۱۳۸۲
۶- کلاين، آلن آر، عريان کردن فمينيسم، طاهره توکلي، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۷
۷- مطهری، مرتضی ،تعلیم وتربیت در اسلام، انتشارات صدرا، ۱۳۷۹
زینت طیبی - مریم عهدی
کد مطلب: 69666
آدرس مطلب: http://siasatrooz.ir/vdcceeqe.2bqoe8laa2.html