نظام سرمايه داري در طول حيات خود تلاش كرده تا چنان وانمود سازد كه تامين كننده نيازهاي فردي و حتي ارتقاي جايگاه جهاني ملتها بوده و تنها الگويي است كه توان حل چالشهاي جهاني را دارد. پس از فروپاشي شوروي سابق و نظام كمونيستي ، غربيها تلاش كردند تا با اين ادعا، سياستهاي داخلي و جهاني خود را توجيه و چنان وانمود سازند كه برترين تفكر و راه حل را براي مقابله با چالشهاي جهاني دارند. با توجه به اين ادعاها نيز مردم كشورهاي غربي نوعي برتري طلبي را در خود احساس كرده و بر اين اساس نيز در حمايت از نظام سرمايه داري گام برداشتند. پس از گذشت ۲ دهه از حاكميت يك جانبه نظام سرمايه داري جهاني شاهد دگرگوني در اين تفكر بوده بگونهاي كه مردم در اروپا با حركتهاي سراسري به دنبال به چالش كشاندن نظام سرمايه داري و پايان دادن به حيات آن ميباشند. نمود عيني اين امر را در تظاهرتهاي گسترده مردمي در اروپا و آمريكا را ميتوان مشاهده كرد. ايجاد جنبش تسخير "وال استريت" در آمريكا نمودي از اين حركتهاي مردمي براي مقابله با نظام سرمايه داري است كه برگرفته از دلسردي و نارضايتي مردمي از اين ساختار ميباشد با توجه به شعارها و خواستههاي مردمي ميتوان گفت كه دليل اين اعتراضها در چند محور ميباشد .
فرو ريختن روياها
بررسي كارنامه غرب نشان ميدهد كه ادعاهاي سران غرب روياهايي را براي ساكنان اين كشورها ايجاد كرده بود كه يك به يك در حال فروپاشي است. از جمله اين روياها عبارتند از:
الف) حذف رفاه:
كشورهاي غربي همواره ادعاي دولت رفاه را سر دادهاند بگونهاي كه محور اصلي سياستهاي آنها را رفاه عمومي و فردي تشكيل داده است. آنها از كشورهاي خود مدينه فاضلهاي ساختهاند كه از يك سو شرايط مطلوبي براي زندگي در آنها وجود دارد و از سوي ديگر آزاديهاي فردي و حقوق شهروندي در آنها رعايت ميگردد. اين ادعاها در حالي مطرح شده كه در چند سال اخير اولا شرايط اقتصادي جوامع غربي هر روز در مسير عقب گرد بوده بگونهاي كه اكنون كشورها بر طرحهاي رياضت اقتصادي روي آوردهاند. طرحهايي كه در آنها خدمات اجتماعي و رفاهي حذف شده و موج بيكاري و نابساماني اقتصادي كشورهاي مذكور را فرا گرفته است. در حوزه حقوق شهروندي و آزادي بيان نيز ،دولتمردان غرب بر خلاف ادعاهاي مطرح شده در جهت نقض و محدود سازي حقوق شهروندي گام برداشتهاند كه نمود آن اجراي قانون ميهن پرستي در آمريكا است كه بر اساس آن دولت و دستگاههاي اطلاعاتي حق شنود و جاسوسي از تمام زندگي شهروندان را داشته و بازداشتها بدون دليل و مدرك صورت ميگيرد .
در اروپا نيز فضاي امنيتي حاكم شده كه در آن زندگي شخصي افراد تحت كنترل ميباشد و حتي ايميلها و شبكههاي اجتماعي نيز مورد نظارت قرار ميگيرد . شرايط بگونهاي است كه مردم اروپا و آمريكا خود را در زنداني ميبينند كه از يك سو رفاه اقتصادي در آن وجود ندارد و از سوي ديگر حقوق فردي و شهروندي آنها نقض ميگردد در حالي كه تمام رفاه و آزاديها صرفا براي صاحبان ثروت و قدرت است و مردم نقشي در آن ندارند.
ب) فروپاشي توهم جنگ براي مردم:
دولتمردان نظام سرمايه داري همواره بر اين ادعا بودهاند كه براي رفاه جهان و خدمت بر بشريت جنگ طلبي در جهان را آغاز كردهاند جنگهايي مانند كوزوو، افغانستان، عراق و اكنون ليبي در كنار دهها جنگ به صورت غير مستقيم نظام سرمايهداري در ايجاد آن نقش داشته است. نظام سرمايه داري در قالب ناتو يا به صورت ائتلاف در حالي اين جنگها را به پا كردهاند كه ادعاهاي آنها را حمايت از بشريت و كمك به مردم تشكيل ميداده است. اكنون ملتها دريافتهاند كه اين جنگطلبيها نه براي كمك به ملتها و برقراري امنيت بينالمللي است بلكه براي سلطه طلبي صاحبان قدرت و منافع مادي صاحبان ثروت است.
جنگهايي كه در آنها ميليونها انسان بي گناه قرباني شدهاند در حالي كه اين كشتارها دستاوردي جز تشديد بحران امنيتي در كشورها و جهان نداشته است. نمود عيني اين امر را در عراق و افغانستان ميتوان مشاهده كرد. اشغالگران نه به عامل امنيت بلكه به عامل بي ثبات و نابساماني مبدل شدهاند كه مردم خروج آنها را راه حل رسيدن به ثبات ميدانند.
ملتهايي كه نظام سرمايه داري را زماني افتخار خود براي رسيدن به اهداف جهاني ميديدند اكنون با سرخوردگي جنايتهاي آنها در صحنه بين الملل مواجه شدهاند بگونهاي از خواستههاي مردم اروپا و آمريكا را پايان جنگ طلبي در جهان تشكيل ميدهد.
ج) حمايت از ديكتاتورها:
از جمله ادعاهاي نظام سرمايه داري حمايتهاي سران كشورهاي عربي و به اصطلاح دوستان غرب ميباشد. اين ادعا در حالي مطرح شده كه تحولات اخير خاورميانه و شمال آفريقا اصلي ديگر را آشكار كرد. ملتهاي غربي ديدند كه دولتهايشان به عنوان نماد نظام سرمايه داري از حاكماني حمايت كردهاند كه در قالب ديكتاتوري و وابستگي به غرب حقوق ملتهاي خود را ناديده گرفته و تحت حمايت كشورهاي غربي به حاكميت خود ادامه دادهاند ملتهاي غربي دريافتهاند كه دولتهايشان به جاي حمايت از حقوق ملتهايشان كه كنار ديكتاتورها قرار گرفته و به حمايت از آنها پرداختهاند. در ماههاي اخير ملتهاي اروپا و آمريكا با اين حقارت مواجه شدهاند كه نظام حاكم بر كشورهايشان به جاي رويكرد به ملتها در كنار حاكمان قرار گرفتهاند كه اوليه ترين حقوق ملتها را ناديده گرفته و به دليل برخورداري از حمايتهاي غرب جنايتهاي گستردهاي را اجرا كردهاند. نظام سرمايه داري كه زماني ادعاي حمايت از ملتها و ترويج دموكراسي را داشته نه تنها اقدامي در اين زمينه نداشته بلكه خود به عاملي براي ايجاد و حاكميت ديكتاتورهايي مانند بن علي در تونس، مبارك در مصر، قذافي در ليبي ، صالح در يمن و.. پرداخته كه جز نابود سازي حقوق ملتهايشان و اجراي سياستهاي نظام سرمايه داري اقدامي صورت نداده اند.
نتيجهگيري
در جمع بندي كلي از تحولات اروپا و آمريكا ميتوان گفت كه بخشي از اين اعتراض در كنار مسائل اقتصادي برگرفته از سرخوردگي اين ملتها از شرايط ايجاد شده از سوي نظام سرمايه داري و سرخوردگي از فريبي است كه در چند دهه اخير به آنها تحميل شده است. سياستهايي كه در عرصه داخلي و خارجي صرفا تامين كننده منافع صاحبان ثروت و قدرت بوده و مردم جوامع غربي از آن استفادهاي نبردهاند در حالي كه عملكردهاي دولتمردانشان روياهاي آنها را نيز در رفاه عمومي ونيز كمك به جهانيان نابود ساخته و از آنها جوامعي ساخته كه به دليل سياستهاي منفعت طلبانه و مادي در مسير انزواي جهاني قرار گرفتهاند در حالي كه از بسياري از حقوق فردي و شهروندي در جوامع خود نيز محروم شده اند.