مذاكرات اتمي ايران با شش قدرت جهاني در جريان است و نتانياهو، نخستوزير اسرائيل هم طبق معمول در تلاش است در سخنرانياش در كنگره امريكا، بر روند موفقيت اين مذاكرات اخلال ايجاد كند. در اين ميان چيزي كه براي نگارنده عجيب است، نقشي است كه امريكا و متحدان اروپايياش در بازي كردن نقش پليس هستهاي دنيا براي خود قائلند؛ نقشي كه توسط سازمانهاي بينالمللي، نظير سازمان ملل و شوراي امنيت و سازمان انرژي هستهاي هم به رسميت شناخته شده، كه اين خود نشان از غيرمستقل بودن اين سازمانها و اينكه آنها عروسكهاي خيمه شببازي در دستان امريكا هستند است.
امريكا وانمود ميكند منجي انسانهاي دنياست و مي خواهد مانع از اين شود كه به ادعاي خود، يك كشور بيمسئوليت صاحب سلاح هستهاي شود و دنيا را تهديد كند. سوال اين است كه چه كسي اين صلاحيت را به امريكا داده كه خود را مسئول چنين اموري كند؟ امريكا بر چه اساسي اين حق را به خود ميدهد كه در مورد برنامههاي هستهاي يا سلاحهاي هستهاي ساير كشورها و اين كه چه كشوري ميتواند انرژي يا سلاح هستهاي داشته باشد و چه كشوري نميتواند، تصميمگيري كند؟ منطق حكم ميكند كه اگر كشوري بايد چنين نقشي داشته باشد، بيشك اين كشور نبايد كشوري باشد كه خود آلوده ترين پرونده را در زمينه استفاده از سلاحهاي هستهاي دارد و در زرادخانههايش پرتعداد ترين كلاهكهاي هستهاي را نگهداري ميكند. منطق حكم مي كند كه قلدري نبايد معياري باشد براي تعيين تكليف براي ديگران.
امريكا تنها كشوري است كه در تاريخ دنيا از سلاحهاي هستهاي استفاده كرده (در پايان جنگ جهاني دوم در ژاپن) و صدها هزار انسان را از بين برده و دو شهر پرجمعيت را به تلي از خاكستر تبديل كرده است. در طرف ديگر ماجرا سازمانهايي را داريم كه به عنوان اهرم فشار در دستان امريكا عمل ميكنند؛ سازمانهايي نظير سازمان ملل و سازمان انرژي هستهاي كه تاريخ ثابت كرده هميشه جانب قدرتهاي تهاجمي را گرفتهاند و هميشه حق را به طرف قويتر دادهاند. اين در حالي است كه فلسفه وجودي اين سازمانها، حمايت از ضعفا در برابر قدرتهاي زورگو و ظالم است، در حالي كه در عمل عكس اين عمل اتفاق ميافتد. امريكا از طريق اين سازمانها، و به بهانه برقراري امنيت براي جهانيان و برطرف كردن تهديداتي كه زندگي انسانها را به مخاطره مياندازند، هميشه برنامه سياسي استراتژيك خود را دنبال كرده است. براي مثال، شاهد بوديم كه سازمان ملل چگونه تحت نفوذ و در واقع به دستور سازمانهاي اطلاعاتي امريكا، به دروغ اعلام كرد عراق داراي سلاحهاي كشتار جمعي است و نيز، شاهد بوديم كه سازمان بينالمللي انرژي هستهاي چگونه تحت تاثير سازمانهاي اطلاعاتي امريكايي، اطلاعات غلط درباره برنامه هستهاي ايران منتشر كرده و اين كشور را متهم به داشتن برنامه هستهاي نظامي كرده است.
واقعيت اين است كه صحنه تكاندهنده انفجار بمبهاي هستهاي امريكايي بر فراز شهرهاي هيروشيما و ناكازاكي هيچگاه از حافظه جمعي دنيا پاك نخواهد شد. در آن زمان امريكا سعي كرد به دنيا بقبولاند كه استفاده از اين بمب هستهاي بود كه باعث شد جنگ ويرانگر جهاني به اتمام برسد (گرچه تاريخ نشان ميدهد به هيچ عنوان چنين چيزي درست نيست) و تئوريسينهاي امريكايي در خلال جنگ سرد به دنيا قبولاندند كه اگر بمب هستهاي در دستان آدمهاي خوب، يعني عموسام(امريكاييها) باشد، به نفع دنياست و اگر در دستان آدمهاي بد، يعني دشمنان امريكا باشد، فاجعهاي است براي دنيا.
اكنون با وجودي كه سالهاست شوروي از بين رفته، همچنان امريكا، روسيه، انگليس، فرانسه، چين و اعضاي ناتو (نظير بلژيك، هلند، آلمان و ايتاليا)، داراي سلاحهاي هستهاي هستند و اين يعني هر آن، دنيا در آستانه نابودي هستهاي قرار دارد. متاسفانه، تا زماني كه سازمانهاي بينالمللي، كه وظيفهشان حفاظت از جان انسانها و حفظ ارزشهاي اخلاقي و انساني و تامين صلح براي دنياست، ابزاري باشند در دستان ابرقدرتها، نابودي هستهاي همچنان روي دنيا سايه انداخته است. تا وقتي كه سازمانهاي بينالمللي نظير سازمان بينالمللي انرژي هستهاي نتوانند به شكل مستقل فعاليت كنند (مثلا مانع فعاليتهاي وسيع هستهاي اسرائيل شوند)، پليس دنيا كشوري خواهد بود كه خود سياهترين پرونده در زمينه سلاحهاي هستهاي دارد. تا وقتي كه قانون را قويترها و قلدرها مينويسند، دنياي عاري از سلاح هستهاي رويايي بيش نخواهد بود.
كنيز فاطيما - ترجمه و تلخيص بهراد دربندي