دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱ - ۱۹:۳۲
کد مطلب : 124853

دلمان تنگ است، خیلی!

دلمان تنگ است، خیلی!
دلمان برایت تنگ شده است، خیلی تنگ، آنقدر که دیگر جایی برای غصه ندارد، می‌خواهد بترکد و بغضش را بیرون بریزد.
خوب، دوست داشتنی بودی، یعنی هستی، همیشه؛ چه کنیم، مهربان بودی، یعنی هستی، مهربانی هایت هنوز هست. لبخندهایت، نگاه‌های پدرانه، دست نوازش بر سر یتیمان و فرزندان شهدا. دلشوره‌هایت برای ایران، مردم، رهبری همه در یادها هست، اما...
آن نگاه را دوست داشتم که میان این و آن تفاوتی نمی‌دانستی، همه را در یک قاب می‌دیدی و این چقدر خوب بود. مردم را جدا نمی‌کردی. خودی و غیرخودی نداشتی، خودت هم برای همه بودی، همه مردم ایران.
آنجا که انتقاد کردی و گفتی؛ «من و آدمای خودم، من و رفقای خودم، من و مرید‌های خودم، مداح هستم با مریدای خودم، این بی‌حجابه، اون باحجابه، این اینجوریه، اون اونجوریه، این چپه، اون راسته، این اصلاح طلبه، اون اصول‌گراست. خب چه چیز را می‌خواهید حفظ کنید؟ جامعه ما خانواده ماست، آن‌ها مردم ما و بچه های ما هستند.»
جاذبه داشتی، جاذبه‌ای زیبا که خیلی ها را مثل آهن ربا به سوی خود جذب می‌کرد.
حتی آنهایی که شل حجاب بودند اما در بدرقه پیکر تو آمدند و اشک ریختند و قطعاً از مرامت درس گرفتند و متحول شدند. پدری می کردی برای همه، خودی و غیر خودی برایت معنا نداشت. بزرگ بودی و بزرگی کردی برای همه.
به معنای واقعی، اشدا اللکفار رحما بینهم بودی، با دشمن، قاطع.
سردار در یک قالب نبود، جامع الاطراف بود، گسترده با دیدی عمیق، روحی بلند بالا و لطیف، بعد خدمت او به مردم بر نظامی‌گری‌اش می چربید.
مزارت چه صفایی دارد، ساده و بی‌آلایش مثل بقیه مردم، خودت خواستی، وصیت کردی سنگ قبری ساده باشد که رویش بنویسند سرباز قاسم سلیمانی.
سیل می‌آمد نخستین آدمی بود که چکمه به پا می‌کرد و در میان سیل‌زدگان حاضر می‌شد و این ویژگی بزرگ حاج قاسم بود، مرد میدان، پای کار، بی آن که تکبر و غروری داشته باشد، هم سطح با مردم. سه سال شد دوری از سردار دل‌ها، دلمان تنگ است، خیلی!

نویسنده: محمد صفری
https://siasatrooz.ir/vdcamyn6e49nua1.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی