تحولات اخیر روسیه و شورش گروه شبه نظامی واگنر را می تواند از ابعاد مختلفی تحلیل و بررسی نمود و برای وقوع و پایان آن دلایلی را برشمرد اما آنچه واجد اهمیت است نه تحلیل این اتفاق در خاک روسیه و پرداختن به ابعاد سیاسی و نظامی آن است. بلکه برای مخاطب ایرانی مهم این است که این اتفاق می تواند چه اثراتی در زندگی مردم ایران داشته باشد.
آنچه گفتی است این که جریانی در داخل کشور با حمایت سرویس های غربی و با فریفتن عده ای در پی برهم زدن و نظم و امنیت عمومی بودند که خوشبختانه راه به جایی نبردند این طیف ورشکسته که مانند غریقی در پی چنگ زدن به هر تخته پاره ای برای حفظ حیات خود هستند با ذوق زدگی اخبار روسیه را به گونه ای پوشش دادند و چنان مخاطبان خود را ساده لوح پنداشتند که حقیقتا باید بالاترین مدال در شارلاتانیسم سیاسی از سوی اربابان شان به ایشان اعطا ء گردد. گروهی ورشکسته که به هر اتفاق مربوط و نامربوط دل می بینند و با طرح مغالطه «پهلوان پنبه» سعی دارند همه چیز را به هم ارتباط دهند تا شاید شورشی که در ایران و در راستای اهداف ضد ملی خود در داخل کشور به راه انداختند جانی تازه گرفته و فریب خوردگان احتمالی امید خویش را نا امید نپندارند.
باید از این افراد سوال کرد وجود دولت پوتین در روسیه و یا عدم وجود آن چه ارتباطی به بقای جمهوری اسلامی دارد ؟ آیا در زمان جنگ تحمیلی شوروی و آمریکا و تمامی کشورهای اثرگذار عالم در مقابل کشور تازه انقلاب کرده ی ما قرار نداشتند ؟فرض کنید دولت روسیه به هر دلیل از میان برود چرا باید بقای جمهوری اسلامی بخطر بیفتد ؟ هیچ ملازمه ای میان بقای جمهوری اسلامی و سرکار ماندن دولت پوتین برقرار نیست. این یک حقیقت میدانی است هرچند بودن و یا نبودن متحدان بین المللی می تواند برروی کنش های هر کشوری اثر بگذارد ولی اصل بقاء کشور های مستقل را نمی تواند در خطر قرار دهد.
یکی از عللی که می توان برای این تحلیل آشوب طلبان داخلی فرض کرد داشتن زمینه ی تاریخی در مورد رژیم ساقط شده ی پهلوی است حکومتی که ایجاد و بقاء آن برخاسته از خاستگاه خارجی خصوصا آمریکا بود کسانی که با کودتای سید ضیاء بر سرکار آمده بودند و با کودتای 28 مرداد دوام یافتند و خیال داشتند با کودتای هایزر ادامه دهند . این خط تحلیلی یقینا ارتباطی با نظامی بر آمده از باورهای مذهبی و ملی مردم که توانسته با بحران‌های ساخته غرب و شرق چون جنگ تحمیلی ،ترورهای گسترده ی دهه ی شصت و تحریم های همه جانبه خود را حفظ نماید و عمق راهبردی و نفوذ منطقه ای او کابوس غرب و غرب پرستان شده است ندارد .جریان غرب گرا و غرب گدا متاسفانه نه برای ظاهر سیاسی خود و نه برای شعور مخاطبان خود و نه برای آرامش روانی مردمی که اصلا تحولات جهانی ذره ای برای ایشان اهمیت نداشته و در پی زندگی روزمره خود هستند ارزش قائل نیستند.
آنچه گفتی است این که جریانی در داخل کشور با حمایت سرویس های غربی و با فریفتن عده ای در پی برهم زدن و نظم و امنیت عمومی بودند که خوشبختانه راه به جایی نبردند این طیف ورشکسته که مانند غریقی در پی چنگ زدن به هر تخته پاره ای برای حفظ حیات خود هستند با ذوق زدگی اخبار روسیه را به گونه ای پوشش دادند و چنان مخاطبان خود را ساده لوح پنداشتند که حقیقتا باید بالاترین مدال در شارلاتانیسم سیاسی از سوی اربابان شان به ایشان اعطا ء گردد. گروهی ورشکسته که به هر اتفاق مربوط و نامربوط دل می بینند و با طرح مغالطه «پهلوان پنبه» سعی دارند همه چیز را به هم ارتباط دهند تا شاید شورشی که در ایران و در راستای اهداف ضد ملی خود در داخل کشور به راه انداختند جانی تازه گرفته و فریب خوردگان احتمالی امید خویش را نا امید نپندارند.
باید از این افراد سوال کرد وجود دولت پوتین در روسیه و یا عدم وجود آن چه ارتباطی به بقای جمهوری اسلامی دارد ؟ آیا در زمان جنگ تحمیلی شوروی و آمریکا و تمامی کشورهای اثرگذار عالم در مقابل کشور تازه انقلاب کرده ی ما قرار نداشتند ؟فرض کنید دولت روسیه به هر دلیل از میان برود چرا باید بقای جمهوری اسلامی بخطر بیفتد ؟ هیچ ملازمه ای میان بقای جمهوری اسلامی و سرکار ماندن دولت پوتین برقرار نیست. این یک حقیقت میدانی است هرچند بودن و یا نبودن متحدان بین المللی می تواند برروی کنش های هر کشوری اثر بگذارد ولی اصل بقاء کشور های مستقل را نمی تواند در خطر قرار دهد.
یکی از عللی که می توان برای این تحلیل آشوب طلبان داخلی فرض کرد داشتن زمینه ی تاریخی در مورد رژیم ساقط شده ی پهلوی است حکومتی که ایجاد و بقاء آن برخاسته از خاستگاه خارجی خصوصا آمریکا بود کسانی که با کودتای سید ضیاء بر سرکار آمده بودند و با کودتای 28 مرداد دوام یافتند و خیال داشتند با کودتای هایزر ادامه دهند . این خط تحلیلی یقینا ارتباطی با نظامی بر آمده از باورهای مذهبی و ملی مردم که توانسته با بحران‌های ساخته غرب و شرق چون جنگ تحمیلی ،ترورهای گسترده ی دهه ی شصت و تحریم های همه جانبه خود را حفظ نماید و عمق راهبردی و نفوذ منطقه ای او کابوس غرب و غرب پرستان شده است ندارد .جریان غرب گرا و غرب گدا متاسفانه نه برای ظاهر سیاسی خود و نه برای شعور مخاطبان خود و نه برای آرامش روانی مردمی که اصلا تحولات جهانی ذره ای برای ایشان اهمیت نداشته و در پی زندگی روزمره خود هستند ارزش قائل نیستند.
فرهاد ملاامینی - دبیر مجمع پیروان مهدی موعود (عج)
