آلمان از جمله کشورهاي اروپايي است که تاريخي پر فراز و نشيب را سپري کرده است به ويژه اينکه اين کشور همواره تلاش داشته تا در جمع بزرگان عرصه جهاني باشد. رويايي که خواسته يا ناخواسته آلمان را گرفتار دو جنگ جهاني (۱۹۱۴ و ۱۹۳۹) کرد که به دليل شکست در اين جنگ به عنوان مغلوب تمام هزينهها و نابسامانيهاي جنگ بر دوش اين کشور قرار گرفت.
آمريکا، انگليس و فرانسه و شوروي، جنايات و کشتارهاي خود در دو جنگ را معطوف به آلمان نمودند و از باز خواست جهاني رهايي يافته چنانکه آمريکا به دليل استفاده از بمب هستهاي عليه مردم ژاپن هرگز محاکمه نگرديد و حتي اين کشتار را اقدامي براي صلح جهاني و مقابله با جنگافروزي آلمان و ژاپن عنوان کرد.
آلمان در مقطع کنوني به صدراعظمي آنجلا مرکل در حالي به عنوان عضوي از اتحاديه اروپا ايفاي نقش ميکند که با تکيه بر قدرت اقتصادي خود به يکي از بازوهاي اتحاديه اروپا مبدل شده است. در حالي اروپا گرفتار بحران اقتصادي است که از آلمان به عنوان موتور اقتصاد اين قاره ياد شده و طرحهاي اين کشور به عنوان راهبرد طرح رياضت اقتصادي در بسياري از کشورها به کار گرفته ميشود.
آلمانها درحالي در حوزه اقتصاد حرف نخست را در اتحاديه اروپا ميزنند که بررسي کارنامه رفتاري اخير سران اين کشور حکايت از تلاش آنها براي تسريع قدرت اقتصادي به عرصه سياسي و نظامي است به گونهاي که اتحاديه اروپا و ساير کشورها از آن به عنوان يکي از ارکان ساختار نظام بينالملل ياد کنند.
در حوزه نظامي آلمانها چند محور را براي خود تعريف کردهاند زنجيره آنها حضور نظامي آلمان در معادلات جهاني را شکل ميدهد. توافقنامه امنيتي کابل واشنگتن براي حضور بلندمدت آمريکا در افغانستان در حالي امضاء شد که آلمان نيز بر تکرار چنين توافقنامهاي در قالب ناتو براي به اصطلاح آموزش و هدايت ارتش افغانستان تاکيد کرده است. براين حضور در افغانستان را برابر با نفوذ نظامي و سياسي در منطقه ميداند که ميتواند توجيهکننده نظاميگري آلمان در ساير مناطق باشد.
فاز بعدي نظاميگري آلمان در قالب حضور در ائتلاف مقابله با داعش تعريف شده است. هر چند آلمان تاکيد دارد که در لشگرکشي عليه سوريه و يا عراق حضور نمييابد اما مستشاران نظامي خود را راهي اربيل عراق کرده است. آلمان با اين اقدام از يکسو فروش تسليحات به عراق و منطقه را پيگيري ميکند و از سوي ديگر از رقباي ديگر براي حضور در عراق باز نميماند. در کنار منافع اقتصادي براي آلمان داشتن پايگاه نظامي در منطقه اهميت دارد چنانکه به رغم مخالفتهاي فراوان آلمان اقدام به فروش تسليحات به عربستان کرده است.
در باب نظاميگري آلمان، ديولت در گزارشي آورده، آلمان سعي دارد تا در قالب ناتو در شرق و مرکز اروپا ايفاي نقش نمايد. آلمان سعي دارد تا با بزرگنمايي تهديد نظامي روسيه، تقويت ارتش و در نهايت حضور فعال نظامي در مناطق مختلف اروپا را محقق سازد.
نکته قابل توجه آنکه آلمان براي تقويت موقعيت نظامي خود در اروپا بارها بر لزوم خروج ۲۰۰ کلاهک هستهاي آمريکا از اين قاره تاکيد و بر لزوم تشکيل ارتش اروپايي تاکيد داشته است آلمانيها اکنون با ادعاي حمايت از اوکراين و اروپاي شرقي و با برجستهسازي اين مسئله که فرانسه و انگليس به دليل بحران اقتصادي توان اجراي اين امر را ندارند سعي دارد تا در حوزه نظامي به قدرت مطرح مبدل و نظاميگري خود را در سايه بحرانهاي جهاني تقويت نمايد.
در حوزه سياسي نيز آلمان که از ضعف اسپانيا، ايتاليا، فرانسه و آلمان براي قدرتنمايي در اروپا بهره گرفته سعي دارد تا دامنه فعاليت خود را به عرصههاي ديگر گسترش دهد. در کنار روابط سياسي که از آسيا، آمريکاي لاتين و آفريقا صورت ميدهد موضعگيري و حضور در بحرانهاي جهاني را از تکاليف خود قرار داده است. به عنوان مثال آلمان اکنون محور به چالش کشاندن روسيه در قبال اوکراين گرديده چنانکه مرکل در سالگرد فروپاشي ديوار بر اين تاکيد ميکند زمان آن فرا رسيده تا ديوار ظلم روسيه عليه اوکراين و اروپا فرو ريخته در غير اين صورت مسکو با تحريمهاي بيشتري مواجه خواهد شد.
مرکل در اجلاس گروه ۲۰ در استراليا (۲۴ و۲۵ آبان) نيز روسيه را تهديد به تحريمهاي بيشتر نموده و خواستار خروج روسيه از تحولات اين کشور گرديد. با توجه به اينکه در حوزه اقتصادي و انرژي نياز بسياري به روسيه دارد بسياري از ناظران سياسي اين رفتارهاي تند مرکل را برگرفته از خوي قدرتطلبي آلمان در اتحاديه اروپا ميدانند که با موضعگيري عليه مسکو سعي دارند خود را کانون مقابله با روسيه معرفي نمايند تا رهبري سياسي اروپا را در دست گيرند.
نقشآفريني در روند سازش فلسطينيان و رژيم صهيونيستي که با سفر ۲۴ آبان اشتاين ماير وزير خارجه آلمان به سرزمينهاي اشغالي ابعاد جديدي گرفت سبد ديگر اين بازيگري است هر چند بخشي از هدف آلمان حمايت از رژيم صهيونيستي در برابر انتفاضه است اما در نهايت آلمان ميخواهد با حضور در اين معادلات قدرت سياسي خود را به جهانيان نشان دهد. اين قدرتنمايي زماني آشکارتر ميشود که اشتاين ماير وزير خارجه آلمان در قالب پليس بد ظاهر شده و به جاي فرانسه، از افزايش تحريمها عليه ايران در صورت به نتيجه نرسيدن مذاکرات سخن گفته است. نکته قابل توجه در رفتار آلمانيها آن است که آنها ميدانند رقباي اروپايي آنها يعني انگليس، فرانسه و ايتاليا در بحران داخلي اقتصادي و سياسي گرفتار هستند و آمريکا نيز توان ايفاي نقش گسترده در معادلات جهاني نيست به ويژه پس از شکست اوباما در انتخابات ميان دورهاي کنگره آلمان از فضاي موجود براي حضور پررنگ در معادلات سياسي و نظامي جهان بهره گرفته در حالي که ظرفيتها و تواناييهاي اقتصادي اين کشور مولفههاي مهم براي تحقق روياهاي جهاني آن است.
آلمانها برآنند تا آلمان نوين را به جهانيان نشان دهند که يادآور اقتدار آنها در آستانه دو جنگ جهاني باشد هر چند که براي عدم تحريک ساير کشورها واژگاني نظير تلاش براي صلح جهاني و حمايت از ساير کشورها را مطرح ميسازند.