رفتار ديپلماتيک، زبان حقوقي، روابط بينالملل همه اين اصطلاحاتي که در عالم سياست ساخته شده است، معناي خاص خود را دارد. اما اين که مثلاً حقوق بينالملل و قواعد روابط بينالملل از سوي برخي کشورهاي دنيا رعايت ميشود يا نه، واکنشهاي ايجابي و سلبي مسئولان آن کشورها اثبات ميکند که آيا آنها چنين قواعدي را رعايت ميکنند؟
مردم هر جامعهاي با واقعياتي که در چارچوب زندگي خود درک ميکنند و ميبينند سروکار دارند. بسياري از آنها تحصيلات عالي دارند و در هر رشتهاي هم داراي تخصص هستند. در ميان آنها شايد باشند افرادي که از تحصيلات بالا برخوردار نباشند، اما از درک و فهم بالايي سود ميبرند که براي هر دو قشر، نشان دهنده قدرت تحليل و تجزيه و بررسي اتفاق يا موضوعي است.
اين که گفته شود، زبان حقوقي معمولاً مملو از عبارات و اصطلاحاتي است که براي افراد غيرحقوقي درک معناي آن سخت است، شايد در علم روابط بينالملل اين تعبير و تعريف درست باشد، حقوق بينالملل تعريف خاص خود را دارد و شايد به اعتقاد برخي، همه کس آن را متوجه نشوند، اما درک آن را دارند که اگر اين حقوق از سوي کشوري رعايت شود و کشور ديگر آن را زير پا بگذارد، ميان اين دو کشور چه اتفاقي خواهد افتاد. نخستين اتفاق واکنش مردمي است که طرف مقابل، حقوق جامعه آنها را رعايت نکرده است. اين واکنشها و بازتابها را به آساني ميتوان رصد کرد و ديد.
به عنوان نمونه، که اصل موضوع يادداشت روزنامه هم همين است، ديدار نخستوزير انگليس و رئيسجمهور کشورمان است. اين ديدار که از سوي بسياري رسانهها و شخصيتهاي سياسي که عمدتاً اصلاح طلب بودهاند، به عنوان يک اتفاق تاريخي بزرگ ياد شد و آن را فصلي تازه در روابط دو کشور تحليل کرده بودند.
ذوقزدگي و نشان دادن اشتياق زياد براي چنين اتفاقي که به خاطر بسياري از مسائل در سالهاي گذشته و حتي اکنون، آنچنان قابل توجه و مهم جلوه نميکند، نشان دهنده اين موضوع است که ذوقزدگان در قدرت تحليل درست منطقي، عقلاني و حتي در چارچوب قوانين روابط بينالملل هم، ضعف بسيار شديدي دارند که اين ضعف درباره ايران و آمريکا هم از آنها ديده شده است.
يک رابطه سياسي ميان دو کشور بايد داراي اين اصول مهم و اساسي باشد؛
۱ـ دخالت نکردن در امور يکديگر
۲ـ احترام متقابل
۳ـ رعايت اصول برقراري روابط دوجانبه
۴ـ اتهام وارد نکردن به هم
۵ـ توطئه نکردن
و ...
اگر در روابط ميان دو کشور، هر يک از موارد اصول برقراري روابط، نقض شود و يکي از طرفين آن را زير پا بگذارد، خود به خود ديگر موارد نيز نقض خواهد شد.
ديدار، گفتوگو، مذاکرات ميان مسئولان دستگاههاي ديپلماسي و حتي ديدارهاي سران دو کشور با هم براي سه منظور انجام ميشود.
۱ـ گسترش روابط
۲ـ برقراري روابط
۳ـ برون رفت از روابط سرد
ديدار روحاني و کامرون در حاشيه اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل براي مورد سوم يعني «برون رفت از روابط سرد» انجام شد.
اما در ميان سوابق تيره طرف مقابل که انگليس است، هيچ روزنهاي را براي چنين اتفاقي باز نگذاشته است.
چنين کشورهايي به خاطر خوي استعماري خود همواره رفتارهاي خارج از عرف و قواعد بينالملل با ديگر کشورها داشتهاند و اکنون براساس تعاريف ساخته و پرداخته غربي در علم روابط بينالملل، «پسا استعمارگرايي» در سياستهاي چنين کشورهايي عليه ديگر کشورها دنبال ميشود. پسا استعمارگرايي، اعتقاد بر تداوم اشکال گوناگون استعماري قدرت و حتي ادامه سياست نژادپرستي در سياستهاي خود دارد.
اشتباه محاسباتي، هم براي ما سود دارد و هم زيان. سود آن اين است که براي آنهايي که ذوق زده بودند ثابت خواهد شد که ذوقزدگي آنها بيمورد بوده و شايد به خود آيند و در تحليلهاي سياسي خود کمي واقعگرايانهتر عمل کنند و اينقدر از خود بيخود نشوند.
شناختن ماهيت واقعي کشوري مانند انگليس کار دشواري نيست. پيشينه رفتاري اين کشور با ايران، سابقه طولاني دارد که هيچ نکته مثبتي در آن ديده نميشود.
اما زيان آن چيست؟ زيان چنين اتفاقي در اين خواهد بود، هنگامي که نخستوزير انگليس تنها پس از چند ساعت پس از ديدار با رئيسجمهور کشورمان در سخنان خود در مجمع عمومي سازمان ملل گفت؛ «... ما اختلافات جدي داريم. حمايت ايران از سازمانهاي تروريستي، برنامه اتمي اين کشور و نحوه رفتار با مردم خودش، جملگي بايد تغيير کند»
اين سخنان به روشني دخالت مستقيم در امور داخلي جمهوري اسلامي ايران را نشان ميدهد که هيچگونه حسن نيت، در آن ديده نميشود.
آنهايي هم که نسبت به چنين ديدارهايي انتقاد ميکردند، از اين بابت نگراني ندارند بلکه قدرت تجزيه و تحليل آنها پيشبيني ميکرد که پس از اين ديدار چه اتفاقي خواهد افتاد.
از يک شخصيت که مسئوليت هم دارد انتظار ميرود، پيش از آن که ديدار و گفتوگويي ميان مقامات ايران و انگليس انجام شود، با تحليل خود پيشبيني کند که چه خواهد شد؟ آقاي ابوطالبي معاون سياسي دفتر رئيسجمهور پيش از اين ديدار در صفحه توئيتر خود نوشت؛ «وقتي عدهاي نگران ديدار با اوباما باشند، ديدار با کامرون ديگر محل نزاع آنان نخواهد بود، زيرا زماني که گروهي تصور ميکنند قصد داري گامي بلند برداري و دل نگران آن ميشوند، فرصت داري در اين مسير، گامهاي مدنظر را راحتتر تنظيم کني.»
مسئولان دستگاه ديپلماسي کشور و آنهايي که در اين سفر آقاي روحاني را همراهي کردهاند، به اين نکته توجه نکردند که اگر ديداري با اوباما انجام نشده در مقابل ديدار با نخستوزير انگليس برنامهريزي شد، ابتدا بايد بگويند، دليل چنين ديداري چه بود؟ سپس به اين نکته پاسخ دهند که، گمان نميکردند، چنين ديداري و چنان سخناني عليه ايران از سوي ديويد کامرون در سازمان ملل با هماهنگي انگليس و آمريکا تدارک ديده شده باشد؟ آيا پس از اين ديدار يخ روابط آب شد يا «فريز» شد؟
اکنون که «کامرون» آن سخنان را عليه ايران مطرح کرده، دولت و دستگاه ديپلماسي چه پاسخ و واکنشي نسبت به آن خواهند داشت؟ اگر اين ديدار انجام نميشد از نظر روابط بينالملل ثلمهاي بر روابط وارد ميکرد؟ اين ديدار هم انجام نميشد، کامرون، آن سخنان را عليه ايران مطرح ميکرد. نکته مهم همين است که ديدار با آن همه آب و تاب و ذوقزدگي انجام ميشود و کامرون هم شمشير را از رو ميبندد و در مجمع عمومي سازمان ملل آن را از غلاف بيرون ميکشد و رئيسجمهور کشورمان هم در سخنان خود در مجمع عمومي سازمان ملل پاسخي به آن ياوهگوييها نميدهد.
مردم ايران به خاطر صدمات و ضرباتي که از انگليس در ساليان سال متحمل شدهاند چنين رفتاري را از سوي لندن نه اين که انتظار نداشته باشند، اتفاقاً با آن به خوبي آشنا هستند و اکنون تنها نکتهاي که مردم را رنجور کرده است، بيادبي کامرون در رفتاري است که انجام داده، که اگر ديدار رئيسجمهور ايران و نخستوزير انگليس انجام نميشد و کامرون آن سخنان را بيان ميکرد، اصلاً مهم نبود چون، اينگونه رفتار از سوي انگليس تازگي ندارد.
نخستوزير انگليس پس از ديدار با رئيسجمهور ايران، هنگام خروج از اتاق ديدار، که آن را خبرنگار روزنامه شرق که در نيويورک به سر ميبرد در توئيتر خود نوشته چنين گفته است؛ «تاريخ ديگري درست کردم» اين «تاريخ ديگر» را خود قضاوت کنيد.
ديويد کامرون نخستوزير انگليس پس از ديدار با روحاني رئيسجمهور ايران، هنگام خروج از اتاق ديدار، که آن را خبرنگار روزنامه شرق که در نيويورک به سر ميبرد در تويتر خود نوشته چنين گفته است؛ «تاريخ ديگري درست کردم» اين «تاريخ ديگر» را خود قضاوت کنيد.