سيد محمود دعايي جزو چهرههاي به ظاهر اصلاحطلبي است كه همواره در راه اعتدال گام برداشته است. او طي همه اين سالهاي پس از انقلاب، دچار افراط و تفريط نشده است و همواره جزو چهرههاي معتقد، دلسوز و منطقي جريان اصلاحات به شمار ميرفته است.
سايت مشرق گفتوگويي مفصل با وي داشته كه به نقل خاطرات پيش از انقلاب پرداخته و به امروز رسيده است. در ذيل بخشهايي از اين گفتوگو كه به زمان حاضر نزديكتر است را ميتوانيد بخوانيد:
فکر می کنم شما در مجلس پنجم در لیست کارگزاران قرار داشتید چون اصلاحطلبان هم هنوز در رقابت انتخابات ریاست جمهوری پیروز نشده بودند.
بله کارگزاران، مجمع روحانیون و جامعه روحانیت بود که لیست داده بودند و تصادفا من در آن مجلس در لیست هر سه این گروه ها بودم. در آن مجلس اکثریت با دوستان جامعه روحانیت بود و البته یک اقلیت قوی و چند نفری هم از دوستان مجمع و کارگزاران بودند و این نگرانی وجود داشت که کابینه آقای خاتمی رأی نیاورد و آنجا بود که من در دفاع از کابینه آقای خاتمی صحبت کردم و عمدتاً هم از آقای خرازی و آقای مهاجرانی دفاع کردم.
همیشه برای ما این سوال مطرح بود که چگونه شما در دولت آقای هاشمی مشی ایشان را قبول داشتید و ناگهان بعد از پیروزی دوم خرداد، طرفدار دولت اصلاحات شدید در حالیکه دولت اصلاحات در مقابل دولت کارگزاران تشکیل شده بود و به لحاظ فکری هم در مقابل هم قرار داشتند؟
نه مقابل هم نبود.
جریان کارگزاران و حتی جامعه روحانیت با اصلاحات دو جریان مقابل هم بودند. در سال ۷۶ آقای ناطق نوری و خاتمی از دو طیف مقابل هم بودند.
نه. جامعه روحانیت در مقابل کارگزاران و اصلاحطلبان بود.
خب بعد چطور میشود که شما هم طرفدار آقای هاشمی بودید هم آقای خاتمی؟
برای اینکه آقای هاشمی و آقای خاتمی به هم نزدیک بودند.
آن زمان که به هم نزدیک نبودند!
چرا بودند. اکثر کابینه آقای خاتمی از عناصر دولت آقای هاشمی بودند.
اصلا جریان دوم خرداد در تقابل با جریان آقای هاشمی شکل گرفت و همواره تندترین شعارها را این جریان علیه آقای هاشمی سرمیدادند!
نه اینطور نبود. فقط عناصر تندرویی که بعداً قوام و شکل گرفتند مثل اکبر گنجی و عباس عبدی و... بود که علیه آقای هاشمی بودند. البته بعدا هم اذعان کردند که اشتباه میکردند. جریان حاکم دولت خاتمی با آقای هاشمی مرتبط بود. حتی اکثر وزرای کابینه آقای هاشمی در کابینه آقای خاتمی هم بودند. معاون اول آقای رفسنجانی (مرحوم دکتر حبیبی) معاون اول آقای خاتمی هم بود. آقای نوربخش، آقای مهاجرانی، آقای خرازی و.. عناصر کلیدی بودند که در هر دو کابینه (آقای هاشمی و آقای خاتمی) حضور داشتند. بنابراین این دو دولت در تقابل باهم نبودند. عناصر تندرو و رادیکالی بودند که صاحب نشریه هم بودند.
این بحث صرفا به چند عنصر تندرو محدود نمیشود، اگر خاطرتان باشد در مجلس ششم جریان اصلاحات عملا دست به توهین و تخطئه گسترده آقای هاشمی زدند و حتی او را عالیجناب سرخپوش نامیدند!
بله. اما اینها توسط عناصر تندرو بود که بعد هم به اشتباه خود پی بردند و نتیجه رفتار خود را دیدند. نتیجهاش هم این بود که همه چیز را از دست دادند. منتها نمیشود همه اینها را به حساب آقای خاتمی و اصلاحات گذاشت. در درون اصلاحات عناصر عاقل و معتدل و فهمیدهای بودند که مشی متفاوتی داشتند و عناصر تندرویی هم بودند که تصور میکردند با این شیوهها میتوانند حتی مقابل رهبری و آقای هاشمی بایستند، اینها حتی تصور میکردند میتوانند مقابل آقای خاتمی هم بایستند و از ایشان هم عبور کنند. که به هرحال هم خودشان هم همه همراهانشان را به وادی رساندند که هشت سال در انزوای کامل قرار بگیرند و مشکلاتی را پیش بیاورند.
با توجه به اینکه دولت آقای خاتمی در نگاه شما همسو با دولت آقای هاشمی است؛ تعبیرتان از دولت آقای روحانی چیست و این دولت را به کدامیک از دولتها نزدیک میدانید؟
ما این دولت را دولت امید میدانیم. تقریبا میشود گفت که به یک معنا تز و سنتز و آنتیتز داریم. این دولت، آنتی تز دو، سه جریان تندروی تجربه شده هم در جریان چپ و هم راست انقلاب است که در نهایت به یک منطق اعتدال و خردگرایانه رسیده که همه (هم جریان آقای خاتمی، هم جریان آقای هاشمی) به آن امید بستهاند. عمدتاً آقای روحانی یار نزدیک آقای هاشمی بوده است. هم در دوران فرماندهی آقای هاشمی در جبههها، هم در شورای عالی امنیت ملی و چه در دوران تشخیص مصلحت نظام؛ به هرحال ایشان یک عنصر صد درصد مرتبط و نزدیک و همسو با آقای هاشمی بوده است. آقای خاتمی هم به دلیل منش خردگرایانهای که داشته هم خودش هم کسانی که به او وفادار ماندند، عنصری هست که همسو و هم جهت امثال آقای هاشمی و یاران خوب ایشان منهای تندروان جریان اصلاحات است.
اما ما متأسفانه در سال ۸۸ از آقای خاتمی مشی خردورزانهای را ندیدیم!
من در آن مقوله وارد نمیشوم، من آن را قبول ندارم و جواب نمیدهم.
نمی شود که جواب ندهید حاج آقا! چون همیشه در رسانهها شما را به ایشان منتسب میکنند و این شما هستید که برای ایشان جشن تولد میگیرید!
من آقای خاتمی را عنصر فهمیدهای میدانم که بعد از اینکه مقام معظم رهبری جریانات را از هر تحرکی نهی کردند ایشان و مجمع روحانیون هم بیانیه دادند و از حضور در هر تظاهرات و صحنهای خودداری کردند.
خب چرا موضع خود را علنی اعلام نکردند؟
علنی چه بگویند؟ وقتی اعلام میکنند در هیچ تظاهراتی شرکت نمیکنیم و حضور نخواهیم داشت دیگر چه کار کنند؟ علاوه بر آن ایشان هیچگاه مواضع خشن کسانی که مسبب آن جریان بودند را تأیید نکردند و بنده ایشان را به عنوان یک عنصر خیرخواه و علاقهمند به رهبری میشناسم.
دفاع ایشان از موسوی و کروبی چطور توجیه میشود؟
تا وقتی که بیانیه داده نشده بود دفاع در آن فضا بود.
اما الآن هم این دفاع ادامه دارد...
نه، دفاع از عملکرد آنها نیست. نگرانی از وضعیت آنها ممکن است باشد. یعنی دلسوزی برای آنها است که ای کاش خداوند فضایی را به وجود بیاورد که آنها بتوانند آزاد شوند.
یعنی میفرمایید آقای خاتمی قائل به عدم تقلب در انتخابات بود؟!
بله. اظهاراتی از ایشان هم در این زمینه نقل شده است.
در یکی از سایتها به نقل از شما نوشته شده بود که حضرتعالی معتقد به تقلب در انتخابات بودید، درست است؟
در سایتها خیلی چیزها مینویسند که درست نیست.
یعنی شما این مطلب را تکذیب میکنید؟
بله. اصلا این مقولات را فراموش کنید.
رأی به آقای روحانی به تعبیر خودتان رأی به تغییر بود به نظر شما تغییر شرایط اتفاق افتاده؟ ما در حال حاضر هم تندرویهایی را از نزدیکان رئیسجمهور میبینیم...
مثل چه تندروییهایی؟
نمونههای زیادی وجود دارد؛ مثل تغییرات گسترده در وزارت علوم، عملکرد وزیر ارشاد، عملکرد وزیر صنعت و معدن، یا اظهارات آقای ترکان و امثالهم که عملاً نشاندهنده آن است که دولت علیرغم شعار اعتدال، در عمل چنین چیزی را رعایت نمیکند و انگار همان فعالیتهای افراطی زمان دولت اصلاحات در حال شکلگیری است.
من این حرف را قبول ندارم... با اجازه من باید بروم...!