بيبرات دعوت، ره به آستانت نميتوان يافت، اي ملجاء پناهجويان و اي طبيب دردمندان. خبط کردهاند عمري آنها که آستانبوسيت را يا به همت جستهاند و يا به دامن قسمت وا نهادهاند؛ چه، برات تشرف به آستان آسمانيت و حريم شريفت و گرهزدن دستهاي اميد زائران به شبکههاي مضجع شريفت، برات دعوت است نه هيچ چيز ديگر.
اي امام مهربانيها، اي قلب ايران اسلامي، شما پارهاي هستي از پيکر شريف پيامبر مکرم اسلام كه مشرق ميهن مفتخر به مدال شيعگي، مفتخر شده به ميزباني از شما. همان جا که آفتاب ايران همه روزه و همواره از پس کوهها ميدرخشد به حرمت حضور شريفتان در اين کيان رضوي.
چه صاحبدلاني که در شوق ديدارتان مرواريد از مژگان نگاه عاشقشان فرو ميغلطد و ذوق يک لحظه نگاهتان صبوري ميدهد بر اين دلهاي بيتاب رهيابي به صحن شريفتان. چه سعيد است به دنيا و آخرت، او که برات دعوت مييابد از نسيم مهر و محبت و رئفت شما اي درخشانترين خورشيدها. چه خوش است رهيابي به ساحت قدسيتان، که کم از حج خانه خدا ندارد که اجري فراتر از آن وعده داده شده از جانب جد بزرگوارتان رسول خدا(ص) آداب ديدارتان حکم ميکند که به هنگام قصد آستانبوسي بارگاهتان، تن خاكي كه هبوط يافته سالهاي سال از ديار برين است، از هر چه ناپاکي است بشوييم و معطر شويم به شميم عطر، اي پسر رسول خدا. چه خوش است كه قصد به سوي تو شدن قصد الهي است و سرساييدن به درگاهت، بوسه بر درگاه الهي است. از حضرت سبحان ملتمسانه ميخواهيم که به حقت و به شانت دستهاي خالي ما را تهي نگذارد و از زيارتت شفاي تن و جان عالم و آدم طلب مينماييم. پاکيزه ردا و با متانت ذکر الهي، تکبير و تسبيح و تحميدخوان، با گامهاي کوتاه داخل روضه مقدسه ميشويم كه مبادا آرامش فرشتگان حول حرم كبريائيت از آرام بيفتد.
اينجا سرزمين مقدسي است و پارهاي است از بهشت برين و تشرف به آن آداب خود را دارد. ناگاه ذکر لبم بسمالله و باالله ميشود و شهادت بر وحدانيت سبحان بر زبانم جاري ميشود و پيامبر(ص) و اميرالمومنين(ع) ذکرم ميشود. اي همه آبروي جهان، اي رئوف الائمه، اي خواستگاه نيازمندان، اي شمسالشموس، دل از سينه بيرون ميجهد، تاب ماندن نمييابد.
اشک كه سرازير ميشود قلب، آرامي مييابد براي ماندن در قفس تن. با چشمان اشكآلود رو به ضريح مطهر رئوفالائمه بار ديگر بر وحدانيت خدا و رسالت پيامبر اسلام شهادت ميدهم و در اين مقام شامخ هر آنچه ثناي رحمهللعالمين است، بر زبانم جاري ميشود و حرمت علوي را در حضور نبوي، براي علي بن موسيالرضا باز ميگويم. جده سادات، عزيز دل امامان است و از همين روست که يادميکنم از اوج ارادتم بر فاطمه زهرا(س) در محضر قبله هفتم. از خدا ميخواهم که درودي بر او فرستد که کسي غير خدا قادر به حساب ثوابش نباشد. يکايک امامان را به نام ذكر ميكنم كه جانمان بسته به ولايت است و با ولايت است كه روح در تنمان باقي است و نفس اگر كه ميرود، شوق بازگشتي دارد.
آل ياسين را ياد ميكنم يكايك، از حسن و حسين نوههاي گرانقدر پيامبر ختمي مرتبت و سيد جوانان اهل بهشت تا امام منتظر مهدي(عج) و از خداوند تعجيل در فرج را ميخواهم كه اميد آخرين شيعه در پاييز آخرالزمان ظهور نور است در ظلمت غيبت. زانوي ادب ميزنم و زمزمه ميکنم که اي خدا، من به محبت ائمه معصومين به تو نزديکي ميجويم؛ خدايا دوست آنها را دوست و دشمن ايشان را دشمن ميدارم. روزيم كن خير در دنيا و آخرت و جستن از شر دنيا و آخرت و وحشت روز جزا را.
دل، تاب ماندن ندارد و اشك تاب استادن. پاي لرزان است از شوق حضور در صحن كبريائيت. پاي كه به صحن ساحت مبارکت كه مخزن جود و کرامت است ميگذارم. زبان به سلام ميگشايم که «سلام قولا من رب الرحيم». سلام بر تو اي ولي خدا، سلام بر تو اي نور خدا در تاريکيهاي زمين، سلام بر تو اي عمود عمارت دين. سلام ميگويم بر شان شريفي که وارث آدم برگزيده خدا، نوح پيامبر خدا، ابراهيم دوست خدا، اسماعيل ذبيحخدا، موسي متکلم با خدا، عيسي روح خدا و محمد رسول خدا(ص) است. سلام خاص بر تو اي وارث انبياء و اولياي الهي. زيادهگويي است هر سخني در محضر شما، اما جسارت كرده و به زبان دل ميگويم که خاندان بزرگوارت الفتي همواره و از ازل داشتهاند به نماز که رکن دين است و ستون خيمه اسلام است و زکات که محور عدالت اقتصادي است و امر به معروف و نهي از منکر جز لاينفک هميشگي خاندان شما بوده است.
اگر اين روز چنين در محضرتان شرف حضور يافتهام، جز خود سلام بسياري از دوستدارانتان را و خواسته دل دردمند دوستانتان را به امانت با خود آوردهام. اين كه من اينجا هستم، نه كه تنها هستم، كه از سوي بسياري ديگر به نيابت آمدهام. چه بسيار آرزومنداني كه از لحظه قصد حركت به سويتان و تا گاه رسيدن به مضجعتان التماس دعا داشتهاند.
دلم تاب بيشتر ندارد به موج جمعيتي ميپيوندم كه هر يك با هزاران اميد و آرزو اينجا حضور يافتهاند كه شايد و بايد به دعاي خيرتان غبار غم از دل دردمندشان زدوده شود و صفاي وجودتان دل آنها را آسماني كند.شفاي قلبم را كه به قصدي الهي از سرزمين خويش به ديار امن شما عزيمت کردهام و اميدها داشتهام به رحمت الهي از شما ميجويم و از خدا ميخواهم كه نااميدم نكند از اين درگاه کرم و جود و نجواميكنم با شما از غم دل که اينجا محل هبوط و آمد و شد ملائکه مقربين است.
كاش چون هميشه باري ديگر باران رحمتتان فرود آيد اي قريب القربا و حج فقرا، اي طبيب دردمندان، اي اميد آخرين، پدر و مادرم که عزيزترين کسانم هستند، فداي شما، ... تا به صبح اي خورشيد عالمتاب سخنها دارم با شما ....