شروع گفتمانهای دلواپسانه که پیشوند و پسوند هر سخن و نقد در ۸ سال گذشته و چاشنی رسانههای زنجیرهای بود از امروز شروع میشود چرا که یکبار دیگر توپ در زمین دلواپسان افتاده است اما موضوع درد دل نیست بلکه مطالبات شهروندی کسانیست که هشت سال تمام خوندلها خوردهاند و حرف و نقدشان برای گوشهای کسانی بوده که از انتخابات ۹۲ به بعد صم بکم شدهاند و حالا ناچارند چشمهای خود را باز کرده و تنها را آماده پذیرش ترکشهای عواقب اینهمه بیتفاوتی در مقابل ملتی کنند که نه از غربت دلش خوش بود و نه رویی در وطن داشت!
اینها همان دلواپسانی هستند که در برابر شما صبوری پیشه کردند تا ثابت کنند برخلاف عقیده طرف مقابل بهترین مجریان دموکراسی در عالم هستند زیرا بعضی شعار آزادی میدهند و گروهی آن را عملیاتی میکنند و همین تحمل هشتساله در مقابل همه جفاهایی که شده است بهنوعی اجرای فضای باز و احترام به حقوق اکثریت بالاتفاق جامعه رأیدهندگانی میباشد که در سال ۹۲ تحت تأثیر بعضی از القائات و پروپاگانداهای کلیدی و تدبیر و امید قرار گرفتند و رئیسجمهوری از طیف واعظان غیرمتعظ را انتخاب نمودند تا او هم همچون دو یا سه سلف قبل از خود وامدار گروهی بیشمار باشد که یکی رئیس ستاد انتخاباتی و دیگری دبیر و صدها و بلکه هزاران نفر دیگر از سلسلهمراتب منفی در قالب نوعی رانت تا آبدارخانه چی و رانندگی حوزههای مختلف را در مدتزمان کوتاه خرداد ۹۲ به عهده داشتند و پسازآن هرکدام بهعنوان پاداش حسن خدمت سمت و پستی از معاونت تا وزیر، استاندار، فرماندار، شهردار و مدیرکل به پایین را به مدت چهار تا هشت سال تمام عهدهدار شدند که البته بعضی از آنها همچون معاون اول، رئیس سازمان برنامهوبودجه و وزیر امور خارجه درحالیکه هشت سال تمام تختهگاز در دولت بودند و امروز این دوران خاتمه یافته اما دل کندن آسان نیست و باید بازهم به رایزنی برای دوام احتمالی ادامه داد تا داستانهای شیرین «عزیز نسین» دراینباره تکرار شوند! و اگر شانسی باشد حضور مستمر داشته که البته آرزو بر جوانان عیب نیست! و شاید دری به تخته بخورد و مدیری در این میان پیدا شود که اهل باری به هر جهت بوده و از هر طرف باد میآید بادش بدهد که نوعی بوجاری برنج در پایان فصل تابستان است! این پروسه تنها مربوط به یک شهر یا کلانشهر و یا استان نیست بلکه کل کشور را درگیر خود میکند تا در این میان هم سیخ بسوزد و هم کباب زیرا طی هشت سال گذشته این آش آنقدر شور شده بود که ذائقه پزندگان را نیز آزار میداد تا در شهرهایی همچون اصفهان تیشهای برای کندن ریشه میراثهای فرهنگی ملموس و ناملموس آن باشد!
زمانی که شهرداری این کلانشهر میتوانست از محل درآمدهایی همچون فضا فروشی تحت عنوان تراکم، عوارضهای ششماهه و سالانه نوسازی، تردد در سطح شهر، خودرو و جرائم متنوع ازجمله ماده صد که نوعی حراج حقوق مسلم شهروندی و تبدیل آن از احکام تخریب به جریمه نقدی و استفاده از تسهیلات بانکی و بهرهوری از اعتبار ارگانی برای نسیهبری از پیمانکاران مستأصل تا بازپرداخت آن دینی کلان جهت شوراها و شهرداران بعدی و فروش اموال و املاک آن تحت عنوان مزایده باشد که در چهار سال گذشته رکورد تمامی تاریخ بلدیه اصفهان را در این زمینه شکستهاند تا برای پرداخت هزینههایی همچون حقوق و مزایای یازده هزار نیروی رسمی، غیررسمی و قراردادی که بیش از پنجاهدرصد آنها همان پشتمیزنشینها و مطالبه گران حضور در انتخاباتها هستند تأمین نقدینگی کنند.
قطعاً ارگانهایی همچون میراث فرهنگی و گردشگری و صنایعدستی که با ضعف مدیریت و نقصان بودجه در این سالها مواجه تا معاونت فرهنگی آن بجای تعمیر و بازسازی یکی از دهها خانه میراثی برای اداره، به اجارهنشینی به ساختمانی نوساز کوچ نماید! و ناچار شود بسیاری از خطاها و تجاوزات در روز روشن را از طریق شهرداری به حریم آثار تاریخی و میراثهای ناملموس نادیده گرفته که بعضی نیز درحالیکه متعلق به فرهنگ آحاد جامعه هستند و متولی آن وزارت تازه تأسیس میراث است از سوی شهرداری مصادره شوند و در این محدودهها پروانههای ساختمانی و حتی تعمیراتی خلاف صادر گردند که نمونه بارز آن در کوچه تلفنخانه و نبش گذر سردار جنگ یعنی عمق هویتهای تاریخی شهر است که چند ماهی نقل رسانهها و در ادامه به طومار و شکوائیه نویسی اهالی محدوده و فرهنگ دوستان ختم شده، اما نهتنها شهرداری بلکه میراث فرهنگیها هم خودشان را به کوچه علی چپ زدهاند تا تخلف همچنان ادامه و زمان خریده شود و جرم به ماده صد با اخذ جریمه نقدی فیصله یابد! که اگر جز این بود حداقل توضیحات و یا تکذیبنامهای از هر دو سو یا یکی از ارگانها برای روشن شدن اذهان عمومی به این روزنامه میرسید تا بر اساس قانون، اقدام به چاپ و در ادامه ارائه مستندات پیرامون اینگونه تجاوزات به حریم هویتهای فرهنگی و تاریخی در سطح شهر موزه اصفهان بخصوص بافت تاریخی آن در منطقه سه باشد درحالیکه اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی همچنان در خواب زمستانی هشت سال گذشته سیر میکند و هیچگونه عکسالعملی نشان نداده و همچنان سرشان در لاک خود فروبردهاند تا معامله قرن فیمابین شهرداری و متولی حفظ آثار تاریخی پایتخت فرهنگ و تمدن اسلامی بهمنظور انحطاط کامل همچنان منعقد باشد!
سوأل این است که آیا همین رفتارها در هشت سال گذشته ازنظر قوانین در قوه قضائیه نوعی ترک فعل بهحساب نمیآیند؟!
نویسنده: حسن روانشید