عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هفته گذشته روزهای پر کاری را سپری کرد که از سفر بشار اسد رئیس جمهور سوریه تا سفر تمیم امیر قطر در کنار سفر «آلنا دوهان» گزارشگر ویژه سازمان ملل در بررسی آثار اقدامات قهری یکجانبه به تهران و ... در این تحولات قابل توجه هستند.
در این میان آنچه بیش از سایر تحولات بازتاب یافته سفر انریکه مورا معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به تهران برای آنچه استمرار مذاکرات برجامی نامیده شده است میباشد. سفری که پس از آن بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در باب از سرگیری و به نتیجه رسیدن مذاکرات ابراز خوش بینی کرده و اتحادیه اروپا نیز با صدور بیانهای ادعای استفاده از تمام ظرفیتها برای به نتیجه رسیدن مذاکرات را مطرح داشته است. این رویکرد به اصطلاح مثبت غربیها به این سفر و مذاکرات در حالی صورت میگیرد که در باب مواضع غربیها چند نکته قابل توجه است:
نخست آنکه در ورای این ادعاهای به ظاهر مثبت باید رویکرد عملی نیز بر اساس چارچوبهای مذاکراتی که در دور هفتم مذاکرات از سوی ایران مطرح شد صورت گیرد. اینکه غرب برای جلوگیری از افزایش بهای نفت به دلیل جنگ اوکراین از تعامل با ایران بگوید چنانکه بورل اخیرا اعلام کرد ایران ظرفتی از انرژی است که نمیتوان نادیده گرفت، قطعا نمیتواند کارکردی در روند مذاکرات داشته باشد.
در این چارچوب غرب از یک سو باید پایبندی خود به اصول مذاکراتی یعنی لغو تمام تحریمها، راستی ازمایی این لغو از سوی ایران و تضمین تکرار نشدن بدعهدی های گذشته غرب و در نهایت خودداری از بازکردن پرونده زیاده خواهی موشکی و منطقه ای را در عمل نشان دهد. و از سوی دیگر موضعی قاطع و صریح در برابر اقدامات خصمانه آمریکا علیه ایران و مذاکرات اتخاذ نماید که محکومیت اقدام اخیر کنگره در باب تحریم بانک مرکزی و حفظ سپاه در لیست تروریستی آمریکا گامی مقدماتی در این راه میتواند باشد.
دوم آنکه مفهوم هر اقدامی برای به نتیجه رسیدن مذاکرات در بیانیه اتحادیه اروپا باید به صورت شفاف معنا و عنوان گردد. تجربه نشان داده است که غرب همواره به دنبال فرصتی بوده تا از شرایط داخلی ایران برای باج خواهی مذاکراتی بهره گیرد و در این راه نیز با بوقها و بنگاههای رسانهای خویش تلاش نمود تا فضایی غبارآلود را در داخل ایران ایجاد و یا به برخی اعتراضات به مسائل اقتصادی و اجتماعی دامن زده و با دادن ظریب سیاسی و امنیتی به آنها سیاست فشار و مذاکره را اجرا نماید. در همین چارچوب نیز غرب همواره کوچکترین تغییر اقتصادی در ایران را با رویکرد بحران اقتصادی و سرنوشت نامعلوم اقتصاد تعریف و تفسیر نموده و برآن بوده تا فضایی التهاب آمیز را در کشور ایجاد و یا به اعتراضهای معیشتی و اقتصادی مردم دامن زند.
اکنون با توجه به اصلاحات اقتصادی و مسائل پیرامون آن که برخی اعتراضهای خیابانی را نیز به همراه داشته این امر مطرح است که منظور غرب از استفاده از تمام ظرفیتها، دامن زدن و جهتدار کردن این اعتراضهای مردمی به سمت مسائل امنیتی و سیاسی است تا در لوای آن به باج گیری در پای میز مذاکره بپردازد.
غرب باید به صورت شفاف عنوان دارد که منظور آن از تمام راهکارها چیست و در عین حال به جای دخالت و جهتدار ساختن مسائل داخلی ایران در چارچوب وظایف خویش یعنی لغو تحریمها گام بردارد. ابهام در صداقت رفتاری غرب زمانی آشکارتر میشود که دیروز انگلیس با صدور بیانیهای ایران هراسانه، خواستار خودداری اتباعش از سفر به ایران به خاطر مسائل امنیتی شده است و فرانسه نیز سرپرست سفارت ایران در این کشور را با ادعاهای واهی احضار کرده است.
به تقدیر میتوان گفت که رضایتی که غرب از سفر مورا و استمرار مذاکرات مطرح است دارای پیش شرطها و مولفههایی است که در صورت اجرایی نشدن آنها عملا غرب نمیتواند انتظاری برای بهبود روند مذاکرات داشته باشد چرا که خطوط قرمز ایران مشخص است و تنها راه به نتیجه رسیدن مذاکرات تن دادن غرب به این خطوط قرمز است.
نویسنده: قاسم غفوری
در این میان آنچه بیش از سایر تحولات بازتاب یافته سفر انریکه مورا معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به تهران برای آنچه استمرار مذاکرات برجامی نامیده شده است میباشد. سفری که پس از آن بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در باب از سرگیری و به نتیجه رسیدن مذاکرات ابراز خوش بینی کرده و اتحادیه اروپا نیز با صدور بیانهای ادعای استفاده از تمام ظرفیتها برای به نتیجه رسیدن مذاکرات را مطرح داشته است. این رویکرد به اصطلاح مثبت غربیها به این سفر و مذاکرات در حالی صورت میگیرد که در باب مواضع غربیها چند نکته قابل توجه است:
نخست آنکه در ورای این ادعاهای به ظاهر مثبت باید رویکرد عملی نیز بر اساس چارچوبهای مذاکراتی که در دور هفتم مذاکرات از سوی ایران مطرح شد صورت گیرد. اینکه غرب برای جلوگیری از افزایش بهای نفت به دلیل جنگ اوکراین از تعامل با ایران بگوید چنانکه بورل اخیرا اعلام کرد ایران ظرفتی از انرژی است که نمیتوان نادیده گرفت، قطعا نمیتواند کارکردی در روند مذاکرات داشته باشد.
در این چارچوب غرب از یک سو باید پایبندی خود به اصول مذاکراتی یعنی لغو تمام تحریمها، راستی ازمایی این لغو از سوی ایران و تضمین تکرار نشدن بدعهدی های گذشته غرب و در نهایت خودداری از بازکردن پرونده زیاده خواهی موشکی و منطقه ای را در عمل نشان دهد. و از سوی دیگر موضعی قاطع و صریح در برابر اقدامات خصمانه آمریکا علیه ایران و مذاکرات اتخاذ نماید که محکومیت اقدام اخیر کنگره در باب تحریم بانک مرکزی و حفظ سپاه در لیست تروریستی آمریکا گامی مقدماتی در این راه میتواند باشد.
دوم آنکه مفهوم هر اقدامی برای به نتیجه رسیدن مذاکرات در بیانیه اتحادیه اروپا باید به صورت شفاف معنا و عنوان گردد. تجربه نشان داده است که غرب همواره به دنبال فرصتی بوده تا از شرایط داخلی ایران برای باج خواهی مذاکراتی بهره گیرد و در این راه نیز با بوقها و بنگاههای رسانهای خویش تلاش نمود تا فضایی غبارآلود را در داخل ایران ایجاد و یا به برخی اعتراضات به مسائل اقتصادی و اجتماعی دامن زده و با دادن ظریب سیاسی و امنیتی به آنها سیاست فشار و مذاکره را اجرا نماید. در همین چارچوب نیز غرب همواره کوچکترین تغییر اقتصادی در ایران را با رویکرد بحران اقتصادی و سرنوشت نامعلوم اقتصاد تعریف و تفسیر نموده و برآن بوده تا فضایی التهاب آمیز را در کشور ایجاد و یا به اعتراضهای معیشتی و اقتصادی مردم دامن زند.
اکنون با توجه به اصلاحات اقتصادی و مسائل پیرامون آن که برخی اعتراضهای خیابانی را نیز به همراه داشته این امر مطرح است که منظور غرب از استفاده از تمام ظرفیتها، دامن زدن و جهتدار کردن این اعتراضهای مردمی به سمت مسائل امنیتی و سیاسی است تا در لوای آن به باج گیری در پای میز مذاکره بپردازد.
غرب باید به صورت شفاف عنوان دارد که منظور آن از تمام راهکارها چیست و در عین حال به جای دخالت و جهتدار ساختن مسائل داخلی ایران در چارچوب وظایف خویش یعنی لغو تحریمها گام بردارد. ابهام در صداقت رفتاری غرب زمانی آشکارتر میشود که دیروز انگلیس با صدور بیانیهای ایران هراسانه، خواستار خودداری اتباعش از سفر به ایران به خاطر مسائل امنیتی شده است و فرانسه نیز سرپرست سفارت ایران در این کشور را با ادعاهای واهی احضار کرده است.
به تقدیر میتوان گفت که رضایتی که غرب از سفر مورا و استمرار مذاکرات مطرح است دارای پیش شرطها و مولفههایی است که در صورت اجرایی نشدن آنها عملا غرب نمیتواند انتظاری برای بهبود روند مذاکرات داشته باشد چرا که خطوط قرمز ایران مشخص است و تنها راه به نتیجه رسیدن مذاکرات تن دادن غرب به این خطوط قرمز است.
نویسنده: قاسم غفوری