هنوز باور نداریم که انسانها خاکستریاند و تنها ۱۴ معصوم داشتیم که تمام شده است. هنوز در عمل این سخن را که انسانها در نقشها و زمانهای گوناگون تفاسیر مختلف را میطلبند نپذیرفتهایم که یا شخصیت خاصی را در حد بسیار زیاد بالا میبریم و یا یک نفر را به خاطر یک تفاوت دیدگاه همیشه محو میکنیم. صفر و صد دیدنها همیشه خطرآفرین است چه درباره نگاه به شخصیتها باشد و چه در برخورد با جریانهای سیاسی، عادت نداریم یک نفر و یک جریان را با همه خوبیها و بدیهایش آنالیز کنیم همین میشود که زمانی که یک شخص و جریان را بینقص جلوه داده و تلاش برای القای این بینقص بودن در افکار عمومی داریم یک دفعه فردی پیدا میشود که نقصی کوچک از او رو میکند که هم همه رشتههای ما پنبه میشود و هم اعتماد عمومی را از دست میدهیم. در مقابل یکدفعه از لابهلای عیبهایی که برای یک فرد طرح شده عنوان کردهایم چند خصوصیات مثبت را پیدا میکنند تا او را نشان قضاوتی ناعادلانه از سوی کشور معرفی کرده و باز اعتماد عمومی را خدشهدار کنند. این نگاههای صفر و صدی این نگاههای سانسوری خطرات جبرانناپیذیری را به کشور وارد میکند.
برای کشوری که سرمایه اصلی آن دارا بودن پشتوانه مردمی است خطر بزرگی است که با این اتفاقات سهلانگارانه اعتماد عمومی را دچار تزلزل کنیم. بیایید یکبار همه شخصیتها و جریانها و تفکرها را همانطور که هستند ببینیم، این نوع نگاه هم در تعاریف انسانی و عرفی زیباست و هم در تعاریف دینی و مذهبی. هم آیتالله طالقانی و آیتالله کاشانی نقاط ضعف دارند و هم مصدق نقاط قوت! مصدق مثلا میتواند پدری دلسوز باشد اما سیاستمداری سادهاندیش یا فریب خورده تعریف شود. یا آیتالله طالقانی میتواند به همان میزان که طرفدار دارد دشمن هم داشته باشد چه اشکالی دارد؟ نمیتوان تنها از یک بُعد دلخواه به شخصیت افراد وارد شد و انتظار داشت جامعه ابعاد دیگر شخصیتها را بررسی نکند و همان بُعد را پذیرفته و تحت تاثیر فضای خبری موافقان یا مخالفان بهانه جو قرار نگیرند. نمیتـوان انتظار داشت که یک نفر را تنها در یک بُد خلاصه کرد بهتر است درباره هر شخصیتی پروندهای از نقاط مثبت و منفی تهیه و به مردم ارائه کرد تا آنها دچار تعارض، عدم اعتماد و در نهایت نپذیرفتن سخنان داخلی نشوند.
نویسنده: مائده شیرپور