صحنه بینالملل طی هفتههای اخیر شاهد تحولات قابل تاملی است که در کنار تشدید فضای بحرانی بر نظام جهانی، در درون گویای حقایقی است که میتواند بر برآیند سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تاثیرگذار باشد. مجموع این تحولات در یک قالب قابل بررسی است و آن نوع رفتارهای کشورهای غربی است. غرب سه اصل را همواره برجسته و خود را ناجی و محور آن معرفی میکند. این سه حوزه شامل حقوق بشر، دموکراسی و امنیت جهان است.
این اصول در حالی بهانه غرب برای اعمال فشار بر سایر کشورهاست که در رفتار عملی غرب از جمله در هفتههای اخیر نکات قابل توجهی مشاهده میشود نخست در حوزه حقوق بشر، نوع رفتار غرب در قبال سیل اخیر در ایران جای تامل دارد. هر چند که برخی کشورهای اروپایی از ارسال کمکهای بشردوستانه برای سیلزدگان ایرانی سخن گفتند اما در عمل گام موثری برنداشتهاند چنانکه آنها در برابر اقدام آمریکا مبنی بر تحریم نهادهای امدادرسانان از جمله این موارد است.
این رفتار غیراصولی غربیها نشان داد که عملا حقوق شر برای آنها معنایی ندارد و در حد شعار است و اگر هم کمکی صورت میدهند صرفا برای توجیه رفتارهایشان در برابر افکار عمومی است و عملا اعتقادی به رفتار بشردوستانه ندارند. نکته دیگر در حوزه حقوق بشر اقدام این کشورها در قبال بازداشت «آسانژ» افشاگر ویکیلیکس است که اسناد بسیاری را علیه غرب منتشر کرده بود.
وی مدتها در سفارت اکوادور در انگلیس بود و پنجشنبه هنگام خروج از سفارت توسط پلیس انگلیس بازداشت و به سالها زندانی محکوم شد. جالب توجه آنکه وی در حالی بازداشت که جهانیان اذعان دارند که بازداشت وی نقض آزادی بیان و رفتار دوگانه غرب در قبال آزادی است چنانکه در همان انگلیس سلمان رشدی میتواند آیات شیطانی را علیه یک میلیارد و نیم مسلمان منتشر و تحت حمایت قرار گیرد ولی فردی مانند «آسانژ» که افشاگر جنایات و فجایع آمریکایی اروپایی است بازداشت و محاکه میشود.
دومین مقوله ادعایی غرب را حمایت از دموکراسی و حق مردم برای تعیین سرنوشتشان تشکیل میدهد. این ادعا در حالی مطرح میشود که این روزها تحولات شمال آفریقا ابعاد جدیدی از ابهامات در این ادعاها را به همراه داشته است. در لیبی که از سال ۲۰۱۱ با سرنگونی قذافی وضعیت بحرانی حاکم شده طی روزهای اخیر نظامیان با محوریت «خلیفه حفتر» عملیاتهای گستردهای را برای آنچه تسلط کامل بر لیبی نامیدهاند آغاز کرده است. کشورهای غربی بدون در نظر گرفتن خواست مردم لیبی که آیا حکمتی نظامی میخواهند یا سیاسی به حمایت از حفتر پرداخته اند. عملا در تحولات لیبی تنها اصلی که مطرح نمیباشد خواست و نظر مردم است.
الجزایر بعد دیگر سرزمینهای بحرانی اخیر آفریقاست. در حالی مردم نسبت به شرکت بوتفلیقه رئیسجمهور کنونی در انتخابات اعتراض داشتند که کشورهای غربی در فضای رسانهای گسترده از مطالبات مردم دفاع کرده و بر آتش بحران الجزایر افزودهاند. سرانجام بوتفلیقه از سمت خود کنارهگیری کرد اما غرب همچنان با ادعای حمایت از مردم به دخالت در الجزایر ادامه میدهند.
برخی بر این عقیدهاند که غرب به دنبال تجزیه الجزایر با استمرار بحران در این کشورهاست. اما جالب توجه ترین مساله در آفریقا را در سودان میتوان مشاهده کرد در حالی طی هفتههای اخیر مردم علیه البشیر رئیسجمهور به خیابانها آمدهاند، غربیها چندان تمرکزی برای مردم برای مطالبات سیاسی نداشته و بعد از آنکه ارتش پنج شنبه هفته گذشته اقدام به کودتا و برکناری البشیر کرد، غرب به حمایت از کودتاگران پرداخت.
سیاست غرب در قبال سودان نه در قالب دموکراسی و حق مردم برای تعیین سرنوشتشان رقم بوده بلکه سیاست حمایت از کودتاگران که به گفته بسیاری ادامه راه البشیر در تامین منافع غرب و سعودی است، مورد حمایت قرار گرفت.
سوم آنکه غرب در حالی خود را ناجی امنیت جهان مینامد و با این ادعا نظامیگری در سراسر جهان دارد که در عمل رفتاری مغایر با این ادعا را صورت میدهد. «برایان هوک» نماینده ویژه آمریکا در امور ایران که مسئول میز تحریمهاست، اخیرا در سخنانی آورده است برای برقراری امنیت در خاورمیانه باید سپاه و ایران را تضعیف کرد.
این سخنان که البته با واکنش منفی اروپا نیز همراه نشده در حالی بیان میشود که تمام محافل رسانهای و سیاسی و امنیتی جهان تاکید دارند که اگر جمهوری اسلامی و سپاه نبود قطعا داعش کل منطقه و حتی بر کشورهای غربی سلطه پیدا میکرد.
مبارزه با تروریسم و نیز مقابله با رژیم صهیونیستی به عنوان کانون اصلی بحرانهای منطقه از اصول و کارکردهای جمهوری اسلامی و سپاه - به نیابت از نیروهای مسلح ایران - است که موجب شده آزادی و امنیت بر منطقه حاکم شود.
با توجه به این حقیقت به صراحت میتوان گفت که تضعیف ایران و سپاه برابر با تضعیف امنیت منطقه و حتی جهان است و طرحی که هوک به نمایندگی از آمریکا مطرح میسازد یعنی اینکه آمریکا نه به دنبال برقراری امنیت که به دنبال ایجاد و گسترش بحران است. صحبتهای هوک را میتوان سندی دیگر بر واهی بودن ادعاهای امنیتی غرب دانست که بیانگر این حقیقت است که غرب هرگز ارادهای برای ثبات در منطقه نداشته و صرفا منافع خود را در نظر دارد.
در جمعبندی نهایی از آنچه در تحولات اخیر یعنی تحولاتی همچون سیل در کشورمان، کودتاها و بحرانهای سیاسی در آفریقا و مواضع غربیها در حوزه امنیت ذکر شد به صراحت میتوان گفت که غرب نه دموکراسی، نه حقوق بشر و نه امنیت را در اولویت برنامههای خود ندارد و آنها صرفا کلید واژههایی برای تحقق اهداف غرب است.
بر این اساس میتوان گفت که آمریکا و البته اروپا همچنان این کُد را میدهندکهع دل بستن به وعدهها و ادعاهای غرب قطعا نمیتواند دستاوردی به همراه داشته باشد و تنها راه، تکیه بر داشتههای درونی است چنانکه همین رویکرد توانسته امنیت سراسری را برای کشور رقم زده و میتواند در سایر ابعاد نیز محقق شود؛ چنانکه در سیل اخیر همین رویکرد موجب مدیریت سریعتر و رفع بسیاری از کاستیها و مشکلات شد که میتواند الگویی برای تمام فعالیتها به ویژه در عرصه رونق تولید باشد.
نویسنده: قاسم غفوری