در سال ۱۹۴۵ و با ادعای مقابله با تکرار جنگهای جهانی و نجات بشریت سازمان ملل متحد بنا نهاده شد. آنچه در منشور این سازمان در باب اهدافش مطرح شده، مقابله با جنگ و تبعیض ونابرابری در سراسر جهان و تلاش برای برقراری صلح و عدالت است. نکته قابل توجه آنکه کشورهای غربی نیز با ادعای تلاش برای صلح جهانی شورای امنیت را با حق وتو برای خود ایجاد کردند. اکنون ۷۱ سال از آن زمان میگذرد و اجلاس سالیانه آن در مهرماه در حالی برگزار میشود که بررسی کارنامه این سازمان و البته کشورهای غربی دارنده حق وتو بیانگر نکات قابل تاملی است.
کارنامه سازمان ملل در طول یک سال اخیر نشان میدهد که این سازمان همچنان نهادی است که توجیه کننده و حتی مجری طرحهای قدرتهایی است که تصورات سلطه گرایانه آنها همچنان جهان را به آشوب میکشد.
یک سال کاری سازمان ملل در حالی سپری شد که جهان دورانی سراسر آشوب و جنگ را تجربه کرد. جنایاتی که مستقیما کشورهای غربی در مناطقی همچون افغانستان و عراق، سوریه و لیبی صورت دادند، جنایات گروههای تروریستی که فاجعهای انسانی را رقم زدند، بحران گسترده پناهجویان پشت دروازههای اروپا که میلیونها قربانی بر جای گذاشته، جنایات ددمنشانه رژیم سعودی در یمن که از آن با عنوان نسل کشی میتوان یاد کرد و البته حمایتهای این رژیم از تروریسم در منطقه، سرکوبگری و اشغالگری گسترده رژیم صهیونیستی ، جنایات ضد بشری آلخلیفه علیه مردم بحرین و بازداشت بسیاری از علمای دینی و لغو تابعیت بسیاری از شهروندان بحرینی، وضعیت بحرانی حقوق بشر در اروپا و آمریکا و بویژه اسلام ستیزی و سیاه پوست ستیزی گسترده، تنها بخشهایی از ساختار بحران زده نظام بینالملل است. واکنش سازمان ملل در قبال این وضعیت یا سکوت بوده و یا دادن بیانیه ابراز تاسف و در مواردی نیز رفتارهایی که تمام نظام بینالملل را زیر سوال برده است. خارج ساختن نام سعودی از لیست سیاه ( کودک کشان) ، محکوم سازی انتفاضه ملت فلسطین، حمایت از حملات غرب به خاک کشورهای دیگر به بهانه مبارزه با تروریسم، معرفی رژیم صهیونیستی به عنوان رئیس کمیته حقوقی سازمان ملل، وتو چندین قطعنامه در شورای امنیت که محور آن مبارزه با تروریسم و اقدام علیه رژیم سعودی و رژیم صهیونیستی بوده، افشای جنایات صلح بانان سازمان ملل در کشورهای آفریقایی، عدم توجه به وضعیت بحرانی پناهجویان در مرزهای اروپا و رفتارهای نژادپرستانه با آنها، سکوت در برابر جنایاتی که در کشورهایی مانند بحرین در جریان است و... تنها بخشی از رفتارهای سوال برانگیز این سازمان است.
در نشست امسال سازمان ملل کشورهای غربی بویژه آمریکا در حالی به دنبال نمایش چهرهای مقتدر از خود خواهند بود که کارنامه یک ساله آنها بیانگر رفتارهایی علیه بشریت است. از استمرار کشتار غیر نظامیان و حمایت از تروریستها توسط نیروهای غربی در افغانستان گرفته، تا بمباران غیر نظامیان در عراق و سوریه و حمایت از تروریسم علیه مردم این مناطق، از کشتار مردم لیبی گرفته تا حمایت از رژیم سعودی برای قتل عام مردم یمن، از تقویت و تسلیح رژیم صهیونیستی گرفته تا اسلام ستیزی که سران غرب در اروپا و بسیاری از کشورها به پا کردهاند و... را در کارنامه این کشورها میتوان مشاهده کرد. در طول یک سال اخیر نمونه عینی نژادپرستی را در ساختار آمریکا میتوان مشاهده کرد که سیاه پوستان را قربانی ساختار حاکم سفید پوست کرده و یا وضعیت بحرانی میلیونها پناهجو پشت دروازههای اروپا که جرمشان صرفا مسلمان بودن است. با توجه به این فرآیندها میتوان گفت که نشست سازمان ملل باید محلی برای محاکمه سازمان ملل بویژه بان کی مون دبیر کل این سازمان و نیز کشورهای غربی باشد که در طول یک سال اخیر به جز کشتار و جنایت در کارنامه خود هیچ کارکردی را ثبت نکردهاند. در این شرایط میتوان گفت که سخنان سران غرب که سعی دارند تا مسائلی همچون توافق هستهای میان جمهوری اسلامی ایران و گروه ۱+۵ با ادعای مقابله با دستیابی ایران به سلاح هستهای ، برقراری آتش بس در سوریه و ارائه آرماهای ساختگی از تلفات گروههای تروریستی در غرب آسیا و آفریقا را مطرح سازند و یا به مسائلی همچون آب و هوا و کمک به توسعه دموکراسی در جهان را برجسته سازند صرفا یک ظاهر سازی و نمایش دروغین است. اقداماتی که هدف آنها پنهانسازی رفتارهای ضد بشری آنان در طول یک سال اخیر است. نشست امسال در حالی برگزار میشود که اوباما سال پایانی ریاست جمهوری خود را سپری میکند لذا تلاش دارد تا با بزرگنمایی اقداماتی که در باب موضوع هستهای ایران صورت گرفته، برخی تحرکات ادعایی آمریکا در باب مبارزه با تروریسم و حتی آتش بس در حلب، متهم سازی سایر کشورها به تروریسم و بحرانسازی جهانی، چهرهای موفق و مقتدر از خود به نمایش گذارد تا ضمن سرپوش نهادن بر کارنامه سیاه خود ، از این حربه برای تبلیغات انتخاباتی بهره گیرد.
آنچه در برآیند کارنامه یک ساله سازمان ملل و کشورهای غربی بر میآید آن است که نه تنها در این مدت جهان به سمت امنیت و صلح پیش نرفته بلکه هر روز با بحرانهای بیشتری مواجه شده است. نکته مهم آنکه اگر امنیتی نیز برقرار شده نه برگرفته از اقدامات این سازمان ملل و کشورهای مذکور بلکه برگرفته از اقدامات و کارکردهای جبهه مقاومت و متحدانش است که توانسته در عراق و سوریه امنیتی نسبی را برقرار سازد و اگر نبود حمایتهای آمریکا و شرکایش ، تاکنون تروریسم در منطقه ریشه کن شده بود.
برآیندها بیانگر آن است که سازمان ملل دیگر توان ادامه فعالیت نداشته و استمرار رفتارهایش یک اصل را در ذهن متبادر میسازد و آن تکرار سرنوشت جامعه ملل برای سازمان ملل است مگر آنکه تغییراتی اساسی در این سازمان ایجاد و مسئولیت از شورای امنیت به مجمع عمومی منتقل و البته برخی مسئولان این سازمان همچون بان کی مون در کنار سران کشورهای غربی به جرم به انحراف کشاندن منشور این سازمان و دست داشتن در قتل عام بشریت محاکمه و مجازات گردند.