يکشنبه ۸ آبان ۱۴۰۱ - ۱۹:۴۵
کد مطلب : 124266

به چه کسی بگوییم نخبه!

نمی‌توان صرف تحصیل افراد در دانشگاه‌های برتر کشور را نشانه نخبگی قلمداد کرد. نمی‌شود به فرد سرباری که...
نمی‌توان صرف تحصیل افراد در دانشگاه‌های برتر کشور را نشانه نخبگی قلمداد کرد. نمی‌شود به فرد سرباری که با سبک زندگی «باباپولداری» و صرف هزینه‌ی گزاف در کلاس‌های کنکور، به دانشگاه راه می‌یابد؛ عنوان نخبه داد. با این حال، حوادث فتنه‌گون اخیر بدرستی این گزاره را که به هر فردی نمی‌توان مقام «نخبگی» داد؛ تصدیق می‌کند! یکی از معانی نخبه، «برگزیده» است. فرد نخبه در هر جمعی با اقبال عمومی روبه‌رو می‌شود. با وجود این، روشن است که هر کسی بخواهد حائز جایگاه نخبگی شود؛ باید فراتر از عوام بیاندیشد و در عین حال، عقلانیت نظری و عملی‌اش توسط جمع کثیری از افراد جامعه، پذیرفته شود.
همچنین در نظر نخبگان، ارزش‌های معنوی بیش از مادیات اهمیت دارد؛ زیرا فرد نخبه بدنبال دستیابی به آرمان‌های والا است و این مهم با بندگی برای لذتهای مادی، سنخیتی ندارد.
نخبه، کسی است که نه‌تنها برای یک سیستم هزینه‌ساز نیست؛ بلکه سبب تحول‌آفرینی و اعتبار ساختاری می‌شود که در اتمسفر آن رشد کرده‌است. حداقل‌ترین انتظار از فرد مدعی نخبگی، رعایت ادب و پرهیز از فحاشی و بدزبانی است. یکی دیگر از وجوه متمایزکننده نخبه، قدرت تفکر و بهره‌گیری از منطق استدلالی است. مغز فرد نخبه براحتی کانالیزه نمی‌شود. به همین علت، هر محتوایی که در اختیارش قرار می‌گیرد را پیش از تحقیق و سنجش چهارچوب اعتباری آن، مطلقاً نمی‌پذیرد. هدف نخبگان در جنبش‌های اعتراضی، نقد علمی و مستدل است نه نق‌زدن‌های عوامانه و هیجانی. لودگی، خشونت و آدم‌کشی در قاموس فکری نخبه، جایی ندارد و نخبگان برای اعلام اعتراض به دیدگاه رقیب یا مخالف، میدان «گفتگو» را برمی‌گزینند. نخبه بدلیل قدرت اقناع و اثرگذاری‌اش، عزتمندانه بر مدار صلح حرکت می‌کند تا با تبیین آرمان و اندیشه‌اش، جامعه را با خود همراه کند.
نخبه به هیچ وجه پیرو و دنباله‌رو نیست؛ بلکه خودش جریان‌ساز است و سعی می‌کند با توجه به اهداف و ارزش‌های جمعی، گفتمان‌سازی کند. بنابراین در فضای دانشگاهی ایران، برای فردی که با گفتمان مهجور و شکست‌خورده هفتاد سال پیش غرب، اهداف آتی خود را قمار می‌کند؛ نمی‌توان ارزش نخبگی قائل شد.
همچنین، یکی از ظرفیت‌های برتر نخبگان، توانمندی آنان در مسئله «دشمن‌شناسی» و درک صحیح ایشان از منافع ملی است. از دیگر ویژگی‌های مثبت نخبگان، دوراندیشی و آینده‌نگری آنان است. انسان نخبه برآیند تضعیف نیروهای نظامی کشور را می‌فهمد. او به خوبی نتیجه «برادرکشی» و دوقطبی کردن جامعه را درک می‌کند. فرد نخبه خروجی انحطاط‌اخلاقی جامعه را می‌داند. در خصوص عاقبتِ ترویج آنارشی و بی‌قانونی در جامعه، آگاهی دارد.
کدام زن، زندگی و آزادی‌ می‌بخشد؟
از آنجا که نخبه به جهان معنا تعلق دارد؛ در نظر نخبگان، منافع جمعی بر منافع فردی ارجحیت دارد. بنابراین، امکان ندارد، فرد نخبه برخلاف مصلحت‌عمومی در تله دروغین «زن، زندگی، آزادی» بیافتد. شعاری جعلی که نه تنها برای زنان، آزادی به ارمغان نمی‌آورد؛ بالعکس محیط اجتماعی را برای مشارکت فعال زن، ناامن وآزاردهنده می‌کند. موضوعی که طی چند دهه اخیر در جوامع سکولار، بارها در آزمون «انسانیت» مردود شده‌است. در همین راستا، فرد نخبه بدنبال ترسیم و بسط بستری است که در آن، زنان، زندگی وآزادی می‌بخشند. فرد نخبه بدنبال حل‌مسئله کشور است نه مسئله‌سازی برای میهن. بنابراین دختر نخبه دانشگاهی ایران به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که اساساً کدام زن، زندگی و آزادی می‌بخشد؟! پسر نخبه‌ی علمی نیز در پس شعاری وارداتی به دنبال یافتن جواب برای این سوال است که کدام مرد، میهن را آباد می‌کند؟
با توجه به گزاره‌های مطرح شده، در صورتی که هر فرد مدعی نخبگی، خارج از این معیارها حرکت کرد؛ نه تنها نخبه نیست، بلکه از نظر نگارنده سطح فهم پایین‌تری از کلیت جامعه دارد. حتی اگر دانشجوی شریف، امیرکبیر، بهشتی، علم‌وصنعت، علامه یا الزهرا باشد!

نویسنده: مهدی محمدصادقی - دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران
https://siasatrooz.ir/vdciq5azqt1arr2.cbct.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی