۲۵ ژانويه امسال چهارمين سالگرد انقلاب مصر است، ولي ديگر چيزي باقي نمانده كه برايش جشن بگيريم. حركتي كه در قالب انقلابي پر از انرژي و اميد و آرمان آغاز شد به تدريج از اهدافش دور و دورتر شد و به ضدانقلابي سرشار از خشونت ختم شد...
مقامشات اصلي رژيم بركنار شدند: حسني مبارك، عمر سلمان، عدلي منصور، احمد شفيق، حسين طنطاوي... ولي ساختار و ماهيت سيستم حفظ شد؛ سيستمي كه حقي براي مردم مصر قائل نبود. انقلاب موفق شد مقامات اصلي رژيم را كنار بگذارد ولي در پشتپرده، چيزي تغيير نكرد و آنها كه ارزشي براي آرمانهاي انقلاب (كه مهمترينش دموكراسي و عدالت بود) قائل نبودند، همچنان باقي ماندند و جايگزين قبليها شدند. و اين علت اصلي شكست انقلاب مصر بود. همان موسسات و سازمانها و افرادي كه زماني پيمان وفاداري با مبارك بسته بودند از [اصطلاح] انقلاب استقبال كردند و آن را تحويل گرفتند!
آنها به تقابل با محمد مرسيِ اخوانالمسلين پرداختند و سر راهش مانع ايجاد كردند. اولين رئيسجمهور منتخب و دموكراتيك مصر در مدت كوتاهي كه در اين مقام بود با سيستم بروكراتيكي درگير بود متشكل از همان افراد و مقاماتِ زمان مبارك، و با سيستم قضايي كه به رژيم سابق وفادار بود و ارتشي كه دموكراسي را تهديد ميدانست؛ تهديدي بر ضد منافع و قدرتش. بخشي از مردم هم كه انتظار دولتي متفاوت براي مصر داشتند هم به مخالفت با او پرداختند.
نتيجه جنگ مرسي با عوامل سيستم سابق، بيثباتي مصر بود. اقتصاد بد مصر بدتر شد و فقر بيشتر، و عدهاي پرسيدند آيا به پا خواستن براي رسيدن به دموكراسي به چنين چيزي ميارزيد؟ بله، به پا خواستن براي دموكراسي به مشكلات بيش از پيش اقتصادي ميارزيد...
سياستهاي مرسي فاجعهبار از كار در آمد و اختلافنظرها درباره اهداف انقلاب و اينكه انقلاب چه نتيجه مثبتي در برداشت، بالا گرفت و مخالفان او زياد شدند. بسياري اميدوار بودند كه انقلاب به شكوفايي و رفاه اقتصادي بينجامد، ولي دولت مرسي نتوانست رفاهي ايجاد كند.
از طرف ديگر، حزب او يعني اخوانالمسلمين پارلمان را قبضه كرد و او شروع كرد به تصويب لوايحي در جهت افزايش قدرت و اختياراتش؛ چيزي كه بسياري از مردم را به ياد اقدامات مستبدانه مبارك مي انداخت. همزمان با درگيري مرسي با سيستم سابق، كه به شدت در مقابل «گذار به دموكراسي از درون» مقاومت مي كرد، تظاهراتهاي جديدي در ميدان التحرير آغاز شد؛ اعتراضاتي كه عده اي نامش را «انقلاب دوم» گذاشته بودند؛ و در اين ميان ارتش دوباره كنترل را در دست گرفت.
پاسخ به اين سوال كه آيا عدم موفقيت مرسي محصول اقدامات خودش بود يا ديگران، پيچيده است. ولي اصل موضوع اين است كه دولتي كه به شكلي دموكراتيك انتخاب شده بود، توسط ارتش مصر سرنگون شد. جلوس يله وار عبدالفتاح السيسي بر كرسي رياست جمهوري، دستآوردهاي اندكي كه پس از سرنگوني مبارك به دست آمده بود را از بين برد. با روزنامهنگاران با مشت آهنين برخورد مي شود؛ تظاهراتهاي دانشگاهي ممنوع شد و دستگاه قضايي مشغول برخورد شديد با اخوانالمسلمين و هوادارانش و ديگر مخالفان سيسي است و حسني مبارك هم آزاد شد و ديگر نبايد بخاطر جناياتي كه در حين اتفاقات ۲۰۱۱ رخ داد جوابي پس دهد.
با اين همه، هنوز اميد هست كه مردم در جاهايي مثل دانشگاه ها و نمازهاي جمعه به اعتراض بپردازند. واقعيت اين است كه حركت سال ۲۰۱۱ و سرنگوني مبارك، در تاريخ دموكراسيخواهي مصر يك قدم به جلو بود و مردم و تاريخ مصر هنوز گامهاي زيادي براي پيمودن به سوي دموكراسي دارند.
(Kaneez Fatima) نوشته كنيز فاطيما
ترجمه و تلخيص: ماني الوند