يکشنبه ۵ تير ۱۳۹۰ - ۱۲:۳۱
کد مطلب : 66859

امپراطوری صد پاره

امپراطوری صد پاره
حامد سعيدي‌راد: سال هاست که نام بریتانیا لرزه بر اندام همگان می اندازد،اولین تصویرهایی که با آوردن نام امپراطوری بریتانیا به ذهن مخابره می شود،معانی هستند از جنس زورگویی،سیاست ورزی،به بند کشیدن ملت های مظلوم دنیا و سوء استفاده از کشورهای دیگرو خلاصه انگلستان در ادبیات سیاسی جهان خصوصا کشورهایی که روزگاری صابون استعمار انگلیس،به بدنشان خورده است رل ام الفساد هستی را بازی می کند.این چهره جهان شمول بریتانیا یک رخ دیگر هم دارد،آن هم اینکه خباثت و دنائت بریتانیا نه از جنس ابر قدرت های جهانی دیگر ، که از جنسی فوق طبیعی و خارق العاده است،سیاست انگلیسی همواره در اذهان مردمی شکست ناپذیر و همیشه پیروز است و همواره در همه چیز دستی دارد و به قول معروف «همه چیز زیر سر انگلیسی ها است»،انگلستان هیچ گاه خطا نمی کند ،هیچ گاه شکست نمی خورد،انگلستان در همه چیز دست دارد،علف های هرز همه بدبختی ها به دست انگلیسی ها آبیاری می شود و ....مخلص کلام اینکه چهره ای که انگلستان از خود در افکار عمومی ساخته و پرداخته نه چهره یک ابر قدرت که چهره یک رب النوع شرور است،رب النوعی که پیروزی بر او بازوی هرکول و تیغ هکتور را می طلبد اما پشت این وصف های غلو آمیز و افسانه ای، بریتانیای واقعی با چه چهره ای خود را می نمایاند؟حقیقت و خیال تا چه حد در توصیفات انگلیس کوب ما فاصله دارند؟آیا انگلیس همواره در همه چیز دست دارد و چرخ فلک جز به اراده آن ها نمی چرخد؟آیاقدرت انگلیس اینطورها که می گویند فراگیر و غیر قابل نفوذ است؟شاید نگاهی به چینش درونی جامعه انگلسی پاسخ همه این سوال ها را بدهد. آنچه که از آن به عنوان بریتانیای کبیر یاد می شود،جدای از مستعمرات قدیم و جدیدش،شامل سه حوزه تمدنی می شود که عبارت است از حوزه تمدنی لندن،حوزه تمدنی ادینبورگ و حوزه تمدنی دوبلین. هر سه این حوزه های از تاریخ مشترک،زبان مشترک،و بخشی از فرهنگ مشترک برخوردارند و به اصطلاح هسته مرکزی امپراطوری بریتانیا را تشکیل می دهند اما نه هسته منسجم و متحد که هسته ای ملتهب و هزار پاره.نگاهی به هسته مرکزی تمدن آنگلوساکسون به تنهایی کافی است تا هیمنه پر قدرت استعمار بریتانیا را در هم بشکند.اسکاتلندی های حوزه تمدنی ادینبورگ با لندنی ها در یک ملک نگنجند و دوبلینی ها هم به دیده خشم و غضب به آن ور آبی ها می نگرند و میان این سه را گسلی فراگرفته است که چند قرن تلاش لندنی ها هم نتوانسته است آن را پر کند گرچه در عصر ویکتوریا که هوز گسل قومی اینچنین عمیق نشده و دوبلینی ها،ایرلندی نشده بودند و هنوز بریتانیایی بودند،لندنی های توانستند با زور سر نیزه و تیر سربی اندکی سر این شکاف را به هم آورند اما شراره های استقلال باز هم به کرات از خاکستر دوبلینی ها و ادینبورگی های استقلال طلب سربرآورد و طولی نکشید که دو حوزه تمدنی هسته مرکزی بریتانیا باز هم نغمه جدایی ساز کردند.از همه مهمتر اینکه مرافعات این سه حوزه تمدنی متحد الشکل و مختلف الفکر نه تنها که سران سیاسی را درگیر خود کرده است که از بطن و عمق جامعه آنگلوساکسون هم سر درآورده و مردم عامی را نیز با خود همراه کرده است،کوچه و خیابان ها لندن پر است از شعار های ضد ادینبورگی و کوچه های دوبلین مملو از حس نفرت و بغض فروخورده دوبلینی ها است که همچون پیکان بر قلب تمدن آنگلو ساکسون می نشیند و جالب است که جامعه ای اینچنین در گیر تنازع و تقابل توانسته است پشت فتوحات کوتاه مدت خود مخفی شود و نام خود را به عنوان ابر قدرت ازلی و ابدی عالم ثبت کند تا حتی زمانی که نه یال و کوپالی دارد و نه چنگ و دندانی،همگان همه چیز را زیر سر او ببینند و از ابهت هیمنه قدرتش خائف و لرزان شوند.البته با همه این ها شبح سایه وار استعمار بریتانیا برای کشورهای در حال توسعه و عقب مانده یک امتیاز بزرگ هم محسوب می شود وآن اینکه هرآنچه کاستی و کمبود است را بر سر بریتانیای ملعون کوبیده و خود به کار خویش مشغول شوند ،حال آنکه روباه پیر و بی دندان بریتانییایی به زحمت بر پای خویش بند است و صد تکه زار به کار خویش مشغول است.سیاست بریتانیایی چرا در جریان بحران های مالی اخیر این کشور به کمکش نیامد تا با تمسک استعمار و بهره کشی از ملت های مظلوم دنیا به نون نوایی برسد و کشور را از آشوب نجات دهد؟آیا بریتانیایی که امروز در جهان عرضه اندام می کند شباهتی به بریتانیای قرن نوزدهم که آفتاب هیچگاه در آن غروب نمی کرد دارد و یا تنها بر عصایی تکیه کرده که مدت ها پیش خوراک موریانه ها شده است؟
https://siasatrooz.ir/vdcdnj09.yt09k6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی