على علیهالسلام وارد قبر گردید، و چهره مبارك پیامبر صلىالله علیه و آله وسلم را گشود، قطرات درشت اشك مانع آن میشد كه دیدگان حضرتش چهره دوست و حبیب را درست ببیند، چه لحظهای دردناك است این لحظه، لحظهای كه آرزو دارد، جان به همراه آن دردناكش از بدن خارج گردد، شعاع دید على علیهالسلام از لابلاى پرده اشك گذر كرده خود را به چهره حبیبش میرساند، تا آخرین وداع را بنماید، او در این لحظه ناچار است، همه وجود خود را به خاك بسپارد، چه واجب دردناكى است، كه رگههای قلبش را پاره میكند، او خود را براى هجرانى ابدى كه در دنیا دیگر، ملاقاتى ندارد، آماده میكند. با نگاهى اشك آلوده و آمیخته با حسرت، كه نمىتواند حتى یك لحظه آن را به دیگر سوئى كشاند، اندوه بزرگ خود را ابراز میدارد:
«پدر و مادرم فدایت، ای رسول گرامى، با مرگ تو رشته نبوت گسسته گشت، و گزارش دادن از آسمان، و اخبار آن بریده شد، كه با مرگ هیچكس چنین نشود، به مصیبت خود یك ویژگى دادهاى، و آن اینكه مصیبت تو موجب تسلیت است، یعنى آن قدر مصیبت و اندوه فراوان است كه مصایب دیگر را ناچیز میكند، و به آن عمومیت دادهای یعنى همگان به سوگت نشستهاند، اگر نه این بود كه به ما دستور دادهای صبر پیشه سازیم، آنقدر بر تو میگریستیم كه سرچشمه اشكمان خشك گردد، و اندوهمان پیوسته و مدام، و این درد جانكاه براى همیشه همراه من خواهد بود، و این همه در مصیبت تو اندك است، پدر و مادرم فداى تو باد ما را در سراى دیگر به یاد آور، و در خاطر خود نگه میدار.
نفس من در كنار آه اندوه بار خود، به زندان افكنده شده است. ایكاش به همراه آه عمیق، نفس من از بدن خارج میگشت.
پس از تو در زندگى دنیا خیرى نیست و من از آن میترسم كه زندگى من طولانى شود.
آیا كسى كه پس از تكفین پیامبر صلىالله علیه وآله و سلم و دفن او با لباسهایش غمین است كه در جاى نابودكننده اقامت گزیند؟
مصیبت ما از دست دادن رسول خداست كه تا زندهایم همتایى براى او در میان خود نخواهیم یافت. او همانند دژى بود براى خانوادهاش پناهگاه محكمى بود كه آنها را از دشمنان مصون میداشت.
اى بهترین انسانها، و ای بهترین مردهای كه تاكنون خاك و گل نمناك آن را در برگرفته است.
گویا امور مردم بعد از تو در كشتى كه دچار امواج دریاست قرار گرفته و دریا در حال مد است و كشتى را به حركت درآورده است.
و فضاى وسیع زمین براى آنان تنگ شده است، به خاطر فقدان رسول خدا صلىالله علیه و آله وسلم كه بدرود زندگى گفته است.
در هر مصیبتى اشك من سرازیر نگردید، مگر اینكه تو را وسیله گریه خود قرار دهم.
به خداوند شكایت میبرم، و نه به نزد مردم میبینم زمین برقرار است و دوستان میروند.»
و فاطمه علیهاالسلام فرمود:
«بگو به آن كه در زیر طبقات گل نمناك قرار دارد، اگر فریاد و صداى مرا میشنوى.
بر من مصیبتهایى وارد آمد كه اگر آن مصائب به روزهاى جهان میریخت به شب مبدل میشدند.
سایه محمد صلىالله علیه و آله وسلم پشتوانه من بود از هیچ ستمى نمى هراسیدم و او زیبایى من بود.
پس امروز در مقابل فرد ذلیلى خشوع نموده، و ستم ستمگر خود را به گوشه لباس خود دفع میكنم. اگر كبوتر قمرى در شب خود از روى اندوه بر شاخهای میگریید، من صبحگاهان گریه سر میدهم.
حزن و اندوه را پس از تو مونس خود مینمایم و با اشك گردنبندى ساخته به گردن خود میآویزم.» (تبیان)