در داستـــانها و تاریخ خواندهایم که بزرگان جنگ به راه می اندازند تا قدرت خود را به نمایش گذاشند تا جهانیان را تسلیم خود سازند اما گویا حاکمان سعودی در حال نوشتن بعد جدیدی از تاریخ جنگها هستند.
سعودی از ابتدای سال ۱۳۹۴ جنگی تمام عیار را با ادعای حمایت از مردم یمن در برابر تروریسم و تهدیدات امنیتی آغاز کرد در حالی که برخی از کشورهای عربی نیز در ازای دریافت پول به این جنگ وارد شدند و همزمان نیز کشورهای غربی به ویژه آمریکا، انگلیس و فرانسه و آلمان و کانادا برای رسیدن به درآمد بالای فروش تسلیحات در این جنگ مشارکت کردند. شعلههای جنگ زمانی شعلهورتر شد که سازمان ملل نیز چشم بر جنگ بست به گونهای که حتی نام سعودی را از لیست سیاه یا همان قاتلان بشریت خارج ساخت.
اکنون ۳۲ ماه از آغاز حملات سعودی به یمن میگذرد در حالی که یک سوال همچنان مطرح است تروریسمی که سعودی از جنگ با آن میگفت کجاست؟ امنیتی که وعده آن را به یمنیها داده بود کجاست؟ آبادانی و ثباتی که وعدههای آن را داده بود کجاست؟
پاسخ به این پرسشها را در گزارشهای سازمانهای بین المللی و پزشکان بدون مرز به خوبی می توان دریافت. سازمان ملل رسما اعلام می کند که ۱۹ میلیون یمنی در فقر و مرگ تدریجی به سر میبرند، ۱۱ میلیون کودک یمنی نیازمند کمکهای فوری پزشکی هستند که از این جمع ۲ میلیون نفر آن در آستانه مرگ قرار دارند. اوج این گزارشها را در گزارش نهادهای پزشکی میتوان دید که میگویند بر اثر استفاده سعودی از بمبهای خوشهای و فسفری بسیاری از کودکان ناقصالخلقه به دنیا میآیند. کودکانی که یا دست و پا ندارند و یا چشمانشان کور است کودکانی که حداقل شرایط بحرانی آنان تنگی نفس و از دست دادن مجاری تنفسی آنان است.
کودکان این سرزمین به جای اسباببازی اسپری تنفسی در دست دارند و به جای غذای گرم گلولههای سربی بر بدنشان می نشیند. کودکان یمنی به جای برف شادی در جشن تولدشان گازهای سمی و فسفری را بر سرشان میبارد و به جای خندههای کودکانه اشک بر چهرههایشان نقش میبندد و بخش جداییناپذیر زندگی آنان شده است.
آغوش پرمهر مادر و دستان نوازشگر پدر برای کودکان این سرزمین به آرزویی بزرگ مبدل شده چراکه خانوادهای را نمیتوان یافت که در آن سایه پدر و مادر بر سر کودکانش باشد و البته خانوادهای را نمیتوان یافت که درد و رنج از دست دادن کودکی را به دل نداشته باشد. سرزمین یمن سرزمین آهها و حسرتهاست. آه و حسرت از روزگارانی که کودکان این سرزمین سالم به دنیا آمده و خانوادههایشان برایشان جشن و سرور میگرفتند حسرت و آه از خیابانهایی که کودکان در آنها با شیطنتها و شادیهای کودکانه بزرگ میشدند.
آری یمن سرزمین آه و حسرت روزگاری است که مردمانش دست در دست هم به رغم فقری که داشتند سراسر محبت و شادی بودند اما امروز به لطف ائتلاف سعودی و آمریکایی و البته سازمان ملل که مدعی اعطای زندگی بهتر به مردمان این سرزمین بودند نه تنها آن شادی و سرور دیگر وجود ندارد بلکه درد و رنج آن هم درد و رنج از دست دادن فرزندان و جگرگوشهها را به این سرزمین تحمیل شده است.
مردم یمن امروز یا کودکانشان را هنگام تولد از دست میدهند، یا زیر بمباران ائتلاف آمریکایی و سعودی و یا در زمان درمان در بیمارستانها. کودکان یمنی به امید مداوای زخمهای برجای مانده از بمباران سعودی و وبای شیوع یافته توسط این ائتلاف در حالی راهی بیمارستان میشوند که در آنجا نه دارویی است و نه حتی کمترین امکانات پانسمان و درمان. بهداشت جهانی و پزشکان بدون مرز بارها گزارش کردهاند که پزشکان در یمن جز شرمندگی در برابر خانوادههایی که با امید نجات فرزندان خود را به بیمارستانها میآورند کلامی برای گفتن ندارند چراکه نه دارویی برای آنها مانده و نه وسیلهای برای درمان و پانسمان زخمهای کودکان.
آنچه در یمن این روزها دیده میشود تعریف جدیدی از جنگ است که سعودی و حامیانشان مبدع آن بودهاند. این جنگ نه جنگ بزرگان برای قدرت نمایی بلکه جنگی کودکانه است. جنگ کودکانه از آن جهت که قربانیان این جنگ کودکان پاک و معصومی هستند که تنها جرمشان زندگی در سرزمین یمن است.
جنگ کودکانه از آن جهت که سران سعودی کودکانی شدهاند که جز توحش و کشتار هیچ نمیدانند و تنها مکتبی که آموختهاند مکتب کشتار و جنایت است. کودکان یمنی در سرزمینی زندگی میکنند که زبانزد مقاومت و ایستادگی است و شعارشان این است بزرگ و کوچک، زن و مرد، دختر و پسر، کودک و نوزاد هرگز تسلیم ظلم نخواهند شد و هرگز برای قطرهای آب و ذرهای نان زانو نخواهند زد چراکه ایستاده مردن را آموختهاند. کودکان یمنی اثبات کردهاند که در این جنگ کودکانه بر سران سعودی پیروز خواهند شد.
نویسنده: علی تتماج