بحرانهاي اقتصادي و تبعيض سيستماتيك حاكم بر آمريكا موجب شده تا جنبش ملیگرای تگزاس که آرزوی جدا شدن از ایالات متحده آمریکا را دارند، کمپینی را آغاز کردهاند و قصد دارند با جمعآوری امضا زمینه لازم برای برگزاری همهپرسي سراسری برای جدایی این ایالت از آمریکا را در مارس ۲۰۱۶ میلادی فراهم کنند.
جنبش مليگراي تگزاس در ۳۱ شهر مختلف این ایالت به خیابانها ریختند تا ۷۵ هزار رای لازم برای برگزاری همهپرسي جدایی این ایالت از آمریکا را جمعآوري کنند.
تگزاس به تنهایی یک اقتصاد ۱۴۰۰ میلیارد دلاری در اختیار دارد که به تنهایی میتواند به حیات خود ادامه دهد. بررسيهاي تاريخي نشان ميدهد كه مسئله تجزيه از ابتدا از سوي ايالتهاي تشكيل دهنده ايالات متحده مطرح بوده، چنانكه در اعلاميه استقلال آمريكا در اواسط قرن ۱۷ آمده است كه، هرگاه هر شكلي از حكومت حق مردم را از بين ببرد، اين حق مردم است كه حكومت را تغيير داده يا سرنگونش كنند. دقيقاً همانطوري كه از بريتانياي سابق مستقل شدند. وقتي ۱۳ ايالت پيمان موسوم به «كنفدراسيون» را در سال ۱۷۸۱ امضا كردند، يك شرط مهم براي اين اتحاد قايل شدند و آن «اتحاد به شكل غيرمتعهد» بود. اساساً فدراليسم به همين معناست؛ كشورها بخشي از حاكميت خود را به يك حكومت مركزي ميسپارند و در عين حال براي هر دو حكومت (ايالتي و فدرال) محدوديتهايي به وجود ميآورند. بعدها هم كه تعداد ايالات به ۵۰ افزايش يافت، اين اصل حفظ شد و حتي برخي ايالات همچون؛ «ورمونت»، «نيويورك» و «رودآيلند» به شرطي قانون اساسي آمريكا را تصويب كردند كه «حق تجزيه» براي آنها محفوظ باشد. امروز اين تفكر در اكثر ايالات آمريكا شكل گرفته كه اگر مستقل شويم، مرفهتر و سعادتمندتر خواهيم بود. براي نمونه، فعالان جنبش «جمهوري دوم ورمونت» يا «جمهوري تگزاس» كه شديداً سعي دارند با وسوسه استقلال، مردم خود را قانع كنند كه اگر فقط مالياتي را كه به دولت فدرال ميدهند صرف ايالت خود كنند وضع زندگيشان دگرگون ميشود! تجزيه طلبان به اين گفته مشهور «توماس جفرسون» يكي از بنيانگذاران ايالات متحده آمريكا استناد ميكنند كه «هرگاه هر شكلي از حكومت تبديل به يك رژيم ويرانگر شود، حق مردم آن كشور است كه آن را تغيير داده، يا نابودش كنند و حكومت جديدي جايگزينش سازند.» در ويسكانسين نيز جنبشي براي استقلال به راه افتاده و پايگاه اينترنتي جمهوري ويسكانسين (Wisconsin Republic) به عنوان رسانه اين جنبش در حال هدايت تجزيهطلبان و توجيه مزاياي استقلال است. در اين چارچوب، ايالت تگزاس نيز به دنبال جداييطلبي است. جذب حمايت عموميبراي استقلال تگزاس و سازماندهي حمايتهاي مردمي، وارد كردن فشار بر فرماندار ايالت و مجلس قانونگذاري براي برگزاري كنوانسيون تجزيه و رفراندوم متعاقب آن با هدف اعلام استقلال نهايي و نيز اگر بعد از جمع آوري امضاهاي مردمي، فرماندار و پارلمان نتوانند كنوانسيون تجزيه و رفراندوم برگزار كنند آن گاه ما خود در سطوح محلي رفراندوم برگزار ميكنيم، اگر تجزيه يك جاي تگزاس ممكن نشد، تجزيه شهر به شهر را در دستور كار قرار خواهيم داد، اينها سه بند حياتي «مانيفست استقلال تگزاس» از ايالات متحده آمريكاست كه توسط «جنبش ملي گراي تگزاس» تدوين و منتشر شده است. آنها ۱۵ سال سابقه «مبارزات تجزيه طلبانه» دارند. اين ايالت امروز آمريكا، در گذشته استاني از كشور مستعمره مكزيك بود، چون مكزيك از دست استعمارگران اسپانيايي رها شد، ۲۶ سال بعد تگزاس هم، آهنگ استقلال كرد و توانست در جنگي تمام عيار، دولت جوان مكزيك را شكست داده و در دوم مارس ۱۸۳۶ اعلام استقلال كند. كشور تگزاس ۱۰ سال استقلال خود را حفظ كرد و سال ۱۸۴۵ تحت تأثير جو حاكم بر قاره آمريكا، به «ايالات متحده» پيوست. تگزاسيها اين رقم وابستگي به يك دولت مركزي ديگر را نيز برنتابيدند و به محض اينكه «آبراهام لينكلن» در انتخابات رياست جمهوري آمريكا به پيروزي رسيد، تگزاس متنفر از لينكلن حتي منتظر مراسم تحليف او نماند! اوايل سال ۱۸۶۱ رفراندوميبرگزار شد و ۷۶ درصد مردم به تجزيه «آري» گفتند. دولت لينكلن فرمان لشكركشي به تگزاس را صادر كرد. اينگونه بود كه «جنگ داخلي» معروف آمريكا (Civil War) در گرفت؛ جنگي كه تجزيه طلبان دوست دارند آن را «جنگ تجزيه» بنامند. ۱۲ مارس ۱۸۶۵ دولت فدرال پيروز شد و كنگره آمريكا ۱۸ روز بعد مجدداً با صدور قطعنامه اي تگزاس را به ايالات متحده ملحق كرد. اواسط دهه ۱۹۹۰ كه آمريكا تازه از جنگ سرد رها شده بود، تگزاسيها دوباره ساز تجزيه را كوك كردند و تاكنون اين حركت ادامه دارد. در تجزيه طلبي ديگر، «استات توهل هاس» رئيس «حزب آزاديخواه آلاستا» و فرمانداري اين ايالت براي سومين بار در ۱۰سال اخير طرحي را ارائه كرد كه براساس آن، مردم آلاستا طي رفراندومي، درباره استقلال آن از ايالات متحده تصميم ميگرفتند، اما فرمانداري ايالت كه به دولت واشنگتن و احزاب سياسي آمريكا گره خورده است، با برگزاري رفراندوم مخالفت كرد. حزب آزاديخواه در اين استقلال طلبي تنها نيست و حزبي بزرگتر از آن به نام حزب استقلال آلاسكا نيز در هدف با آن مشترك است. ايالت «ورمونت» در شمال ايالات متحده آمريكا نيز از ديگر مصاديق تجزيه طلبي است. ورمونت تا سال ۱۷۷۷ يكي از مستعمرات انگليس بود، اما در ۱۸ژانويه اين سال توانست مستقل شده و «جمهوري اول ورمونت» را تشكيل دهد. چهارم مارس ۱۷۷۱ بود كه ورمونت به اتحاد ۱۳ ايالات مستقل شده از انگليس پيوست تا جرقه تشكيل «ايالات متحده آمريكا» زده شود. در سال ۱۹۹۱ بحث تجزيه به شكل رسمي و علني از سوي تشكلهاي مختلف طرح شد و تاكنون ادامه دارد. بسياري از ناظران تأكيد دارند كه قوانين ابتدايي ايالات متحده عملاً نشانگر رويكرد تجزيه طلبانه ايالت ها بوده كه اكنون نيز در ابعاد جديد در حال شكل گيري است، به ويژه كه انگيزههاي اوليه اتحاد در حال رنگ باختن بوده و ميرود تا قدم در مسير تجزيهطلبي گذارد.
در جمعبندي كلي از تحولات كنوني آمريكا ميتوان گفت كه هر چند اعتراضهاي كنوني در داخل آمريكا بيشتر از سوي اتحاديههاي كارگري بوده و جنبه اقتصادي دارد، اما ظرفيتهاي نهادينهاي براي تبديل شدن به اعتراضهاي سياسي و جداييطلبانه در آن وجود دارد. بهرغم آنكه دولتمردان آمريكا با سانسورهاي شديد خبري و وضع قوانين جديد، به دنبال سرپوش نهادن بر اين تحولات ميباشند، اما بررسيهاي تاريخي آمريكا و موج بيداري ايجاد شده در اين كشور، جداييطلبي را به آتش زير خاكستر مبدل ساخته كه هر لحظه امكان شعله ور شدن آن وجود دارد، چنانكه هم اكنون نيز آمريكا تدابير شديد امنيتي را در مناطق جنوبي و مرزهايش با مكزيك اتخاذ كرده، چرا كه بر اساس گزارشهاي منتشره، اين مناطق در آستانه جدايي و اعلام استقلال از دولت فدرال ايالات متحده ميباشند كه در لواي سانسور خبري و فضاي شديد امنيتي به بهانه مبارزه با قاچاق مواد مخدر و ورود مهاجرين غير قانوني به آمريكا، تاكنون صدها كشته بر جاي گذاشته است.