عدم استقلال الگوها از ارزشها
از بحث نقش دانشگاهها و حوزههای علمیه آغاز میكنم و از نظریهپردازی در الگوهای توسعه اقتصادی اسلامی كه از وظایف دانشگاهها و حوزههای علمیه است. در این مورد بر سه محور تأكید دارم: اولا اینكه نظریات و الگوهای توسعه اقتصادی در اقتصاد متعارف كه درواقع همان اقتصاد سرمایهداری است، همه مبانی ایدئولوژیك دارد و مستقل از دیدگاههای ارزشی نیستند. از این رو این الگوها اسلامی و غیر اسلامی دارد. این حكم درباره الگوسازی و سیاستگذاری در همه شاخههای علوم انسانی صادق است.
نكته دوم اینكه برخلاف نظام سرمایهداری تنظیم امور اقتصادی مسلمین ضرورتا بایستی مبتنی بر احكام و موازین الهی باشد و بالاخره اینكه اقتصاد اسلامی حاصل جمع اسلام و اقتصاد متعارف نیست، بلكه طرحریزی نظام اقتصادی مبتنی بر اصول، احكام و اخلاق اسلامی است.
معضل دلباختگی در تحلیل و نقد نظریات
معضل دلباختگی در تحلیل و نقد نظریات متعارف اقتصادی از موضع استقلال فكری، مسأله اساسی ریشهیابی دلباختگی به نظریات و الگوهای رشد و توسعه در اقتصاد سرمایهداری است كه متأسفانه هنوز در بسیاری از محافل علمی كشور ما و در سایر كشورهای اسلامی ملاحظه میشود. برای ریشهیابی این دلباختگی باید به دو مسأله توجه كرد: اول تبیین مبانی مادی این الگوهاست و سپس آشنا كردن دانشپژوهان اقتصادی با نقد این الگوها.
متأسفانه اقتصاد متعارف نگرشی تكبعدی به پدیده چندبعدی زندگی اقتصادی دارد؛ به این معنا كه نظام اقتصادی را از نظام سیاسی و نظام فرهنگی جدا میكند و بدون توجه به تحولات تاریخی و رفتارهای اجتماعی سعی میكند با درك ویژگیهای رفتاری در آن نظام اقتصادیِ ساده شده، نظام اقتصادی را در عینیت مدیریت كند، غافل از اینكه نظام اقتصادی در عینیت یك پدیده چندبعدی است.
پیامدهای كاربرد الگوها
مسأله دیگر تهدید پیامدهای كاربرد این الگوها در تنظیم امور اقتصادی مسلمین است، با توجه به غیر اسلامی بودن مبانی آنها. این مطالعه از اهم واجبات است، بهخاطر اینكه اگر نظام اقتصادی ما جدا از احكام و موازین اسلامی توسعه پیدا كند، طبعا با نظام سیاسی مبتنی بر حكومت اسلامی و با نظام فرهنگ و ارزشهای اسلامی در تعارض قرار خواهد گرفت.
متأسفانه برنامههای پنج ساله توسعه ما كاشف از این نیست كه ما باید اقتصادی را مدیریت كنیم كه از یك سو در معرض تنشها و تهدیدهای خارجی است و از سوی دیگر اسیر ساختارهای بیمارگونه اقتصاد داخلی كه خود ناشی از چندین دهه وابستگی به درآمدهای نفتی است.
استقلال فكری در الگوسازی
دستیابی به استقلال فكری بنابراین باید متدولوژی ما در الگوسازی چنان طراحی شود كه سیاستگذاریهای اقتصادی را جدا از اقتضائات نظام سیاسی و این هر دو را جدا از نظام فرهنگی نبینیم. این صرفا شرط لازم است، شرط كافی، نقد از موضع استقلال فكری است. اما رسیدن به استقلال فكری جز از طریق تقید به اصول، احكام و اخلاق اسلامی ممكن نیست؛ چراكه آزادی و استقلال اندیشه حاصل بندگی و تعبد است. به همین دلیل شرط لازم برای نقد كردن نظریات اقتصادی و سیاستگذاریهای اقتصادی از موضع استقلال فكری، ترویج فرهنگ اسلامی در دانشگاهها است. هدف از انقلاب فرهنگی و پیوند حوزه و دانشگاه این بوده است كه صاحبنظران علوم انسانی بتوانند از موضع استقلال فكری الگوسازی و سیاستگذاری كنند.
باورهای غلط در اقتصاد ما
باورهای غلط در اقتصاد ما و بالاخره شناسایی ویژگیهای ایرانی، سومین محور در الگوسازی توسعه است. مهمترین ویژگی در این مورد، نیم قرن وابستگی شدید اقتصاد ملی به درآمدهای نفتی است. نتیجه این امر شكلگیری فرهنگ ناسالمی در توسعه اقتصادی است كه مجموعهای از باورهای نادرست را در توسعه اقتصادی به وجود آورده است.
باور بسیاری از دولتمردان و كارشناسان دولتی این است كه توسعه اقتصادی همچون كالایی است كه میتوان آن را با درآمدهای نفتی از بازارهای جهانی خریداری كرد، غافل از اینكه توسعه اقتصادی از مقولات درونزاست كه در هماهنگی با نظام سیاسی و نظام فرهنگی و اجتماعی و در بستر تحولات تاریخی هر ملت شكل میگیرد و تكیه بر سرمایهگذاریهای خارجی یا انتقال دانش فنی یا نظایر آنها به عنوان ابزار رسیدن به توسعه اقتصادی، – به نظر من- بسیار سادهلوحانه است.
باور دوم باوری است كه در خانوارها به وجود آمده و آن رشد فرهنگ رفاهزدگی است؛ به این معنا كه دولت موظف است كه درآمدهای نفتی را برای تأمین كالاها و خدمات مصرفی اختصاص دهد. و باور سوم در بسیاری از بنگاههای تولیدی است كه همیشه باید همچون كودكانی در دامن دولت رشد كنند. دولت به تأمین ارز مورد نیاز بنگاهها برای واردات تجهیزات و كالاهای سرمایهای موظف است، یعنی بدون تزریق درآمدهای نفتی رشد صنعتی امكانپذیر نیست. اینها همه باورهای نادرستی است كه نتیجهاش بزرگتر شدن دولت، رشد بخش خصوصی وابسته به دولت، شكاف طبقاتی و توسعه اقتصادی كاذب به صورت بزرگتر شدن كلانشهرها و نظایر آن است.
رسیدن به استقلال فكری جز از طریق تقید به اصول، احكام و اخلاق اسلامی ممكن نیست؛ چراكه آزادی و استقلال اندیشه حاصل بندگی و تعبد است. به همین دلیل شرط لازم برای نقد كردن نظریات اقتصادی و سیاستگذاریهای اقتصادی از موضع استقلال فكری، ترویج فرهنگ اسلامی در دانشگاهها است.
توسعه و ترویج تفكر استراتژیك در نظام تصمیمگیریهای اقتصادی با تأكید بر منافع ملی و منافع بین نسلی و توجه به تهدیدات و فرصتهای منطقهای و فرامنطقهای بسیار مهم است. متأسفانه برنامههای پنج ساله توسعه ما كاشف از این نیست كه ما باید اقتصادی را مدیریت كنیم كه از یك سو در معرض تنشها و تهدیدهای خارجی است و از سوی دیگر اسیر ساختارهای بیمارگونه اقتصاد داخلی كه خود ناشی از چندین دهه وابستگی به درآمدهای نفتی است. بنابراین ساختار برنامههای پنج ساله ما باید تغییر كند و رنگ و بوی استراتژیك به خود بگیرد.
نكته دوم ضرورت آیندهپژوهی در تحولات اقتصاد منطقهای و جهانی و بهویژه تأكید بر تحولات بازارهای انرژی و تاثیر آن بر اقتصاد ملی است و این مسأله با توجه به ذخایر عظیم هیدروكربنی كشور و نقشی كه كشور ما در آینده در بازارهای جهانی انرژی میتواند ایفا كند حائز اهمیت فراوان است.
نویسنده: دكتر مسعود درخشان