آلسعود چه بخواهد چه نخواهد باید قدرت و اقتدار ایران را در منطقه بپذیرد، او ناچار به پذیرفتن این واقعیت است، واقعیتی که برای رژیم سعودی تلخ و برای جبهه مقاومت و دوستداران اسلام ناب محمدی(ص) شیرین و گوارا است.
به گزارش میزان، آرایش و نظم غرب آسیا دچار تغییرات گستردهای شده است، این تغییرات با نقش آفرینی و تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران سمت و سوی دیگری یافته به گونهای که نقشههای آمریکا برای منطقه نه تنها پیاده نشده بلکه ابتر هم مانده است.
بی نظمی که آمریکا با استفاده از کشورهای سرسپرده منطقه در غرب آسیا و خلیج فارس ایجاد کرده بود، با بروز انقلابها و خیزشهای اسلامی به هم ریخت. عراق از اختیار آمریکا بیرون آمد و چند کشور اسلامی با پیروزی انقلاب خود توانستند سلطه را از سر کشور و ملت خود بردارند هر چند برخی از آنها با بیراهه روبرو شدند و با خدعه آمریکا فریب خوردند اما آنها هم به راه خود باز خواهند گشت.
تأثیر و نفوذ ایران در منطقه که با سیاست و درایت صورت گرفته است، با دشمنیها، کارشکنیها و تخریبهای گسترده همراه بود. ایران بدون این که دخالتی در امور دیگر کشورهای منطقه داشته باشد، برای مردم این کشورها الگوی مناسبی شده است تا بتوانند با بهرهگیری از این الگوی انقلابی، خود را از زیر یوغ سلطه بیرون بیاورند تا بتوانند مردم سالاری را در کشور خود حاکم سازند.
اکثر کشورهای غرب آسیا با سیستم حکومتی غیر دموکراتیک بر مردم حکومت میکنند و مردم این کشورها هیچ نقشی در تعیین سرنوشت خود ندارند، اکثر حکومتها در کشورهای عربی پادشاهی موروثی است و برخی از آنها حتی تاکنون انتخابات را تجربه نکردهاند.
در میان این رژیمها عربستان سعودی که خود را بزرگتر از بقیه میپندارد و در واقع پرخوانده آنها میداند، در امور همه این کشورها دخالت میکند به گونهای که کار به تجاوز نظامی هم کشیده است و اکنون بیش از یکسال است یمن زیر حملات ارتش رژیم آلسعود مقاومت میکند.
مردم یمن از همان مردمانی هستند که میخواهند برای سرنوشت خودشان تصمیم بگیرند و یک حکومت مردم سالار را در کشورشان پیاده کنند اما حکومتی دیکتاتور با حملات خود مانع چنین خواستهای میشود.
آل سعود خود به خوبی میداند که اگر کشوری در دور و اطراف خود انقلاب کند و حکومتی مردم سالار را مستقر سازد، چنین واقعهای سراغ او هم خواهد آمد، اما نمیداند که ناگزیر است تن به خواسته مردم بدهد، دیر یا زود.
واکنشها و رفتارهای سران رژیم سعودی تنها اندکی، روز واقعه را برای آنها به تأخیر میاندازد، ضمن این که با این کار شیوه سرنگونی خود را سختتر می کند چون دستش به خون مسلمانانی آغشته گشته که بیگناه کشته شدند.
این رژیم گرچه به ظاهر حمایت آمریکا را از دست داده است، اما بدون حامی هم نمیتواند به حیات خود ادامه دهد، عربستان از خود چیزی ندارد که توان مقابله با سختیها را داشته باشد. حکایت عربستان و آمریکا اکنون به حکایت انگلی است که به درون بدن وارد شده است و به گونهای رشد کرده که اگر زودتر از دست آن خلاص نشود، جان بدنی که انگل در آن است هم به خطر خواهد افتاد. این دو از هم بهره بردهاند. سعودی نقش بشکه نفت را برای آمریکا بازی میکند و آمریکا هم نقش بشکه باروت. اما آنها فراگرفتهاند که با هم زندگی مسالمتآمیز داشته باشند.
سعودیها باید به این نتیجه برسند و باور کنند که اختلافات آنها با ایران اختلافاتی نیست که به نفع آنها تمام شود، این اختلافات خوشایند آمریکا است حتی واشنگتن بدش نمیآید این دو کشور در خلیج فارس یک درگیری هر چند کوچک با هم داشته باشند.
اما همین درگیری کوچک اما سخت، شکست سعودیها را به همراه خواهد داشت، و امید این که آمریکا به داد آنها خواهد رسید واهی و پوچ است. اما سران سعودی همچنان تصور میکنند که آمریکا به عنوان متحدی قابل اعتماد و اطمینان به پشت گرمی آنها بلند میشود. برای همین است که سیاستهای خصمانهتری را در منطقه دنبال میکند.
آمریکاییها شاید به زبان بگویند عربستان و کشورهای خلیج فارس و اعضای شورای همکاری از متحدان جدی او هستند و حمایت آمریکا بر سر آنها خواهد بود، اما در عمل باید دید که آنها چه خواهند کرد.
واکنشهایی که رژیم سعودی در قبال تحولات منطقه انجام میدهد نه تنها آنها را فروکش نمیکند بلکه بر آتش آن هم میافروزد. دخالتهای مستقیم او در امور داخلی سوریه، سرکوب مردم انقلابی بحرین، تجاوز نظامی به یمن و کشتار مردم آن، دخالت در عراق و حمایت از تروریستهای تکفیری وهابی تنها بخشی از اقداماتی است که این رژیم در منطقه انجام میدهد.
در واقع آلسعود مسئول فتنهای است که اکنون در منطقه ایجاد شده است. رفتارهای سران این رژیم برگرفته از عقلانیت و منطق نیست بلکه از سر عصبانیت و خشم است که باعث زائل شدن عقل و منطق در آنها شده است.
شاید گرایش اعراب به سوی رژیم اسرائیل راهی برای جایگزینی آمریکا باشد، اما این رژیم خود با مشکلات بزرگی دست و پنجه نرم میکند و نمیتواند به عنوان حامی اعراب عمل کند، آنها هنوز در ماهیت خود با مشکل روبرو هستند، اتحاد با اسرائیل خیانت به آرمانهای فلسطین و جهان اسلام است. حال اعراب میخواهند تن به این ذلت بدهند تبعات آن را هم باید بپذیرند.
اکنون نشانههایی دیده میشود که اعراب خلیج فارس به ویژه رژیم سعودی سعی دارند خود را به روسیه نزدیک کنند. عربستان ژست این گرایش را گرفته است چون میداند با روسیه زوایههای زیادی دارد هر چند مسکو هم بیمیل نیست که چنین اتفاقی بیفتد چون همپیمانان آمریکا در منطقه کم میشود و این اتفاق ضعف آمریکا را به همراه خواهد اشت.
وابستگی سعودی به آمریکا تا زمان روی کار بودن آنها در عربستان کم و زیاد میشود ولی قطع نمیشود، آمریکا هم نمیخواهد این بشکه نفت را از دست بدهد، اما کاخ سفید اکنون نیاز دیده است تا اندکی نوچه خود را در خود واگذارد.
مهمترین اختلاف که بنیانیترین آن است موضوع سوریه است که میان روسیه و عربستان وجود دارد. این اختلاف هم حل ناشدنی است مگر آن که یک طرف کوتاه بیاید و آن روسیه نخواهد بود.
نگرانی عربستان هم به خاطر نزدیک شدن ایران و آمریکا هم بی مورد است، چنین اتفاقی نخواهد افتاد، تنها این موضوع بهانهای شده است برای دشمنی هر چه بیشتر با جمهوری اسلامی ایران، نزدیک شدن به رژیم اسرائیل و شدت بخشیدن به سیاستهای خصمانه خود علیه ایران.
رژیم سعودی نقش تخریب کننده و مسموم کننده در منطقه را بازی میکند، این تنها بخشی از اقداماتی است که او علیه جهان اسلام انجام میدهد، سران این رژیم سالهاست که در کشورهای اسلامی سرمایهگذاری کردهاند تا علاوه بر انتشار تفکرات خود، نیروهای وفادار به خود را نیز تربیت کنند. این تفکر افراطی نشأت گرفته از وهابیت نه تنها برای جهان اسلام دردسر ساز خواهد بود، بلکه برای غرب و آمریکا هم مشکل ساز میشود.