آمريکا و رژيم صهيونيستي، براي متهم کردن اسلام و مسلمانان به تروريسم، هميشه از اتهامات لفظي استفاده کرده و در عمل نيز اقدام به ترور کردهاند، ولي واقعيت اين است که مسلمانان خود بزرگترين قربانيان تروريسم هستند. ائمه اطهار (ع) همگي به دست حکومتهاي ظالم ترور شدند و شربت شهادت نوشيدند. اسلام اگرچه مبارزه برضد طاغوتهاي زمان، ستمگري، استبداد، استعمار و بيعدالتي را حتمي ميداند و دفاع از مظلومان در برابر ظالمان و قدرتهاي سلطهگر را جهاد و واجب بر ميشمارد؛ در نقطه مقابل، کشتن يک فرد بيگناه را به منزله کشتن تمام انسانها و انسانيت قلمداد ميکند.
پايههاي اسلام ناب در رحمت، مهرباني، پرهيز از سنگدلي، بخشايش و گذشت است و اين دين الهي، هرگز قتل پنهاني و بدون محاکمه و حکم قضايي را تأييد نميکند. اسلام مانند هر نظام حقوقي ديگر، خشونت قانوني در قالب مجازات براي جرايم و يا دفاع مشروع را تجويز ميكند، اما خشونت غيرقانوني و خودسرانه را ناروا دانسته و تحت عناوين گوناگون، از جمله «محاربه، فتك، غدر و اغتيال» با آن مقابله نموده است. از ديدگاه اسلام، اصولاً انسانها محقونالدم هستند؛ جانشان محترم است و تعرّض به آنها براي هيچكس روا نيست، مگر كساني كه بر اثر ارتكاب جرايمي مانند قتل نفس يا اهانت به انبيا و ائمّه اطهار عليهمالسلام خونشان براساس حكم شرعي و الهي هدر است. اما كشتن همين افراد هم به حكم قانون و علني است و نه غافلگيرانه و خودسرانه. ترور يا ايجاد رعب و وحشت نيز از عوامل مهم تهديدكننده امنيت در سطح بينالمللي است. از اينرو، مقابله با تمام عوامل سلب امنيت در هر شكل و قالبي كه باشد از جمله تروريسم مسئوليت همگاني است؛ زيرا بيشك، كليه عوامل تهديدكننده امنيت از مصاديق «منكر»، يعني زشتي و پليدي و ضد ارزش، هستند و مقابله با آنها مصداق «نهي از منكر» و زمينه تحقق «معروف» خواهد بود. برخي انديشمندان مسلمان با نزديك دانستن معناي «تروريسم» به تهديد و ارعاب، معتقدند: ترور عبارت است از: هر نوع عملي كه به منظور اهداف غيرانساني و در جهت فساد و متضمّن به خطر افكندن امنيت و ايجاد زمينه تعرّض و محدوديت در مورد حقوق مشروع بشري و موجب سلب آرامش گردد. تهديد و ارعاب به اين معنا ميتواند در قالبهاي متفاوتي نمود پيدا كند؛ از جمله در شكل توليد سلاحهاي مخوف هستهاي، ميكروبي، استراتژيهاي جنونآميزي همچون جنگ ستارگان، پيمانهاي نظامي، ايجاد رژيمهاي بيريشه و سركوبگر مانند رژيم غاصب اسرائيل كه نه تنها منطقه خاورميانه، بلكه سراسر جهان از فتنه و فساد آن در امان نيست وفاجعه «قانا» در لبنان، «دير ياسين»، «صبرا» و «شتيلا» در فلسطين جلوههاي بارزي از اقدامات تروريستي هستند و متأسفانه با سكوت و احيانا رضايت و بلكه حمايت دولتهاي غربي مدّعي مبارزه با تروريسم، جهان را تاحدّ يك جنگ تمام عيار در مقياس جنگ جهاني مورد تهديد قراردادهاند و با اشغال و تجاوز به حاكميت سرزميني عراق و افغانستان، به نام مبارزه با تروريستهايي مانند «القاعده» و «طالبان» و حزب «بعث» عراق، که ساخته و پرداخته خودشان بودهاند، اقدامات جنايتكارانه و تروريستي انجام داده و از تمام منطقه خاورميانه، بلكه جهان و حتي از مردمان خود نيز، آسايش و امنيت را سلب كردهاند. امروزه «تروريسم» در رسانههاي غربي بدون توجه به ريشهها، و تمايز بين اهداف، به اعمال خشونتباري گفته ميشود كه از سوي گروهها يا اشخاص انجام ميشود. با اين تفسير، اقدامات تروريستي شامل عملياتي ميشود كه ملتهاي ستمديده فلسطين، افغانستان، عراق يا جمهوري اسلامي ايران و يا ساير مبارزان و آزادگان و مظلومان جهان در جهت رهايي و به دست آوردن حقوق پايمال شده خود، به دليل به بنبست رسيدن همه راههاي نتيجهبخش ديگر انجام ميدهند و در حقيقت، نوعي اقدام دفاعي (دفاع مشروع) در شرايط ويژه و با امكانات خاص براي متوقف كردن دشمنان، و تنها راه رهايي از ستمگري و تجاوز اشغالگران است كه آن را «ترور» مينامند. گروگانگيري يا «عمليات استشهادي» نمونهاي از آن است. جالب توجه است كه اولين هواپيماربايي در جهان توسط اسرائيل غاصب در دسامبر ۱۹۴۵ انجام گرفت و مزدوران آمريكا در سراسر جهان، آدمربايي و ترور را در سطح گستردهاي شيوه كار خود براي ايجاد جوّ رعب و وحشت قرار دادهاند؛ چنانكه وزراي قانوني و نمايندگان منتخب مردم در مجلس فلسطين را دستگير كردند، به محلهاي ناامن بردند و تحت شكنجه و آزار قرار دادند و بدون هيچ ترس و واهمهاي در تريبون عام ميگويند: سيد حسن نصراللّه، دبيركل «حزباللّه لبنان» را ترور ميكنيم.
اين همان «تروريسم دولتي» است كه از سوي دولتهاي مدعي مبارزه با تروريسم و خشونت حمايت ميشود.
جان كلام:
۱- از منظر فقه اسلامي کسي که براي ترساندن و ايجاد رعب و وحشت، سلب امنيت و آزادي مردم اسلحه بکشد در حکم محارب و مفسد في الارض است و بايد به مجازات برسد. ترور از منظر فقه اسلامي حرام و مرتکب آن در جهنم جاويدان است. اما دفاع مشروع مجاز و حق طبيعي افراد است.
۲- خاستگاه تروريسم را ميتوان در تبعيض، بيعدالتي، استعمار و ظلم مشاهده کرد که بيشتر ناشي از قدرتطلبي و کسب قدرت است.
۳- تروريسم محصول نا اميدي و پوچانگاري (نهيليسم) است و در جهاني که بر مدار قهر و غلبه ميچرخد، مبارزه جدي با تروريسم ازحد حرف و شعار فراتر نخواهد رفت. مبارزه واقعي با تروريسم بايد همواره با تلاش براي برپايي عدالت باشد. البته اين سخن نبايد به معناي تروريسم تلقي شود
۴- به نظر ميرسد فرايند فعلي مبارزه با تروريسم يک حرکت تبليغاتي و توجيهي است که آمريکا داعيهدارآن است. آمريکا درصدد سوءاستفاده از شرايط طراحي شده فعلي براي رسيدن به اهداف پنهاني است
۵- مبارزه با تروريسم صرفاً پوششي براي توجيه سياست تهاجمي و نظامگرايانه آمريکا در برابر اسلامگرايان سياسي و گسترش سلطه هژمونيک آمريکا بر جهان است. براساس نتايج حاصله، نسبت تروريسم به مبارزات آزاديبخش در جهان اسلام صرفاً سياسي است ومبناي حقوقي ندارد.