تجربه سالهای متعدد نشان میدهد که انتخابات در هر دوره، منجر به شکلگیری یک صفبندی تازه در میان نیروهای سیاسی کشور میشود. علت آن را قبلا گفتیم و آن نبود احزاب سیاسی فعال در کشور است. وقتی دو تا سه حزب بزرگ سیاسی با یکدیگر رقابت کرده و برنامهها و نیروهای مورد نظر خود را به مردم عرضه کنند، گرایش به گروهها و احزاب سیاسی موجود جای خود را به گرایش جناحی و طیفی میدهد و دائماً صفبندی سیاسی کشور را دچار نوسان و تغییر نمیکند.
در نبود احزاب سیاسی فراگیر و فعال در سطح جامعه، بسیاری از نهادهای اجتماعی و فرهنگی هم کارکرد حزبی و سیاسی و انتخاباتی پیدا میکنند و برای رقابت در انتخابات و رای آوردن نامزدهایی خاص، به صحنه میآیند. این وضعیت را برخی ممکن است ناشی ازعجین شدن سیاست با جامعه و مردم تلقی کنند و این که هیچ کسی نمیتواند از حوزه سیاست روزمره خود را جدا کند و صرفاً به کار علمی و تخصصی خود بپردازد. به همین دلیل است که برخي تشکلها جای حزب را میگیرند و نهادهای اجتماعی دانشجویی مانند یک حزب سیاسی عمل میکنند و جملگی به عنوان یک گروه مرجع سیاسی ظاهر میشوند.
این انتخابات هم دارد همین وضعیت را پیدا میکند و در غیاب اصلاحطلبان در حال شکل دادن به صفبندی تازهای در درون جبهه اصولگرایان است. بسیاری از گروههای معارض امروز اعم از اصلاحطلب و اصولگرا و حتی بسیاری از گروههای اصولگرایی که اکنون در سازمانها و تشکلهای متعارض و رو در روی هم موضع گرفتهاند، تا سالهای قبل در یک جبهه و در کنار هم فعالیت داشتند. ابتدا سازمان و تشکیلات و گروه مورد نظر خود را با این هدف ایجاد کرده بودند که از اسلام و انقلاب و نظام دفاع کنند و رو در روی دشمنان خارجی و ضدانقلاب داخلی بایستند. به تدریج در میان آنان بر سر برخی از مسائل جزئی و شاید برخی مسائل مهم، اختلاف دیدگاهی ظاهر شد که شیوه حل این اختلاف را نمیدانستند و آن را به مرزکشی سیاسی و انشعاب و رقابت با یکدیگر تبدیل کردند. زمان زیادی نگذشت که این رقابت کمرنگ، به رویارویی و تقابل کشید و هر کدام از آنها که قدرت یافت، به جريان ديگر بيمهري كرد. توجیه این گونه رفتار را نپرسید چون فاصله گرفتن و رقیب شدن و سرانجام مقابله کردن با یکدیگر، خیلی دلیل نمیخواهد. کافی است تنها خودمان را باور داشته باشیم و داشتههای خود را عین حق بدانیم و کوتاه آمدن مصلحتآمیز از مواضع را خیانت تفسیر کنیم و آنگاه با همه عالم و آدم سر جنگ و ستیز پیدا کنیم و منطق برخورد ما با دیگران به چیزی کمتر از حذف و انزوا و تهمت زدن به دیگران رضایت ندهد.
اگر این شیوه برخورد ادامه یابد یعنی در هر انتخابات، جبهههای جدیدی پای در صحنه رقابت بگذارند و طبعاً برای رأی آوردن، رقیب را خطرناک و دشمن و فاسد و قدرتطلب و ... معرفی کنند، در آن صورت باید انتظار کشید که اصولگرایان ظاهراً متحد کنونی، بعد از این انتخابات در مقابل یکدیگر قرار گیرند و بر سر حداقلها هم قادر به همکاری با یکدیگر نباشند. ما باید شیوه رقابت کردن با یکدیگر را بیاموزیم و کسب قدرت را به هر قیمت جایز ندانیم. باید بیاموزیم که پاک کردن صورت مسئله، راه حل درستی نیست و هر اختلاف فکری و سیاسی و سلیقهای و تشکیلاتی را به دشمنی تعبیر کردن، ما را به ضدیت با یکدیگر میکشاند. مگر نیروهای انقلابی که معتقد به اصول محوری انقلاب باشند و برای دفاع از انقلاب و نظام اسلامی حاضر به فداکاری و ایستادگی باشند، خیلی زیادند که در هر رقابت انتخاباتی بتوان عدهای را حذف کرد و نگران آینده هم نبود؟
امام خمینی(ره) در منشور برادری خود تاکید کردند که بسیاری از نیروهای انقلاب به تعارضات ساده سیاسی بین خودشان، رنگ عقیدتی تندی میدهند تا ضدیت خود با دیگران را توجیه کنند اما ما نباید به این تزیین مواضع سیاسی با اعتقادات دینی و انقلابی، توجه کنیم و واقعاً این جریانهای درون جبهه انقلاب را دارای این همه فاصله از یکدیگر بپنداریم. با همین منطق بود که امام (ره) از ضرورت ایجاد برادری در میان نیروهایی سخن میگفتند که شاید آنها خودشان را خیلی برادر یکدیگر تصور نمیکردند. اگر با منطق امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبري با مسائل انقلاب مواجه شده بودیم، امروز تعارض نیروهای اصلاحطلب و اصولگرا هم با این شدتی نبود که شاهدیم. آیا چند سال پیش باور میکردیم که روزی جریان اصلاحطلب زمینه مشارکت را مساعد نبیند و خود را از صحنه انتخابات کنار بکشد؟ باور کنید اگر این روند ادامه یابد، دیر نیست که بخشی از اصولگرایان امروز هم به چنین جایگاهی برسند. به فرموده امام علی(ع) از تجربه دیگران بیاموزیم پیش از آن که خود تجربه دیگران شویم.
علي اشرفي