زيارت عاشورا، دعاي عاشقان حسين است. بيت بيت اين زيارت تا قيام فرزند حسين (ع) نكتهها دارد. گريه براي اباعبدالله يك طرف، لبيك به فرياد «هل من ناصر ينصرني» سالار عشق يك طرف ماجراست.
نبرد نهايي نزديك است. نبردي كه نبايد در آن سياهي شب ما را به گريز وا دارد. فرزندي از تبار حسين(ع) تنها يادگار حجت خدا باقي مانده است.
آن زمان كه او نداي هل من ناصر ينصرني سر داد، همين يك فرصت باقي است كه در ركاب او بياييم و بمانيم. آن زمان نصر من ا... و فتح القريب محقق خواهد شد. آن كه لبيك گفت، رستگار خواهد شد و آنكه پشت كرد، رستگاري را ارزان فروخته است. بازار ارزان فروشي دين به دنيا داغ است. خود را رها كنيم از اين بازار مكاره.
سامان هر كه به حسين ارادت دارد تضمين است. ضمانت ياري راه او، لبيك به امام زمان است. آن زمان كه سالار عشق فرياد زد كه چه كشته شويم وچه بكشيم پيروزيم، عشق ميخواهد و دلدادگي كه درك كنيم اين ندا را.
ثارالله هنر خوب زیستن را و خوب مردن را به عاشقانش آموخت. رستگاری دو عالم را در عشق به او بايد بيابيم و این عشق ما را از تن دادن به هر ذلتی دور می دارد.
و ما پيروان راه عشق او بايد بفهميم كه حسين بيشتر از آب تشنه لبيك بود. زمانه اكنون زمانه لبيك است. و او هر سال که محرم می شود، زنده ميشود تا نظاره كند لبيك گويانش را. تا همان فریاد را سر دهد که آیا کسی هست مرا یاری کند؟
و آنگاه که ظهر عاشورا می رسد نظاره می کند که لبیک گویان کم شده اند یا زیاد؟! و باز شهید می شود تا دل خونش، دلهای جا مانده از قافله را بسوزاند.
شیعه حسین(ع) بودن را اگر می خواهیم، باید آنگونه زيستن و اينگونه مردن را برگزینیم. به این آگاهی که رسیدیم همه روزها عاشوراست و همه ماه ها کربلاست. حسینی زیستن، حسینی به دیدار معبود و معشوق شتافتن، راهش همین است.
رسم دنیاست. همیشه حق عاشق این بوده است. این عاشق کشی تا قیام منتقم پا برجاست. حسین همیشه تاریخ را سیراب کرد. این سیراب شدن از برای همه نیست. عشق می خواهد و لبیک، از اين جام عشق اگر ميخواهي بنوشي بايد عاشق شوي.
عاشقي رسمي دارد. رسم عاشقي دل دادن و جان دادن است. از خود اگر گذشتي، منيت را منكوبش كردي، غش در عشق نداشتي آنگاه است كه راه باز ميشود.
نوري ميتابد كه خورشيد شرم ميكند از طلوع، طلوعي در راه است كه خورشيدش عالمتاب ميشود، گرمايش جان ميبخشد، نورش دلهاي را جلا ميدهد.
اي سينه زنان حسين(ع)، سينه سوخته او باشيد. يار او باشيد نه بار او. قرار است منتقم حسين بيايد. آل سفيان و آل مرجان و آل ابن زيادها اكنون شدهاند آل سعود و آل خليفه، آل يهود و ابوبكر البغدادي، لشكر يزيد با نام تازه وارد معركه شده است.
راه را گم نكنيم. بيراهه زياد است. سر راه همه ما از اين بيراههها زياد ميگذارند. گاهي ميگويند حسين مذاكره كرد. گاهي ميگويند اگر حسين تن به معامله ميداد مگر چه ميشد؟
اين همان بيراهههايي است كه سر راه عاشقان و شيعيانش ميگذارند. فريب نخوريم. خدعه ونيرنگ در قاموس شيطان است. يزيد زمانه را بشناسم، ديگر دل نگراني نيست.
فراز آخر زيارت عاشورا را به ياد بياوريم كه چه ميگويد؛«خدايا سپاس تو را سپاس شكرگزاران بر مصيبتزدگى آنان،خداى را سپاس بر بزرگى عزايم، خدايا شفاعت حسين را در روز ورود به قيامت نصيبم كن و ثابت بدار قدم صدق مرا نزد خود به همراه حسين و ياران حسين،آنانكه جانشان را در دفاع از حسين بخشيدند.
شفاعت حسين را ميخواهيم راهش تبعيت از راه اوست. و آنگاه دعا كنيم و مويه سر دهيم و زخمه بر دل بزنيم كه مهدي جان مولاي منتقم، اشكهاي مظلومان تو را فرا ميخواند، سالار عشق، مهدي موعود، خون مظلومان تو را ميخواند. ما كه آمادهايم.
یارَبَّ الحُسَینِ ، بِحَقِّ الحُسَینِ ، اشفِ صَدرَالحُسَینِ ، بظُهورِالحُجَّه