درحالی به سالگرد شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی نزدیک می شویم که نه تنها دوستان او بلکه دشمنان او نیز او را ستایش می کنند. فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در دفاع مقدس، سازماندهنده نیروهای حزب الله در جنگ ۳۳ روزه لبنان و فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران و کابوس داعش و جبههالنصره و در راس آنها امریکا و رژیم صهیونیستی بود.
شیوه عملکرد خاص وی زبانزد دوست و دشمن بود و او علاوه بر اقتدار نظامی، مجهز به آشنایی با اصول دپیلماتیک بود. با این حال برخلاف برخی از دولتمردان و سیاست مداران عملکرد انفعالی را بر نمی تافت و میتوانست از ابزارهای مختلف در زمانهای بحران بهره جوید.
اگرچه سردار سلیمانی تا قبل از درگیریها در سوریه و عراق برای بسیاری از مردم کشورمان به طور کامل شناخته شده نبود، اما دشمنان نظام به خوبی از او و تسلط بر مدیریت نظامی و تحلیلگری سیاسی اش آگاه بودند چرا که او در ردیف ۱۱ استراتژیست برتر دنیا قرار داشت.
او تنها سرداری بود که علاوه بر سه نشان فتح توانسته بود بعد از انقلاب به دریافت نشان ذوالفقار که بالاترین نشان عالی نظامی در کشور و مخصوص انجام رشادت در جنگ بود دریافت کند.
عملکرد خاص سردار شهید سلیمانی به گونهای بود که بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران بر این باورند که بایستی این رویکرد به عنوان رویکردی برگزیده برای مدیران کشور در نظر گرفته شده و مرتباً یادآوری شود.
اقتدار با چاشنی دیپلماسی
اگرچه در برخی از معادلات منطقهای میتوان مشکلات را به وسیله دیپلماسی حل کرد اما این روش همه حال کاربردی نبوده و مداخله در برخی از مسائل ضرورتی اجتناب ناپذیر است. یعنی سیاست خارجی تا آنجا به کار میآید که موجب رفع تهدید شود اما زمانی که نیاز به دخالت وجود دارد برخورد منفعل موجب گستاخی دشمن خواهد شد. مردم ایران پیش از این طعم اینگونه تصمیم گیریها را چیشیدهاند، نمونه این امر نیز بهره گیری از سیاست خارجی و دیپلماسی برای حل مشکل طالبان در منطقه بود. ابوالفضل ظهرهوند سفیر اسبق ایران در افغانستان در این باره گفته؛ در دولت اصلاحات وزارت خارجه به دنبال این بود که با استفاده از سیاست خارجی مساله طالبان و درگیریها در افغانستان را در مسیر نرمالیزاسیون پیش ببرد و به همین دلیل از ظرفیتهای نهضتی ایران در افغانستان و پاکستان غافل بود و به این امر اهمیتی نمیداد. چنین طرز فکری موجب شد تا برخی دستاوردهای کشورمان در افغانستان را در کنفرانس بن تحویل آمریکا بدهند. با این حال سردار سلیمانی رویکردی تازه را در این مسیر بنیان گذاشت و آن اقتدار اسلامی با چاشنی دیپلماتیک بود. وی در پاسخ عدهای که مخالف عملکرد او در عراق، سوریه و نبرد با داعش بودند و بر موارد دیپلماتیک تاکید می کردند، گفته بود؛ در مورد اینکه چرا در بُعد حکومتی تصمیم گرفتیم در سوریه و عراق وارد شویم، بایستیم و کمک کنیم، چند مسئله مهم وجود دارد که اینها حلش از راه دیپلماسی غیرممکن است یعنی میخ دیپلماسی با هر چکشی به سنگ سخت این موضوع فرو نمیرود.» سردار سلیمانی در ادامه گفته بود؛«اگر بعضی از کارها با دیپلماسی قابل حل بود، هیچکس مصلح تر از امیرالمؤمنین(ع) نبود، هیچکس مصلح تر از امام حسین(ع) نبود، چرا امام حسین و چرا امیرالمؤمنین در بعضی جاها دست به شمشیر بردند و چرا امام حسین با خون خودش و فرزندانش آمد از اسلام، با خون دفاع کرد ؛ چون آن منطق، منطق دیپلماسی نبود. در مورد تروریستهای منطقه راهی جز مقابله نیست، وقتی که منطق طرف مقابل این است که شما از نظر دینی واجبالقتل هستید و کشتن تو به هر تعداد بهشت را بر او واجب میکند، آیا امکانی برای این دیپلماسی وجود دارد؟»
با این حال دیری نگذشت که حس رضایتمندی از امنیت در ایران در مقایسه با برخی کشورهای منطقه سبب شد که اغلب چهرههای اصلاحطلب نیز از این مداخلههای نظامی ابراز رضایت کنند و آن را معقول بدانند. اما در میان آنها بوده و هستند که همچنان بر اعتقاد پوچ خود اصرار دارند.
برای شهید سلیمانی هیچ فرقی نداشت که دشمن در چه جایگاهی قرار داشته باشد و زمانی که مایک پمپئو به عنوان ریاست سازمان سیا به او نامه هشدار آمیز فرستاد، او حتی این نامه را باز نکرد.
در عین حال شاهد هستیم که هیچ سخنرانی از این سردار وجود ندارد که بیانگر موضعش پیرامون توافق هستهای باشد و این سکوت معنا دار سردار قطعاً تنها به خاطر جایگاه نظامی او نیست.
بکار گیری دیپلماسی بهتر از یقه دیپلماتی
با این حال وی در بکارگیری دیپلماسی به اندازه توان نظامی خود مهارت داشت. حسین امیر عبدالهیان مشاور رئیس مجلس در امور بینالملل در این باره گفته؛ با اینکه یک ژنرال ارشد نظامی بود اما در مذاکره یک دیپلمات به معنای واقعی بود. بارها دیدم که دکتر ظریف به این موضوع اشاره کرد. سردار به عنوان یک مرد نظامی می توانست دهها و صدها جلسه با وزیر امور خارجه داشته باشد و آقای ظریف جدای از موقعیت نظامی ایشان وقت میگذاشت و با او صحبت میکرد. برخی نظامی ها فقط در چارچوب نظامی خودشان هستند و می مانند ولی سردار سلیمانی به این شکل نبود. وی افزود: سردار سلیمانی با بصیرت، سیاست ورزی را در مراحل مختلف طی کرده بود. این طور نبود که فقط با عراق، سوریه و غیره مواجه باشد با بسیاری از کنش گران بین المللی و منطقهای در تماس بود. با این حال در اوج فعالیت هایش توجهاش به جزئیات و موضوعات انسانی و اخلاقی از بین نمیرفت.
محبوب در قلوب مردم
اما نباید فراموش کرد که سردار سلیمانی نه تنها در قلوب مردم ایران، بلکه در قلوب مردم منطقه نیز جایگاه ویژهای داشته و دارد و این جایگاه و پایگاه مردمی قدرتی بسیار ویژه به او داده بود. سفیرسابق ایران در اردن با بیان اینکه شخصیت وجودی و قابلیت انعطافی حاج قاسم سلیمانی سبب شد تا مردم منطقه او را دوست داشته و شهید بینالمللی مقاومت بنامند، اظهار داشت: حاج قاسم اعتقاد راسخی درخصوص تشکیل جبهه مقاومت برای مبارزه با رژیم صهیونیستی داشت. «مجتبی فردوسی پور» سفیر سابق ایران در اردن در این زمینه افزود؛ با کودکان آسیب دیده از حوادث طبیعی در ایران و حوادث تروریستی در سوریه، عراق و افغانستان پدرانه رفتار میکرد. حاج قاسم همین روحیه و قابلیت انعطاف را میتوانست با پدران و مادران شاید از نعمت سواد برخوردار نبودند، برقرار کند، به گونهای که از جنس آنان محسوب میشد.
به گفته فردوسی پور در غرب آسیا در مورد او چنین می گفتند؛ او نشانی از جنگ ویتنام یا جنگهای منطقهای ندارد اما به قدری برمنطقه و فرماندهی راهبردی آن مسلط است که این مدالها برای او پشیزی ارزش ندارد در کشورهای عربی نیز می گفتند اگر بخواهند ژنرال حقیقی امروز منطقه شناخته شود، آن سردار سلیمانی است. چرا که او سرداری بینشان و بیادعاست.
وی تصریح کرد: با این حال او فرمانده کاریزماتیکی بود. وقتی که در مقابل روسای جمهور و رهبران عالیرتبه در طیف هژمونی قدرت منطقهای و بینالمللی قرار میگرفت با او در قامت یک رئیس جمهور مذاکره کردند.
محبوبیت از زبان دشمنان
رفتار سردار سلیمانی چنان بود که نه تنها در عراق و سوریه بلکه در کشورهای منطقه و به اذعان رسانههای غربی جایگاه ویژه داشت . روزنامه ایندیپندنت قبل از شهادت سردار سلیمانی در این باره نوشته بود؛ قاسم سلیمانی تنها در عراق و سوریه چهرهای اثرگذار نیست؛ او در ۲۵ سال گذشته در افغانستان نیز به اندازه کافی حضور و نفوذ داشته است.
این روزنامه نوشت: سردار قاسم سلیمانی در بحبوحه قدرت گرفتن طالبان در افغانستان، بهخصوص پس از کشتن دیپلماتهای ایرانی در شهر مزار شریف توسط طالبان، به عنوان فرمانده سپاه قدس شروع به برقراری رابطه با مجاهدینی که در صف مبارزه با طالبان قرار داشتند، کرد و حمایتهای سپاه قدس از گروه ائتلاف شمال به رهبری احمد شاه مسعود بیشتر شد. هم اکنون سلیمانی در میان اهل تشیع افغانستان هواداران بسیاری دارد و او را نگهبان زیارتگاههای اهل تشیع و مبارز علیه استکبار میدانند. محمد محقق، از رهبران جهادی اهل تشیع، او را «سردار استوار اسلام » لقب داده بود. هالی ویلیامز کارشناس شبکه CBS آمریکا در تحلیل شخصیت او می نویسد که بسیاری از دشمنان سردار سلیمانی اعتراف کردند که او یک نابغه نظامی بوده است. او همچنین مینویسد که سردار سلیمانی در مواجهه با چهار دهه تحریم آمریکا، نماد و چهرهای از مقاومت ملی مردم ایران را به طور گسترده نشان میدهد. سردار سلیمانی در عین قدرت روحیهی مکتبی و بیآلایش و سادگی در رفتار داشت. حسین امیر عبدالهیان مشاور رئیس مجلس در امور بین الملل در این باره گفت: ایشان در جایگاهی بود که باید به وزیر خارجه زنگ میزد و آن درخواست را میکرد. اما اگر حس میکرد مثلاً در نهایت کار قرار است کارشناس یا معاون سادهی اداره سیاسی در وزارت خارجه، آن کار را انجام دهد مستقیم به آن فرد زنگ میزد. وی افزود:بارها من میدیدم وقتی که در پیچیدگیهای مسائل منطقه و مشکلاتی که به ایشان روی آورده بود و به بنبست رسیده بود میرفت با حضرت آقا ملاقات میکرد؛ یا در جلسهای که راجع به موضوع برگزار میشد و حضرت آقا در آنجا رهنمودها و توصیههایی داشتند، وقتی ایشان بیرون میآمد مثل کسی بود که در یک چشمهی آب زلال رفته، سیراب شده و او خود را سرباز صفر ولایت و نظام جمهوری اسلامی می دانست و تاکید داشت که؛ سرباز ملت شجاع و عزیزتر از جانم بوده و انشاءالله با استعانت از خدای سبحان تا آخر عمر در همین جایگاه «سربازی»خواهم بود.
چنین روحیه و تفکری است که مکتب سلیمانی را شکل داده و ایجاب میکند که مسئولین خود را مدیون این مکتب بدانند و در راهی که سردار دلها پیش روی همگان قرار داد گام بگذارند.