شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۰ - ۲۱:۱۰
کد مطلب : 69882

فهميدن لبيك

بچگي هايمان محرم معناي ديگري داشت. براي بچه هاي قد و نيم قد، محرم پيراهن مشكي و پيشاني بند يا حسين و يا زينب سرخ و سبز بود...

بچگي هايمان محرم معناي ديگري داشت. براي بچه هاي قد و نيم قد، محرم پيراهن مشكي و پيشاني بند يا حسين و يا زينب سرخ و سبز بود. محرم ما دسته‌هاي زنجيرزني بود كه ما هميشه (به خاطر قد و قامت كوتاهمان) جزو آخرين هاي صف حساب مي شديم. محرم ما شربت‌هاي آبليمويي بود كه ظهر عاشورا توي همه خيابان‌ها پيدا مي شد.
محرم ما حسرت اين بود كه توي دايره شور سينه زنان جايي برايمان نبود و مي ترسيديم توي آن جمعيت، زير دست و پا بمانيم.
محرم ما عشق شام غريبان بود كه با قوطي هاي شيرخشك و سيم مفتول فانوس مي ساختيم و دائما چشممان به شمع ها بود تا مبادا باد غروب عاشورا خاموششان كنند.
حالا قد كشيده ايم و اگر بخواهيم توي صف هاي سينه زني و زنجير زني جاي بگيريم،‌ قطعا حوالي اول صف جايمان مي دهند، چون قد كشيده ايم.
اما محرم اين روزها با آن روزهاي ما كلي تفاوت دارد. حالا بيشتر مي فهميم. حالا مثل آن روزها نيست كه از گريه ديگران اشك مي ريختيم و بند دلمان پاره مي‌شد. حالا ديگر مي فهميم گلوي ۶ ماهه يعني چه. مي فهميم تلذي يعني چه و تير سه شعبه چه شكلي است.
حالا احساس آن مادري كه شيري براي نوزادش ندارد را درك مي كنيم.
حالا مي فهميم صورت دختر بچه سه ساله توي سيلي يك دست بزرگ چگونه گم مي شود. مي فهميم گوشواره كندن از گوش هاي كوچكش چه دردي دارد.
حالا مي فهميم چرا براي قد و قامت ۱۳ ساله ها زره پيدا نمي شود.
حالا درك مي كنيم "ارباً اربا" يعني چه شكلي.
حالا مي فهميم عباس چرا از كودكان خيمه خجالت مي كشيد. چرا دلش نيامد از آب فرات بنوشد و فقط دستش را به آب انداخت.
حالا مي فهميم غريبي يك مرد را كه به اندازه غربت همه تاريخ است. مي فهميم حسين (ع) چرا همه وجودش را دودستي در طبق اخلاص گذاشت و تقديم يار كرد.
اما كاش بفهميم حسين بيش از آنكه تشنه آب باشد، تشنه لبيك بود.
التماس دعا...

مولف :
https://siasatrooz.ir/vdcci4qe.2bqo48laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی